[ویکی اهل البیت] حسین بن علی واعظ سبزواری معروف به مولی حسین کاشفی یکی از بزرگان علمای مفسرین شیعه در اواخر قرن نهم هجری است. کاشفی فقیهی فاضل و مفسری کامل و ادیب شاعر و محدثی عالم بود از اهالی بیهق سبزوار.
پس از کسب علوم مقدماتی مسافرتی به افغانستان نمود و در حضور علمای هرات و دیگر بلاد به تحصیل خود ادامه می داد.
نوشته اند در هرات با خواهر عبدالرحمن جامی (شاعر معروف قرن نهم) ازدواج نمود و سپس سالها در عراق و حلّه چند سالی از هر عالمی توشه ای کسب و از هر شهری کتبی چند در دست، لا جرم به زادگاه خویش مراجعت نمود و به تدریس و تحقیق و تألیف مشغول شد.
شهرت مرحوم کاشفی به واسطه تألیفات متعدد او می باشد که از آن جمله می توان آثار ذیل را نام برد:
مجلات جواهرالتفسیر، مختصرالجواهر، تفسیر جامع فارسی، جواهرالاسرار، تحفه علیه، اسرار قاسمی، آئینه اسکندری، انوار سهیلی، سبعه کاشفیه، شرح اسماء الحسنی، اربعین در مواعظ ، لب و لباب، الواح قمر فضیلت صلواه و روضة الشهداء.
گویند شیعیان سبزوار به او ظن تسنن بردند چرا که عبدالرحمان و خواهرش مکتب سنت داشتند هر چند بعدها این همسر از تعصب به اعتدال و از اعتدال به محبین آل رسول الله علیهم السلام پیوست. خودش نیز مسلمانی عادل و عالمی معروف و واعظی مشهور و حضرت حسین بن علی علیهما السلام، را معشوق خود می دانست. گاه به منبر می نشست و روضه سیدالشهداء علیه السلام می خواند و مردم را بر امام حسین علیه السلام آل ایشان علیهم السلام گریه می انداخت بدین جهت او را روضه خوان می گفتند. چون او از روی کتاب بر منبر روضه می خواند و دیگران به همین دلیل به او روضه خوان می گفتند و وجه تسمیه روضه خوان از اینجا آمد.
نوشته اند روزی به سبزوار پیرمردی از محبین غال عصازنان به مسجد جامع روان شد. این شیعه متعصب خواست جناب واعظ را امتحان کند که او را پس از ازدواج چه مذهب است واعظ بر عرشه منبر به سخنرانی مشغول بود. ضمن صحبت گفت به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دوازده هزار مرتبه جبرئیل، این امین وحی رب جلیل بر حضرتش نزول فرمود. پیر عصا به دست سخن واعظ قطع نمود گفت آقا بگو بدانم جبرئیل بر حضرت علی علیه السلام چند بار نزول نمود. واعظ از ترس عصا فوراًَ جواب داد بیست و چهار هزار مرتبه. پیر پرسید دلیل این سخنت چیست؟ فوراً حدیث انا مدینة العلم و علی بابها برخواند که حضّار و فضلا از حاضر جوابی او متعجب گشتند و او نیز از شر متعصب نادان رهایی یافت. مرحوم کاشفی در اوایل قرن دهم در شهر هرات وفات نمود.
پس از کسب علوم مقدماتی مسافرتی به افغانستان نمود و در حضور علمای هرات و دیگر بلاد به تحصیل خود ادامه می داد.
نوشته اند در هرات با خواهر عبدالرحمن جامی (شاعر معروف قرن نهم) ازدواج نمود و سپس سالها در عراق و حلّه چند سالی از هر عالمی توشه ای کسب و از هر شهری کتبی چند در دست، لا جرم به زادگاه خویش مراجعت نمود و به تدریس و تحقیق و تألیف مشغول شد.
شهرت مرحوم کاشفی به واسطه تألیفات متعدد او می باشد که از آن جمله می توان آثار ذیل را نام برد:
مجلات جواهرالتفسیر، مختصرالجواهر، تفسیر جامع فارسی، جواهرالاسرار، تحفه علیه، اسرار قاسمی، آئینه اسکندری، انوار سهیلی، سبعه کاشفیه، شرح اسماء الحسنی، اربعین در مواعظ ، لب و لباب، الواح قمر فضیلت صلواه و روضة الشهداء.
گویند شیعیان سبزوار به او ظن تسنن بردند چرا که عبدالرحمان و خواهرش مکتب سنت داشتند هر چند بعدها این همسر از تعصب به اعتدال و از اعتدال به محبین آل رسول الله علیهم السلام پیوست. خودش نیز مسلمانی عادل و عالمی معروف و واعظی مشهور و حضرت حسین بن علی علیهما السلام، را معشوق خود می دانست. گاه به منبر می نشست و روضه سیدالشهداء علیه السلام می خواند و مردم را بر امام حسین علیه السلام آل ایشان علیهم السلام گریه می انداخت بدین جهت او را روضه خوان می گفتند. چون او از روی کتاب بر منبر روضه می خواند و دیگران به همین دلیل به او روضه خوان می گفتند و وجه تسمیه روضه خوان از اینجا آمد.
نوشته اند روزی به سبزوار پیرمردی از محبین غال عصازنان به مسجد جامع روان شد. این شیعه متعصب خواست جناب واعظ را امتحان کند که او را پس از ازدواج چه مذهب است واعظ بر عرشه منبر به سخنرانی مشغول بود. ضمن صحبت گفت به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دوازده هزار مرتبه جبرئیل، این امین وحی رب جلیل بر حضرتش نزول فرمود. پیر عصا به دست سخن واعظ قطع نمود گفت آقا بگو بدانم جبرئیل بر حضرت علی علیه السلام چند بار نزول نمود. واعظ از ترس عصا فوراًَ جواب داد بیست و چهار هزار مرتبه. پیر پرسید دلیل این سخنت چیست؟ فوراً حدیث انا مدینة العلم و علی بابها برخواند که حضّار و فضلا از حاضر جوابی او متعجب گشتند و او نیز از شر متعصب نادان رهایی یافت. مرحوم کاشفی در اوایل قرن دهم در شهر هرات وفات نمود.
wikiahlb: واعظ_کاشفی_سبـزواری