هجش

لغت نامه دهخدا

هجش. [ هََ ] ( ع مص ) راندن. ( منتهی الارب ). نرم راندن ستور را. ( از اقرب الموارد ). || برانگیختن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || اشاره کردن. ( اقرب الموارد ). || برآغالانیدن. ( منتهی الارب ). || آرزو بردن. ( منتهی الارب ). اشتیاق ورزیدن. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس