هوتن

/hutan/

فرهنگ اسم ها

اسم: هوتن (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: hotan) (فارسی: هوتن) (انگلیسی: hutan)
معنی: نیک اندام، ( به مجاز ) تندرست و خوش قد و بالا، ( هو = خوب، تن )، خوب تن، ( در پهلوی ) به معنی خوب تنیده، خوب کشیده، برکشیده، خوش بالا، ( اَعلام ) یکی از هم پیمانان داریوش بزرگ هخامنشی هنگام حمله به مغان، نیرومند، خوش اندام، نام پسر ویشتاسب پادشاه هخامنشی
برچسب ها: اسم، اسم با ه، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

فرهنگ فارسی

خوش قامت، خوش اندام

فرهنگ عمید

خوش قامت، خوش اندام.

دانشنامه عمومی

هوتن (راینلاند فالتس). هوتن ( به آلمانی: Hütten ) یک شهر در آلمان است که در بیتبورگ - پروم واقع شده است. [ ۲]
عکس هوتن (راینلاند فالتس)عکس هوتن (راینلاند فالتس)عکس هوتن (راینلاند فالتس)

هوتن (شلسویگ هولشتاین). هوتن ( به آلمانی: Hütten ) یک شهر در آلمان است که در رندسبورگ - اکرنفورده واقع شده است. [ ۲] هوتن ۲۰۴ نفر جمعیت دارد.
عکس هوتن (شلسویگ هولشتاین)عکس هوتن (شلسویگ هولشتاین)عکس هوتن (شلسویگ هولشتاین)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

هوتنهوتنهوتنهوتنهوتن
هوتن: ( خوش باور، نیک اندیش، خوش بین، خوش نیت، دارای حسن ظن ) . این نام در ایران باستان از دو بخش ساخته شده است: پیشوند هو ( خوب، نیکو ) که یک پیشوند در سنسکریت و اوستایی است؛ و تن؛ ولی در ایران باستان به تن ( پیکر ) تَنو tanu گفته می شده که در اوستایی نیز چنین است ( فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی ) ؛ پس تن در هوتن به معنی اندام نیست که به معنی باور، اندیشه، نیت در سنسکریت است؛ زیرا اگر به معنی تن بود، می بایست هوتنو خوانده و نوشته می شد و هرودوت نیز اُتنوس otanus می نوشت و نه otanes ( تاریخ هرودوت به فرانسه، ص 189 ) . در پارسی میانه ( پهلوی، پارتی و مانوی ) تنو، تن نوشته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

هوتن تنها اندیشمندی در ایران باستان است و نخستین کسی در جهان است که پس از بر تخت نشستن داریوش، در نشستی پیشنهاد حکومت جمهوری داد و گفت که درست نیست سرنوشت یک مردم به دست یک تن باشد و. . . ( ترجمه تاریخ هرودوت، وحید مازندرانی، چاپ سوم، ص 218 ) ،

هوتن ( به پارسی باستان:Utāna ) پسر سیسامنس، قاضی و پس از آن ساتراپ لیدیه در دوران حکومت داریوش بزرگ بود.
هوتن به عنوان قاضی جایگزین پدرش شد. سیسامنس پدر هوتن در دوران پادشاهی کمبوجیه به علت دریافت رشوه و حکم غیرمنصفانه دستگیر و سپس پوستش زنده زنده کنده شده بود. هوتن بعدها زیر نظر داریوش مسئولیت نظامی برعهده گرفت و همین امر باعث شد وی نقش مهمی در سرکوب شورش ایونیان داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

هوتنهوتنهوتن
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/هوتن_(پسر_سیسمانس)
خوش تن ، نیک اندام ، نام یکی از سرداران هخامنشی است.
زندش:
درزبان گرمانجی خراسان ، هو به معنی هوش ویاد است . پس هوتن در این زبان به معنی هوشمند و هوش مرد است.
لطفا.
اسم هوتن به معنای نیک اندام، خوب و نیک. . . . . . . . . . و خلاصه بسیارررر جذاب
هوخشتر= نیکو پادشاه
هو خرت =نیکو خرد نیکو اندیشه
هو کرت= نیکو ساز و نیکو آفرین
هوتن =نیکو تن نیکو سرشت چون تن و پیکر همان سرشت است مثلا گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند یعنی از گل پیکر سرشتند
هو =خدا. تن =مرد
مرد خدا
هوتن اسم پسرانه است، معنی هوتن: ( هو = خوب تن ) 1 - خوب تن، نیک اندام؛ 2 - ( به مجاز ) تندرست و خوش قد و بالا؛ 3 - ( در پهلوی ) به معنی خوب تنیده، خوب کشیده، برکشیده، خوش بالا؛ 4 - ( اَعلام ) یکی از هم پیمانان داریوش بزرگ هخامنشی هنگام حمله به مغان.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس