واژه شناسی تصوف

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تصوف یا عرفان اسلامی، در معنای معرفت کشفی و شهودی و علم حضوری به حق تعالی، و اتصاف به صفات خداوند، تخلّق به اخلاق الاهی و نیل به مقام قرب و فنا و بقا، ریشه در کتاب و سنت ، یعنی آیات الاهی و سیرۀ نبوی دارد.
زندگی پیامبر اکرم (ص) پیش و پس از بعثت زاهدانه بود و اصحاب خاص آن حضرت به ویژه امیرالمؤمنین (ع) و اصحاب صُفّه، زاهدانه و عارفانه می زیستند.از این رو، تصوف را می توان حقیقت و باطن اسلام دانست که در بستر این دین شکل گرفت و در گذر تاریخ، هم چون دیگر معارف اسلامی بالید و به دنبال فتوحاتِ اسلامی و تحولاتِ اجتماعی، به تدریج، از اواخر سدۀ ۱ق و اوایل سدۀ ۲ق/ سدۀ ۸م، ظهور اجتماعی خاص، و شکل و صورت متمایزی یافت.به همین سبب، بسیاری از محققان، ظهورِ تاریخی ـ اجتماعی تصوف را در این دوره، یعنی در عهد حسن بصری (د ۱۱۰ق/ ۷۲۸م) و در بصره دانسته اند.
ریشه واژه
به هر حال، دربارۀ ریشه و معنای لغوی و اصطلاحی تصوف نظریات مختلفی ارائه شده است که به برخی از آ ن ها اشاره می شود:چنان که همایی اشاره کرده است، دربارۀ اشتقاق واژۀ صوفی ۲۰ نظریه وجود دارد که همۀ آن ها را به طور کلی می توان به دو دستۀ عمده تقسیم کرد:نخست دیدگاه کسانی چون ابوریحان بیرونی (د ح۴۴۰ق/۱۰۴۸م) و ابوالقاسم قشیری (د ۴۶۵ق/۱۰۷۳م) که برای آن اشتقاق عربی قائل نیستند، و دیگر نظریۀ بیش تر صوفیان و نویسندگانِ غیرصوفی که اصل آن را عربی دانسته اند.
← اشتقاق غیرعربی
به هر حال، واژۀ صوفی نخست با واژۀ زاهد، و سپس با واژۀ عارف مترادف شد و عبارت «لبس الصوف» در سده های ۲ و ۳ق/۸ و ۹م به معنی زاهد شدن به کار رفت. ظاهراً نخستین بار جاحظ (د ۲۵۵ق/۸۶۹م) در کتاب البیان و التبیین واژه های صوفی و صوفیه را به معنای نساک و زهاد به کار برد. پس از آن، از سدۀ ۴ق/۱۰م به بعد، نویسندگان صوفی و غیرصوفی، نظریات متعدد و گوناگونی دربارۀ زمان رواج واژۀ صوفی و نخستین کسی که صوفی خوانده شد، بیان کردند.از جمله ابونصر سراج طوسی با استناد به کتاب تاریخ مکه، تألیف محمد بن اسحاق یسار، ضمن نقل حکایتی از آن کتاب گفته است کـه این واژه پیش از اسلام رواج داشته است و اهل فضل و صلاح بدان منسوب بوده اند.سراج هم چنین با استناد به روایتـی از حسن بصری معتقـد است که واژۀ صوفی در عصر تابعین نیز شهرت و رواج داشته است (رجوع کنید به سهروردی، که رواج آن را در عصر پیامبر اکرم (ص) می داند).در حالـی که جاحظ از ابوهاشم صوفی، کِلاب بن جری، کُلَیب، هاشم اوقص و صالح بن عبدالجلیل به عنـوان صوفیه نام مـی برد، ابن ندیم، جابر بن حیان (د ح۱۸۶ق/۸۰۲م) را معروف به «صوفی» می داند، کندی در کتاب ولاة مصر از گروهی به نام صوفیه سخن به میان می آورد که در ۲۰۰ق/ ۸۱۶م در اسکندریه برای امر به معروف و نهی از منکر بر ضد سلطان شورش کردند، خواجه عبدالله انصاری، ابوهاشم صوفی (د ۱۵۰ق) را نخستین صوفی می شمرد، و ابن تیمیه رواج لفظ صوفیه را از سدۀ ۳ق/۹م می داند. ماسینیون بر آن باور است که پشمینه پوشی خاص راهبان مسیحی بوده است و صوفیان در سدۀ ۲ق/۸م این عادت را از آنان گرفتند.وی تاریخ پیدایش واژۀ صوفی را نیمۀ سدۀ ۲ق/۸م می داند و جابر بن حیان و ابوهاشم کوفی را نخستین کسانی می شمرد که صوفی خوانده شدند.از طرف دیگر، معتقد است که واژۀ صوفیه (جمع صوفی) در اواخر این سده (۱۹۹ق/۸۱۵م) در اسکندریه و هم چنین در کوفه رواج یافت، زیرا عنوانِ صوفیه به گروهی از شیعیان کوفه که گرایش های عرفانی داشتند و عبدک صوفی (د ۲۱۰ق/۸۲۵م) پیشوای آنان بود، نیز اطلاق می شد و شاید به همین سبب، برخی عبدک صوفی را نخستین کسی دانسته اند که صوفی خوانده شد. به این ترتیب، در یک جمع بندی کلی چنین به نظر می رسد که عنوان صوفی در نیمۀ سدۀ ۲ق، نخست بر صوفیان کوفه و بصره، و سپس بر همۀ صوفیان عراق، و پس از گذشت حدود دو سده، بر همۀ زاهدان و عارفان مسلمان اطلاق شد.
ماهیت و معنی اصطلاحی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس