هوشنگ

/huSang/

معنی انگلیسی:
name of a pishdadian king, masculine proper name, wise

فرهنگ اسم ها

اسم: هوشنگ (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: hušang) (فارسی: هوشنگ) (انگلیسی: hushang)
معنی: کسی که خانه های خوب فراهم می کند، آگاه، خردمند، از شخصیت های شاهنامه، به معنی کسی که منازل خوب فراهم سازد، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دومین شاه پیشدادی، پسر سیامک، یافتن آتش، برپا کردن جشن سده و استخراج آهن را یادگار او می دانند، ( در اعلام ) نام فرزند سیامک که در نزد پدر مقام دستوری داشت، نام فرزند سیامک پادشاه پیشدادی
برچسب ها: اسم، اسم با ه، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

هوشنگ. [ ش َ ] ( اِ ) به معنی امر اول باشد و هوش و آگاهی و عقل و خرد را نیز گویند. ( برهان ).

هوشنگ. [ ش َ ] ( اِخ ) پسر سیامک. نام فرزند چهارم آدم علیه السلام است که یکی از سلاطین پیشدادی بود. گویند آتش و آهن در زمان او به هم رسید وآلات زراعت کردن ساخت و جویها روان کرد و شهر و عمارت بنا نهاد و شیاطین را از مخالطت آدمیان دور گردانید. و بعضی گویند ارفخشدبن سام اوست و پیغمبر است و کتاب جاویدان خرد که به جاوید نام اشتهار دارد از او یادگار مانده است. ( برهان ). قسمتی از گفته صاحب برهان بر اساسی نیست. رجوع به هوشنگ فرزند سیامک شود.

هوشنگ. [ ش َ ] ( اِخ ) دومین پادشاه پیشدادی پسر سیامک بن کیومرز بوده و بعضی نسبت او را چنین تحقیق کرده اند: هوشنگ بن فردادبن سیامک بن میشی بن کیومرز. وی بعد از کیومرز پادشاه شد و از دیماوند که مکان کیومرز بود به پارس رفته در استخر آرامگاه گزید. بنابراین آن زمین را بوم شاه نام نهادند. او پادشاهی دانا و بینا و یزدان ستای و عادل بوده و او را پارسیان پیغمبر بزرگ شمارند و گویند بر وی کتاب آسمانی نازل شده و آن مشتمل بر سی وهشت آیه بوده و ساسان پنجم بعد از او آن را ترجمه کرده و داخل کتب پیغمبران بعد از مه آباد و دساتیر اینک حاضر است و مجمع آن نامها است. و گویند فارس نام پسری داشته که زبان فارسی ملک فارس منسوب بدو است. تصرفات و اختراعات بسیار از او نوشته اند و کلمات حکمت از او نقل کرده اند و شهر سوس و کوفه را از بناهای او دانسته اند. ازهنگام وفات کیومرز تا هوشنگ دویست وبیست وسه سال فاصله بوده و پانصد سال او عمر نموده و کتاب جاودان خرد از تألیفات او است که در حکمت عملی نگاشته. گنجوربن اسفندیار که از سلاطین عجم است آن را از فارسی قدیم به زبان متداول ترجمه نموده ، حسن بن سهل برادر فضل ذوالریاستین وزیر مأمون عباسی آن را به زبان عرب نقل نموده و استاد ابوعلی مسکویه به الحاق حکمت های فرس وهند و روم و عرب آن را انجام داد. و آن کتاب را هوشنگ شاه برای پند و اندرز پسر خود و ملوک آینده مرقوم نموده بود و در بعضی تواریخ برخی از آن ثبت است. کتب هوشنگ متعدد بوده است. در زمان خلافت عمربن خطاب به حکم او کتب ایران همه سوختند و از کتاب وی چند ورق به دست شهاب الدین مقتول افتاده بود و بدان عمل مینمود. چون بر انوشیروان عادل معلوم شد که عرب بر عجم غلبه خواهند جست ، جاویدان خرد را در جوف شکم آهویی زرین نهاده در ایوان خود مدفون نموده بود و در زمان مأمون ذوبان نام هندی آن را برآورده نزد مأمون برده بعضی را به عربی ترجمه کردند و تتمه را که چهارصد ورق بود به هند برده قدردانان ضبط و ترجمه کردند و به دیگران نشر نمودند. مدت پادشاهی او را چهل سال گفته اند. ( انجمن آرا ). در داستان ملی ما هوشنگ دومین پادشاه ایران است که پس از کیومرث به پادشاهی هفت کشور نشست. پدرش سیامک در جنگ با دیوان کشته شد و هوشنگ انتقام پدر را از دیوان گرفت و آنگاه که کیومرث رخت از جهان بربست او بجای نیا به فرمانروایی نشست و چهل سال سلطنت راند و آهن و آتش را کشف کرد و جشن سده را آئین نهاد و آب از دریاها برآورد و در جویها روان ساخت و کشاورزی و به دست آوردن پوشیدنیها را از پوست حیوانات به مردم آموخت ، اما در اوستا هوشنگ پهلوان بزرگ ومرد پارسای مقدسی است که نامش هئوشینگهه و نزدیک به تمام موارد ملقب به پَرَذات َ است. این کلمه ممکن است به نخستین قانون گزار یا نخستین مخلوق تعبیر شود و همین لفظ است که در پهلوی به پَشدات و در زبان دری به پیشداد مبدل شد. عنوان پیشداد در اوستا تنها خاص هوشنگ است ، ولی در مآخذ پهلوی و اسلامی بر دسته ای از شاهان [ از هوشنگ تا کیقباد ] اطلاق میشود و یقیناً این نام را از همین لقب هوشنگ که مؤسس سلسله پیشدادی تصور میشد گرفته اند. در اوستا نام هوشنگ چندین بار آمده است و در همه آنها نام هوشنگ در مقدمه نام شاهان و پهلوانان ذکر شده مگر در فروردین یشت [ یشت 13 ] که در مقدمه نام پهلوانان و شاهان نام ییمه آمده و پس از آنکه از آخرین شاه یعنی کوی هوسروه ( کیخسرو ) یاد شد نام عده ای از پهلوانان آمده است که هوشنگ هم جزو آنان است و از این طریق باید گفت فروردین یشت وقتی نگاشته شده که هنوز نام پهلوانان و شاهان قدیم در موارد معین بعدی ثبت نشده و سلسله شاهان و پهلوانان کاملاً مرتب نگردیده بود و ازاین روی سلسله شاهان فروردین یشت اصیل تر و قدیم تر از یشت های دیگر است ، یعنی این یشت خاصه قسمتهای مربوط به شاهان و پهلوانان متعلق به ازمنه بسیار قدیم و دوره نزدیک به تدوین گاتاها است. در جزو نسکهای اوستای عهد ساسانی نسکی به نام چهرداد بود که حکم تاریخ داستانی ایران قدیم را داشت و خلاصه آن در دینکرد [ کتاب 8 فصل 13 ] نقل شد.در چهرداد نسک نسب نامه هوشنگ فرقی با بندهشن داشت ،چه بنابر آنچه در چهرداد نسک آمده بود هوشنگ نواده ٔگیومرد و از فرزندان سه گانه مشیگ بود و از دو فرزند دیگر یکی ویگرد و دیگری تاز نام داشت ، اما در بندهشن میان هوشنگ و گیومرد سه نسل فاصله است و به هرحال در کتاب هشتم دینکرد چنین آمده است که رسم زراعت و دهانکانیه [ یا دهکانیه = دهقانی = اصل مالکیت ] را وی گرد پیشداد پدید آورد و دهیوپتیه ( دهوفذیه ) یعنی اصل حکومت و سلطنت را که مراد از آن حمایت و هدایت و نگاهبانی خلق است ، هوشنگ پیشداد ایجاد کرد. آنچه از اوستا راجع به هوشنگ نقل شد قدیمترین احادیثی است که در این باب میان قوم ایرانی وجود داشته و تا این روزگار برجای مانده است. بر روی هم و تا آنجا که از این روایات مستفاد میشود هوشنگ پیشداد را باید چنین تعریف کرد: هئوشینگهه پرذات نخستین کسی است که به خواست اهورمزدا و امشاسپندان ویزتان بر پهنای هفت کشور سلطنت یافت و نه تنها فرمانروای آدمیان بود بلکه بر دیوان و جادوان و بدکیشان و کاویان و کرپانان هم فرمانروایی مینمود. دیوان را منکوب و مقهور کرد و کارشان را به جایی رسانید که از ترس او به تاریکیها پناه بردند. این پادشاه دو بهره از دیوان مازندرانی و بدکیشان وَرِن را بکشت و برای خداوند فرشتگان بر قله کوه مقدس هرا قربانیها کرد. هوشنگ تقریباً در همه داستانهای قدیم ایرانی جز بعض معدود نخستین شاه هفت کشور شمرده شده است ، ولی بنابر بعض مآخذ اسلامی در ایران قدیم برخی چنین می پنداشتند که تَخم َاُروپ َ ( تهمورث ) نخستین شاه جهان و پدیدآرنده شاهی بود و باید گفت که این سخنان و روایات لاشک اصلی قدیمتر داشته و از منابعی کهن در این آثار راه جسته بود. ریشه اوستائی نام هوشنگ [ هئوشینگهه ] کاملاً روشن نیست : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بمعنی امر اول باشد و هوش و آگاهی و عقل و خرد را نیز گویند

دانشنامه آزاد فارسی

در شاهنامۀ فردوسی، نوۀ کیومَرث، پسر سیامَک و دومین شاه خاندان پیشدادیان. کیومرث چون خواست که انتقام سیامک را از دیوان بگیرد، هوشنگ را به سپهسالاری سپاهی برگزید که از پرندگان و جانوران فراهم آورده بود. هوشنگ ، خَزَروان دیو را کشت و پس از درگذشت کیومرث ، در ۴۰سالگی به پادشاهی رسید. روزی سنگی را به سوی مار یا اژدهایی که در کوه دیده بود پرتاب کرد. سنگ به مار نخورد، اما از برخورد با سنگی بزرگ تر آتشی جهید و نخستین بار آتش پدید آمد. هوشنگ خدا را سپاس گفت و آتش را قبله گاه خود ساخت . به کمک آتش آهن از سنگ جدا شد. هوشنگ اَرّه و تیشه را نیز ساخت . او بر آدمیان ، پریان ، دیوان ، جادوان و بدکیشان فرمانروایی می کرد. هوشنگ اغلب در داستان های قدیم ایران شاه هفت کشور و، به رغم وجود کیومرث ، نخستین شاه ایران معرفی می شود. او همچنین جانوران مفید را طبقه بندی کرد و از مو و پوست جانوران لباس درست کرد و کشاورزی و اهلی کردن حیوانات و کندن قنات و خانه سازی و شهرسازی را به مردم خود آموخت . سرانجام هوشنگ پادشاهی را به پسر خود طَهمورث داد و درگذشت . هوشنگ در اَوِستای متاخر و ادب روایی ایران دارای جایگاهی ویژه است . او را واضع جشن سده نیز گفته اند.

پیشنهاد کاربران

در اوستا:
نخستین شهریار ایرانیان
هَئوشینگهَه ( مُهاجر هندی ) :فرمانروا ( نیک ) !
. . .
اگه حذف نشد ادامه دارد
. . . .
هوشَنگ ( به اوستایی: 𐬵𐬀𐬊𐬱𐬌𐬌𐬀𐬢𐬵𐬀 ت. ت.   'haošyangha' ؛ به پارسی میانه: 𐭤𐭥𐭱𐭭𐭢 ت. ت.   'هُشَنگ' ) ، از پادشاهان پیشدادی است و در اوستا بند ۲۱ا از آبان یشت و در بند ۲۴ از رام یشت نام هوشنگ آمده است. وی نخستین شاهی بود که اهورامزدا آتش را به وی شناسانید. همچنین نخستین استخراج گر آهن، نخستین آهنگر و نخستین قربانی کننده است. بر پایهٔ شاهنامهٔ، وی نقش مهمی در یک جانشینی مردم و گسترش شهرنشینی داشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

هوشنگ در شاهنامه، پسر سیامک و نوهٔ گیومرث است که انتقام قتل سیامک را با کشتن خزروان ( دیو ) از اهریمن می گیرد و پس از گیومرث به پادشاهی جهان می رسد.
واژهٔ هوشنگ به معنای کسی است که منازل خوب فراهم سازد، یا بخشندهٔ خانه های خوب است. لقب او در اوستا، پَرَداتَ ( Para - dāta ) ، به معنای مقدم و بر سر قرار گرفته است. این لقب در پهلوی پشداتَ و پیشداد ( Pēš - dād ) و در فارسی پیشداد شده است.
هوشنگ در اوستا «هئوشینگه» آمده است که از دو واژهٔ هوش و هَنگ است. هوشنگ از پادشاهان پیشدادی است و در اوستا بند ۲۱ا از آبان یشت و در بند ۲۴ از رام یشت نام هوشنگ آمده است. فردوسی؛ هوشنگ را به چَمِ هوش و فرهنگ گرفته است.
هوشنگ در میان پادشاهان و پهلوانانی که در یشت ها برای آنان قربانی می کنند، نخستین کس است. نیز لقب وی ما را به این فکر وامی دارد که هوشنگ، در روزگاری که یشت ها نوشته می شده، به عنوان نخستین شاهی شناخته می شده که بر جهان فرمان رانده است. همچنین می توان حدس زد که روزگاری در پاره ای اساطیر محلی، وی را نخستین انسان می دانسته اند. با توجه به اینکه در اساطیر ودایی، از هوشنگ نشانی نیست و در آنجا جمشید ( yama ) بر همه مقدم است، شاید بتوان نتیجه گرفت که هوشنگ، لقبی برای جمشید بوده است، که بعدها شخصیتی مستقل شده است. آغاز سلسلهٔ پیشدادیان از اینجاست. در برخی از متن های پهلوی هوشنگ و وئیکرد دو برادری هستند که یکی فرمانروایی و دیگری کشاورزی را بنیان می نهد.
در شاهنامه هوشنگ فرزندزادهٔ کیومرث است. هوشنگ بر دیو سیاه پیروز می شود. همچنین کشف آتش را به او نسبت می دهند. فردوسی استخراج آهن توسط هوشنگ از سنگ آهن را چنین سروده است:
از دو شاه افسانه ای هوشنگ و تهمورث، نام نخستین بیش از دومی در متن های اوستایی می آید. در یشت ۵، قهرمانان افسانه ای که برای آناهیتا قربانی می کنند، برشمرده شده اند. میان آنان هوشنگ را در می یابیم. بخش مورد نظر چنین است:

هوشنگهوشنگهوشنگهوشنگهوشنگ
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/هوشنگ
هوشند و هوشنده: بدو بچیم مانند اسپ: هوشنده: هوشنگه: هوشنگها: هوشیانگها: هاوشینگها: هائوشیانگها. ( اکنون در کتاب اوستا درآمد )
هوشیدار و هوشیار، چگونه در اوستا است؟
تلفظ باستانی اوستایی نام هوشنگ پیشداد
هائوشیانگها میباشد
هوشنگ در اوستایی هَئُشیَنگهه haoshyangha؛ در پهلوی: هُشیَنگ hoshyang و هُشَنگ hoshang و به معنی خانه ی خوب، سازنده و معمار است؛ در افسانه های ایران باستان او پسر سیامک و نخستین کسی بود که روی زمین خانه
...
[مشاهده متن کامل]
ساخت و به مردم خانه سازی آموخت. وی چهل سال پادشاهی کرد. از سنگ آهن، آهن گرفت، آتش پدید آورد و جشن سده بنیان نهاد. از چرم و پوست جانوران پوشاک ساخت. در شاهنامه هوشنگ از شاهان پیشدادی است که پس از کیومرث به پادشاهی رسید و انتقام پدرش سامک را که به دست دیوها کشته شده بود، گرفت. در زامیاد یشت، پاره ی 26 آمده که زمانی هوشنگ دارای فرکیانی بوده است. ( فرهنگ واژه های پهلوی دکتر بهرام فره وشی )

اسم آقا و ایرانی که مترادف انسان با هوش
این اسم در صنعت فیلم نامه نویسی، داستان، رمان و جوک کاربردهای زیادی دارد و اغلب شخصیت های پایین شهری، انسانهای لوتی و دلش مشتی در تئاتر و سینما بکار رفته
هوشنگ:باهوش، بافرهنگ
ـــــــــــــــــــــــ
هوشنگ؛
[هنوشْیَنگه]
▪️لقب او در اوستا پَرَداته است، به معنی �نخستین کسی که برای حکومت تعیین شده� که در پهلوی و فارسی به صورت پیشداد در می آید و آغاز سلسلهٔ پیشدادیان از اینجاست.
...
[مشاهده متن کامل]

در برخی از متنهای پهلوی هوشنگ و �وئیکَرْد� دو برادری هستند که یکی فرمانروایی را بنیان می نهد و دیگری کشاورزی را. هوشنگ و تهمورث در برخی از روایتها جزء نخستین فرمانروایان افسانه ای فرض شده اند. هوشنگ را فرمانروای هفت کشور دانسته اند که دیوان و جادوگران از مقابل او می گریزند. دیوهای مَزَن ( مازَن یا مازَنْدر ) به دست او نابود می شوند.
در شاهنامه، هوشنگ فرزندزادهٔ گیومرث است. هوشنگ بر دیو سیاه پیروز می شود. کشف آتش را به او نسبت می دهند. بنا به روایت شاهنامه، هوشنگ روزی با تنی چند از ملازمان به سوی کوه می رود. از دور ماری تیره تن و تیزتاز را می بیند که دود از دهانش بر می خیزد. هوشنگ با نیروی تمام سنگی به سویش پرتاب می کند که به سنگی دیگر می خورد و به این ترتیب فروغ آتش پدیدار می شود و رازِ آتش کشف می گردد. جشن سده را یادبودی از این واقعه می دانند.
تاریخ اساطیری ایران
استاد دکتر ژاله آموزگار، صص ۴۶–۴۰
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه

هوشنگی یعنی عشق و اولین پیامبری که به ایران آمد
هوشنگ، از دو بخش هو شنگ تشکیل شده است.
شنگ به معنی پنجه است.
اگر کلمه هو به معنی خوب باشد هو شنگ میشود خوب پنجه کسی که پنجه قوی دارد.
اگر هو به معنی خورشید باشد هوشنگ معنی پنجه خورشیدمیدهد و شاید شخصی که برای اولین بار شعله آتش را در دست گرفته و مهار کرده به شخص دست آتشین یا دست خورشیدی، معروف شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

هوشنگ از دو کلمه ( هوش ) و ( آهنگ ) تشکیل یافته یعنی کسی که هوش او جنبش وطراوت وحرکت دارد ودر جامعه نقش آفرینی وحیات دارد وآوازه وآهنگ سازندگی وآبادانی او همه جای عالم راپرکرده است وبه زبان امروزی هوشنگ یعنی معمار ومهندس و کارگشا
هوشنگ از دو واژه ی هوش وهنگ تشکیل شده که دوصفت انسانی والا رادرخوددارد. هوش برابراست با عقل، درایت، فراست، فهم، کیاست، ادراک، شعور. . . وهنگ که معنای لشکر، سنگینی، وقار، توان، زور، قدرت و نیرودارد. هوشنگ،
...
[مشاهده متن کامل]
نام قهرمان اساطیری ویکی از شاهان ایران است که به دلیل داشتن دو نیروی هوش وقدرت جسمی وفرمانروائیش، بسیاری از دشمنان نیرومندایران راشکست داد ومحیط امن وآرامش برای مردم ایجادکرد. آن شاه - قهرمان اساطیری را که دارای دونیروی هوش وهنگ بود، باهمان صفت هوش هنگ =هوشهنگ معرفی شده وسپس بعنوان نام پسرانه انتخاب گردیده که درگذرزمان ساده شده وهوشنگ گردیده!

از دو کلمه هوش و "نگ" همانطور که در شاهنامه گفته شده جهاندار هوشنگ " تو گویی پر از هوش و فرهنگ بود" نکته ای که مهمه متاسفانه این نام زیبای ایرانی رو به تعنه اینگونه که فلانه هوشنگه یعنی مشکل ذهنی داره بکار میبرند چه کسانی پشت پرده با تاریخ و هویت ایرانی مشکل دارند و عده ای نادان همیشه هستند.
هوشنگ:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " هوشنگ" می نویسد : ( ( هوشنگ در اوستا، هئُوشَیْنگْه بوده است. معنای آن را" آنکه خانه ی نیکو دارد "انگاشته اند. دربندهشن، هوشنگ نواده ی سیامک است و پور فِرَواگ و ایرانیان پسینیان اویند و جفت وی "گَوْزَگ". ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( گرانمایه را نام هوشنگ بود
تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 247. )

پدر بزرگوارم اسمش هوشنگ بود یکی از هشت فرزندان پدربزرگم رئیس ابوطالب
۱/علی اکبر رئیسی ( پهلوان وقدرتمند ترین فرد در دوسیران
۲/افراسیاب دلیر مردوشجاع
۳/رستم ( زیرک )
۴/حسنعلی ( بهرام گور دوران )
...
[مشاهده متن کامل]

۵/اسکندر ( شیر )
۶/هوشنگ ( دلسوز )
۷/فریدون ( زیبا )
۸/اسفنیار ( روئینتن )
🌹🌹🌹🌹🌹❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹🌹

با هوش و خرد زرنگ عاقل دانا
اولین پیامبری که به ایران امد
یکی از نامهایی اصیل ایرانیان
صاحب هوش و فرهنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس