هیدخ

لغت نامه دهخدا

هیدخ. [ هََ / هَ ِ دَ ] ( اِ ) اسب تند و تیز و جهنده است و به عربی طمر خوانند و بجای خاء جیم هم آمده است. ( برهان ) ( شعوری ) ( آنندراج ). اسبی نیک جنگی. ( نسخه ای از اسدی ). هی به معنی اسب و دخ به معنی خوب. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). اسب نوزین. ( حاشیه فرهنگ اسدی ) :
تو هیدخی و همی نهی مخ
بر کره توسن تخاره [ نجاره ].
منجیک ( از فرهنگ اسدی ).
گرنه عشقت بدی از لعب فلک
هیدخی یا فرسی داشتمی.
؟ ( از جهانگیری ).
و در شعوری به نام رودکی ضبط شده. فرهنگ نویسان را فرهنگ اسدی به خطا انداخته است از نفهمیدن شعر منجیک که هیدخ نیست ، بیدق است به معنی پیاده شطرنج. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

اسب تند و تیز و جهنده است و بعربی طمر خوانند و بجای خائ جیم هم آمده است اسبی نیک جنگی هی بمعنی اسب و دخ بمعنی خوب

فرهنگ معین

(هَ دَ ) (اِ. ) اسب جوان سرکش که به سختی رام شود.

فرهنگ عمید

۱. اسب جوان تندوتیز.
۲. اسبی که به سختی رام شود.
۳. اسب جنگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس