واحده

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

( واحدة ) واحدة.[ ح ِ دَ ] ( ع ص ) مؤنث واحد. و رجوع به واحد شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث واحد : حرکت واحده ) ) .
مونث واحد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وَاحِدَةٍ: یگانه -یکی - یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واح...
معنی جُمْلَةً وَاحِدَةً: یکباره - یکجا
معنی هَشِیمِ: شکسته شده ی چیزهای سست و بی دوام از قبیل گیاهان - خشک و ریزریز (عبارت "إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَکَانُواْ کَهَشِیمِ ﭐلْمُحْتَظِرِ "یعنی فقط یک صیحه بر آنان فرستادیم ، و همگی مانند چوب خشک رویهم ریختند)
معنی مُسْتَوْدَعٌ: به ودیعه گذاشته شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب را طی کرده و متولد شده و در زمین که به مقتضای آیه و لکم فی الارض مستقر قرارگاه نوع بشر است مستقر گشته ، و...
معنی مُسْتَقَرٍّ: محل استقرار- قرارگاه دائمی - استقرار یافته ومحقق شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب را طی کرده و متولد شده و در زمین که به مقتضای آیه و لکم فی الارض مستقر ق...
معنی مُّسْتَقِرٌّ: قرار گیرنده (عبارت "کُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ " یعنی :هر کاری[چه خیر و چه شر، چه حق و چه باطل در قرارگاه ویژه خود] قرار میگیرد.مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب...
معنی مُحْتَظِرِ: روی هم ریخته - روی هم انباشته (کلمه محتظر به معنای صاحب حظیره است ، یعنی چهار دیواری که برای دامداری ساخته میشود و به زبان فارسی آن را قلعه و یا بهاربند گویند و هشیم محتظر درختهای خشکیده و مانند آن است ، که صاحب حظیره آن را برای مصرف کردن در قلعه خود...
ریشه کلمه:
وحد (۱۵۳ بار)

راغب گوید: وَحْدَة به معنی انفراد است، واحد در اصل چیزی است که مطلقا جزیی ندارد، سپس آن در هر موجود بکار می‏رود. . آنگاه که گفتید: ای موسی هرگز به یک طعام (من وسلوی) صبر نخواهیم کرد. . مردم همه یک امت بودند. در آیاتیکه «واحد» وصف خداآمده مثل . . . . ظاهرا مراد واحد عددی است در مقابل خدایان بسیار،مثل . پس مراد از واحد در آیات به همتا نیست چنانکه «اَحَد» در «قُلْ هُوَاللهُ اَحَدٌ» بدان معنی است. در توحید صدوق باب 3 نقل شده که ابوجعفر هاشمی از امام جواد «علیه‏السلام» از معنی واحد پرسید امام فرمود: «اَلْمُجْتَمَعُ عَلَیْهِ بِجَمیعِ الْاَلْسُنِ بِالْوَحدانِیَّةِ» و در روایت دیگر آیه «وَلَئِنْ سَتَلْتِهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللهُ» را شاهد آورده ولی روایت سوم واحد را «احد» معنی کرده است. راغب گوید: چون واحد وصف خدا آید معنایش این است :او کسی است که تجزی و تکثر در آن راه ندارد. ولی ظاهرا این سخن مورد نظر قران مجید نیست آیه اخیر و لفظ «اثنین» و ثلاثه مؤید نظر ما است. وحد: (بروزن فلس) مصدر است به معنی انفراد وتنهایی. . آن در آیه به معنی «منفرداً» است یعنی این برای آن است که چون خدا در حال انفراد و تنهایی و بی شریک خوانده می‏شد کافر می‏شدید. * . وحید به معنی واحد است گفته‏اند آن حال است از فاعل «خَلَقْتُ» و وصف خداست یعنی: بگذار مرا با آن بنده که او را به تنهایی آفریدم و در خلقت او شریکی نداشتم و به او مال فراوان دادم. مشهور است که آیه فوق با آیات بعدی که درحدود بیست آیه است در باره ولیدبن مغیره نازل شد و تهدید عجیبی در باره او است.

پیشنهاد کاربران

بپرس