هوبه

لغت نامه دهخدا

هوبه. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) دوش و کتف را گویند. ( برهان ). هوبر. هویه. رجوع به هویه شود. || به معنی پشتی و حمایت هم هست و به این معنی بجای بای ابجد یای حطی هم آمده است. ( برهان ). رجوع به هوبر و هویه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) دوش کتف .توضیح این کلمه بصورت هوبر و هوبیه ضبط شده . لقب شاپور ذوالاکتاف را هویه سنبا نوشته اند. حمز. اصفهانی در سنی ملوک الارض آرد: شاپور ذوالاکتاف وسموه شاپورویه سنبا هویه اسم لکتف و سنباای نقاب . قیل له ذلک لانه لما غزا العرب کان ینقب اکتافهم فیجمع بین کتفی الرجل منهم بحلقه ویسبیه فسمته الفرس بهذاالاسم وسمته العرب ذوالاکتاف . درمجلم التواریخ والقصص آمده : واورا ( شاپور را ) عرب ذوالاکتاف لقب کردند زیر اکتفهای عرب سوراخ کرد وحلق. آهنین در آن کشید بعد از آنکه بی اندازه قتل کرد پارسیان او را شاپور هویه سنباخواندندی . کریستنسن نویسد : ( مصنفین عرب که نوشته های آنهااز منابع ساسانی اخذ شده بطور کلی لقب شاپور را بلفظ عربی ذوالاکتاف ( صاحب شانه ها ) ترجمه کرده اند . نلد که برین عقیده است که اصل این لفظ یک لقبی است بمعنی چهارشانه یعنی کسی که بارهای بسیار دولت را میکشد. مع ذلک حمز. اصفهانی ومصنفین دیگر که پیرو او هستند لفظ فارسی این لغت را هوبه سنبا نوشته اند که بمعنی سوراخ کنند. شانه ها است نلد که گمان میکند که این لفظ مجعول است و از روی کلم. عربی ذوالاکتاف ساخته شده است . امااینکه بجای کلم. کتف لفظ عتیق فارسی یعنی هوبه را که بمعنی شانه بود آورده اندبنظرمن قول حمزه صحیح است و هو به عینا نقل از کلم. پهلوی شده و معنایی هم که از آن کرده اند مطابق روایات قدیمه است و آنگهی در تاریخ ساسانیان این تنها نوبتی نیست که صحبت ازین مجازات شده باشد. خسرو دوم که نسبت بمنجمان خشمگین گردید آنها را تهدید نمود که استخوان شان. آنها را بیرون خواهد کشید . کلم. سنبا صفت فاعلی ( صفت مشبهه ) ازسنبیدناست . بمعنی سوراخ کردن .

فرهنگ معین

(بِ ) شانه ، دوش ، کتف .

فرهنگ عمید

شانه، دوش، کتف.

پیشنهاد کاربران

بپرس