[ویکی فقه] «هرمنوتیک»، را از واژۀ یونانی (Hermeneuin) به معنای «تفسیر کردن» و یا از نام هرمس (Hermes) خدای یونان و پیام آور خدایان می دانند، که هم آورندۀ پیام بود و هم تفسیر کنندۀ آن. بدین سان هرمنوتیک عملی هرمسی است که مفسر هرمس گونه می کوشد به کشف معنای سخن و تفسیر پیام بپرازد.هرمنوتیک دانش تفسیرشناسی یا معناشناسی یا گونه ای معرفت شناسی است که محور مباحث آن، فهم معنا و روش تفسیر متون است و با نشانه ها (sing)، پیام (message) و متن (text) سروکار دارد و بدین سان به قلمرو الهیات، فلسفه، هنر، زیبایی شناسی، نقد ادبی، نقادی متون و شناخت و تفسیر کردن متون مقدس دینی، روش شناسی علوم و معرفت شناسی نیز گسترش می یابد.
تقریباً در نیمه دوم قرن بیستم، تعدادی از متفکرین و نظریه پردازان حوزه ادبیات، تحت تاثیر دستاوردهای پُربار هرمنوتیک فلسفی، ضرورتِ تکوین «هرمنوتیک ادبی» و یا «رویکرد هرمنوتیکی به متون ادبی» را طرح کرده و با نگرش ها، انتظارات و پیشنهادهای گوناگون پا به عرصه این میدان نهاده اند.بعضی از ایشان، چون پتر سوندی، نوع خاصی از هرمنوتیک را مد نظر دارند، که توان آن را داشته باشد، نخست به بازخوانی و ساماندهی پیشینه تاریخی نظریه های تاویل ادبی بپردازد، و سپس در هماهنگی با مدرن ترین روش های نقدِ ادبی و زبان شناختی، جواب گوی پرسش های بنیادینی باشد که ذهن منتقدان ادبی از دیرباز به آنها مشغول بوده است.بعضی دیگر، چون هانس روبرت یآوس و اومبرتو اِکو، خود از پایه گذاران مکتب های ادبی محسوب می شوند، و قصد دارند، دامنه نقد ادبی را به کمک پرسش های جامع هرمنوتیکی گسترش دهند و با رجوع به مبانی محوری این مبحث، اعتبار تئوری ها و اندیشه های خود را محک زده و مورد نقد و بررسی قرار دهند.در این جا بد نیست که به چند سوال اساسی پرداخته شود و آن اینکه:هرمنوتیک ادبی چیست و مرزبندی آن با هرمنوتیک فلسفی کدام است؟ آیا گستره ها و ابعاد ناشناخته ای در متن ادبی وجود دارد که نقد ادبی از مکاشفه آنها عاجز است و فقط با تکیه بر پرسش های بنیادین هرمنوتیک می توان به آنها پاسخ گفت، یا آن که هرمنوتیک ادبی عصاره همان پرسش هایی است که نقد ادبی خواه ناخواه در فرآیند تاویل متن به آنها می پردازد؟آیا هرمنوتیک ادبی ناچارست به تبعیت از تفکرات هستی و پدیدارشناسانه هرمنوتیک فلسفی تن به «تجربه» ادراک متن بسپارد و از «روش»های متن شناسی و زبان شناسی صرف نظر کند؟ یا آنکه می باید برای نقب زدن به لایه های پنهان معنا از فنون و دستاوردهای نقد ادبی و قواعد زبان شناختی وام بگیرد؟به عبارتی دیگر آیا هرمنوتیک ادبی باید برای تاویل یک متن خاص به قاعده های زبانی، نشانه شناختی، آواشناختی و زیبایی شناختی رجوع کند یا آن که نوع ویژه ای از رمزگشایی متن را مدنظر دارد که به پرسش هایی ورای مباحثِ نقد ادبی و زبان شناختی می پردازد؟از آن جایی که در مورد سؤالات مطرح شده تئوری ها و اندیشه های منسجم و یکپارچه ای یافت نمی شود، بلکه نظریه و رهیافت هایی پراکنده و ناپیوسته، مقاله حاضر در تلاش است تا با مروری کوتاه بر منتخبی از اندیشه های نظریه پردازان هرمنوتیک ادبی، و هرمنوتیک فلسفی به پرسش های طرح شده در این مقدمه پاسخ دهد.
بنیانگذار هرمونتیک
غالباً اشلایر ماخر را بنیانگذار هرمنوتیک در غرب دانسته اند؛ اما هرمنوتیک به معنای تاویل یا تفسیر باطنی، پیشینه ای بس دراز دارد و شاید بتوان گفت که در تاریخ مدون و مکتوب فلسفه با «فیلون» آغاز می شود که به تاویل (Allgory) عنایت ویژه ای داشته و موسس و مروج سبک تاویلی در تفسیر کتب مقدس بود؛ در بین عارفان همۀ ادیان به خصوص عارفان مسلمان از دیرباز توجه به تاویل و تفسیر باطنی سخنان و متون مقدس دینی، جایگاه والایی داشته است؛ حتی در میان مسلمانان گروه هایی مانند اخوان الصفا یا فرقه اسماعیلیه در مورد تاویل به افراط کشیده شده اند. در ایران باستان نیز هرمنوتیک و تاویل به نام «زندگی آگاهی» در مورد زند یا پازند و کتاب مقدس زرتشتیان وجود داشته است.
همتی، همایون، کتاب نقد (تفسیر به رای نسبیت و هرمنوتیک)، فصل نامه انتقادی – فلسفی – فرهنگی، ۱۳۷۶، ص۱۵۶.
۱) پل دیکور یکی از برجسته ترین نمایندگان هرمنوتیک معاصر، هرمنوتیک را نظریۀ عمل فهم در جریان ارتباط با تفسیر متون تعریف کرده است؛ یعنی دانشی که به شیوۀ فهم و مکانیزم تفسیر متون می پردازد؛ اما، برخی از طرفداران نظریۀ هرمنوتیکی آن را نوعی «معرفت شناسی» یا نظریه شناخت دانسته اند. ۲) برخی ادیبان و شاعران نیز گاه هرمنوتیک را نظریه ای معناشناسی برای نقد ادبی به شمار آورده اند؛ دیدگاه رایج در باب هرمنوتیک آن است که هرمنوتیک نظریه یا فلسفه تفسیر معنا است و افزون بر این، نوعی روش پژوهشی است که ویژۀ علوم انسانی و علوم اجتماعی است و با روش رایج در علوم طبیعی کاملاً متفاوت است. ۳) برخی معتقدند هرمنوتیک مسالۀ فهم متون را بررسی می کند و نهایتاً همان تحلیل و تفسیر است و بحث چگونگی و روند ادراک فهم است. هدف هرمنوتیک در اساس، فهم متن است نه شناخت مؤلف.
ریشه اقتدار
...
تقریباً در نیمه دوم قرن بیستم، تعدادی از متفکرین و نظریه پردازان حوزه ادبیات، تحت تاثیر دستاوردهای پُربار هرمنوتیک فلسفی، ضرورتِ تکوین «هرمنوتیک ادبی» و یا «رویکرد هرمنوتیکی به متون ادبی» را طرح کرده و با نگرش ها، انتظارات و پیشنهادهای گوناگون پا به عرصه این میدان نهاده اند.بعضی از ایشان، چون پتر سوندی، نوع خاصی از هرمنوتیک را مد نظر دارند، که توان آن را داشته باشد، نخست به بازخوانی و ساماندهی پیشینه تاریخی نظریه های تاویل ادبی بپردازد، و سپس در هماهنگی با مدرن ترین روش های نقدِ ادبی و زبان شناختی، جواب گوی پرسش های بنیادینی باشد که ذهن منتقدان ادبی از دیرباز به آنها مشغول بوده است.بعضی دیگر، چون هانس روبرت یآوس و اومبرتو اِکو، خود از پایه گذاران مکتب های ادبی محسوب می شوند، و قصد دارند، دامنه نقد ادبی را به کمک پرسش های جامع هرمنوتیکی گسترش دهند و با رجوع به مبانی محوری این مبحث، اعتبار تئوری ها و اندیشه های خود را محک زده و مورد نقد و بررسی قرار دهند.در این جا بد نیست که به چند سوال اساسی پرداخته شود و آن اینکه:هرمنوتیک ادبی چیست و مرزبندی آن با هرمنوتیک فلسفی کدام است؟ آیا گستره ها و ابعاد ناشناخته ای در متن ادبی وجود دارد که نقد ادبی از مکاشفه آنها عاجز است و فقط با تکیه بر پرسش های بنیادین هرمنوتیک می توان به آنها پاسخ گفت، یا آن که هرمنوتیک ادبی عصاره همان پرسش هایی است که نقد ادبی خواه ناخواه در فرآیند تاویل متن به آنها می پردازد؟آیا هرمنوتیک ادبی ناچارست به تبعیت از تفکرات هستی و پدیدارشناسانه هرمنوتیک فلسفی تن به «تجربه» ادراک متن بسپارد و از «روش»های متن شناسی و زبان شناسی صرف نظر کند؟ یا آنکه می باید برای نقب زدن به لایه های پنهان معنا از فنون و دستاوردهای نقد ادبی و قواعد زبان شناختی وام بگیرد؟به عبارتی دیگر آیا هرمنوتیک ادبی باید برای تاویل یک متن خاص به قاعده های زبانی، نشانه شناختی، آواشناختی و زیبایی شناختی رجوع کند یا آن که نوع ویژه ای از رمزگشایی متن را مدنظر دارد که به پرسش هایی ورای مباحثِ نقد ادبی و زبان شناختی می پردازد؟از آن جایی که در مورد سؤالات مطرح شده تئوری ها و اندیشه های منسجم و یکپارچه ای یافت نمی شود، بلکه نظریه و رهیافت هایی پراکنده و ناپیوسته، مقاله حاضر در تلاش است تا با مروری کوتاه بر منتخبی از اندیشه های نظریه پردازان هرمنوتیک ادبی، و هرمنوتیک فلسفی به پرسش های طرح شده در این مقدمه پاسخ دهد.
بنیانگذار هرمونتیک
غالباً اشلایر ماخر را بنیانگذار هرمنوتیک در غرب دانسته اند؛ اما هرمنوتیک به معنای تاویل یا تفسیر باطنی، پیشینه ای بس دراز دارد و شاید بتوان گفت که در تاریخ مدون و مکتوب فلسفه با «فیلون» آغاز می شود که به تاویل (Allgory) عنایت ویژه ای داشته و موسس و مروج سبک تاویلی در تفسیر کتب مقدس بود؛ در بین عارفان همۀ ادیان به خصوص عارفان مسلمان از دیرباز توجه به تاویل و تفسیر باطنی سخنان و متون مقدس دینی، جایگاه والایی داشته است؛ حتی در میان مسلمانان گروه هایی مانند اخوان الصفا یا فرقه اسماعیلیه در مورد تاویل به افراط کشیده شده اند. در ایران باستان نیز هرمنوتیک و تاویل به نام «زندگی آگاهی» در مورد زند یا پازند و کتاب مقدس زرتشتیان وجود داشته است.
همتی، همایون، کتاب نقد (تفسیر به رای نسبیت و هرمنوتیک)، فصل نامه انتقادی – فلسفی – فرهنگی، ۱۳۷۶، ص۱۵۶.
۱) پل دیکور یکی از برجسته ترین نمایندگان هرمنوتیک معاصر، هرمنوتیک را نظریۀ عمل فهم در جریان ارتباط با تفسیر متون تعریف کرده است؛ یعنی دانشی که به شیوۀ فهم و مکانیزم تفسیر متون می پردازد؛ اما، برخی از طرفداران نظریۀ هرمنوتیکی آن را نوعی «معرفت شناسی» یا نظریه شناخت دانسته اند. ۲) برخی ادیبان و شاعران نیز گاه هرمنوتیک را نظریه ای معناشناسی برای نقد ادبی به شمار آورده اند؛ دیدگاه رایج در باب هرمنوتیک آن است که هرمنوتیک نظریه یا فلسفه تفسیر معنا است و افزون بر این، نوعی روش پژوهشی است که ویژۀ علوم انسانی و علوم اجتماعی است و با روش رایج در علوم طبیعی کاملاً متفاوت است. ۳) برخی معتقدند هرمنوتیک مسالۀ فهم متون را بررسی می کند و نهایتاً همان تحلیل و تفسیر است و بحث چگونگی و روند ادراک فهم است. هدف هرمنوتیک در اساس، فهم متن است نه شناخت مؤلف.
ریشه اقتدار
...
wikifeqh: هرمنوتیک_(ادبیات)