هابیت ها گونه ای از موجودات تخیلی در رمان های تالکین هستند، که در سرزمین میانه و شایر زندگی می کنند. هابیت ها اولین بار در کتاب هابیت تالکین مطرح شدند. شخصیت اصلی این داستان، بیلبو بگینز یک هابیت است که در ماجراهای گروه تورین سپربلوط سهیم می شود. شخصیت اصلی مجموعهٔ ارباب حلقه ها، فرودو بگینز نیز یک هابیت است و مسئولیت نابودی حلقه قدرت را بر دوش دارد.
در کتاب هابیت، تالکین هابیت ها را موجوداتی کوچک توصیف می کند؛ که نصف قد انسان ها را دارند و بالغ ترین آنها از چشم یک اِلف یا انسان قد یک بچه را دارد. هابیت ها لباس هایی به رنگ روشن می پوشند، کفش به پا نمی کنند ( کف پاهایشان به طور طبیعی پوستی چون چرم دارد ) و پاهایشان پوشیده از موهای ضخیم و مجعد است و همچنین نسبت به قد کوتاهشان پاهای بزرگی دارند. از نظر اخلاقی تالکین هابیت ها را موجوداتی مهمان نواز، صمیمی، مهربان، خانه و خانواده دوست، موجوداتی به دور از تنش و هیجان که در آرامش به سر می برند، توصیف می کند. همچنین آن ها را خوش رو، خوش خوراک و به دور از ماجراجویی یاد می کند. [ ۱] [ ۲]
تالکین یک تاریخ تخیلی با سه نوع هابیت، با خصوصیات فیزیکی و خلقیات متفاوت ابداع کرد: هارفوت، فالوهید و استور. در زمان بیلبو و فرودو، این گونه ها برای قرن ها با هم مخلوط شده بودند، هرچند به طور ناهموار، به طوری که برخی از خانواده ها و مناطق بیشتر به سمت تبار یکی از این سه گروه گرایش پیدا کردند. [ ۴] [ ۵]
هارفوت ها با اختلاف زیاد، پرشمارترین گروه هابیت ها بودند و اولین کسانی بودند که وارد سرزمین اریادور شدند که شامل شایر و بری است. آن ها از نظر قد کوچک ترین، رنگ پوست «قهوه تر» و معمولی ترین نژاد بودند که در هابیت توضیح داده شد. آنها در چاله ها زندگی می کردند و روابط نزدیک تری با دورف ها داشتند نسبت به سایر هابیت ها هارفوت ها در مناطق تپه ای ملایم زندگی می کردند و عمدتاً کشاورزی بودند. آنها اولین گروهی بودند که از کوه های مه آلود عبور کردند و در سرزمین های اطراف بری از عصر سوم ۱۰۵۰ ( حدود ۲۰۰۰ سال قبل از زمان بیلبو و فردو و پنج قرن و نیم سال قبل از تأسیس شایر در عصر سوم ۱۶۰۱ ) مستقر شدند. [ ۴] [ ۵]
• ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت
• هابیت: یک سفر غیرمنتظره
• هابیت: برهوت اسماگ
• هابیت: نبرد پنج سپاه
• ارباب حلقه ها: یاران حلقه
• ارباب حلقه ها: دو برج
• ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه
در کتاب هابیت، تالکین هابیت ها را موجوداتی کوچک توصیف می کند؛ که نصف قد انسان ها را دارند و بالغ ترین آنها از چشم یک اِلف یا انسان قد یک بچه را دارد. هابیت ها لباس هایی به رنگ روشن می پوشند، کفش به پا نمی کنند ( کف پاهایشان به طور طبیعی پوستی چون چرم دارد ) و پاهایشان پوشیده از موهای ضخیم و مجعد است و همچنین نسبت به قد کوتاهشان پاهای بزرگی دارند. از نظر اخلاقی تالکین هابیت ها را موجوداتی مهمان نواز، صمیمی، مهربان، خانه و خانواده دوست، موجوداتی به دور از تنش و هیجان که در آرامش به سر می برند، توصیف می کند. همچنین آن ها را خوش رو، خوش خوراک و به دور از ماجراجویی یاد می کند. [ ۱] [ ۲]
تالکین یک تاریخ تخیلی با سه نوع هابیت، با خصوصیات فیزیکی و خلقیات متفاوت ابداع کرد: هارفوت، فالوهید و استور. در زمان بیلبو و فرودو، این گونه ها برای قرن ها با هم مخلوط شده بودند، هرچند به طور ناهموار، به طوری که برخی از خانواده ها و مناطق بیشتر به سمت تبار یکی از این سه گروه گرایش پیدا کردند. [ ۴] [ ۵]
هارفوت ها با اختلاف زیاد، پرشمارترین گروه هابیت ها بودند و اولین کسانی بودند که وارد سرزمین اریادور شدند که شامل شایر و بری است. آن ها از نظر قد کوچک ترین، رنگ پوست «قهوه تر» و معمولی ترین نژاد بودند که در هابیت توضیح داده شد. آنها در چاله ها زندگی می کردند و روابط نزدیک تری با دورف ها داشتند نسبت به سایر هابیت ها هارفوت ها در مناطق تپه ای ملایم زندگی می کردند و عمدتاً کشاورزی بودند. آنها اولین گروهی بودند که از کوه های مه آلود عبور کردند و در سرزمین های اطراف بری از عصر سوم ۱۰۵۰ ( حدود ۲۰۰۰ سال قبل از زمان بیلبو و فردو و پنج قرن و نیم سال قبل از تأسیس شایر در عصر سوم ۱۶۰۱ ) مستقر شدند. [ ۴] [ ۵]
• ارباب حلقه ها: حلقه های قدرت
• هابیت: یک سفر غیرمنتظره
• هابیت: برهوت اسماگ
• هابیت: نبرد پنج سپاه
• ارباب حلقه ها: یاران حلقه
• ارباب حلقه ها: دو برج
• ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه
wiki: هابیت
هابیت (بازی ویدئویی ۲۰۰۳). هابیت ( به انگلیسی: The Hobbit ) یک بازی رایانه ای منتشر شده توسط شرکت ویوندی یونیورسال است. این بازی در تاریخ ۲۴ اکتبر ۲۰۰۳ عرضه شده و سازنده آن این اویتیبل اینترتینمنت است. [ ۱]
هابیت (رمان). هابیت، یا آن جا و بازگشت دوباره ( انگلیسی: The Hobbit, or There and Back Again ) یک رمان خیال پردازی کودکانه نوشتهٔ جی. آر. آر. تالکین، نویسندهٔ انگلیسی است. این اثر در ۲۱ سپتامبر ۱۹۳۷ به چاپ رسید و با استقبال گسترده منتقدان همراه بود. این اثر نامزد دریافت مدال کارِنگی شد و برای بهترین خیال پردازی نوجوانانه جایزه ای از نیویورک هرالد تریبیون دریافت کرد. این رمان همچنان در میان مردم محبوب است و به عنوان کتابی کلاسیک در ادبیات کودکان شناخته می شود. داستان هابیت در دنیای خیالی تالکین جریان دارد و دربارهٔ تلاش هابیتی به نام بیلبو بگینز خانه دوست، می باشد که به دنبال به دست آوردن سهم خود از گنجی که توسط اسماگ اژدها محافظت می شود، است. بیلبو با سفر خود از محیط های روشن و روستایی به قلمرو شوم تری راهی می شود.
داستان در قالب یک جستجوی بخش بخش روایت می شود که بیشتر قسمت ها، بخش خاصی از جغرافیای تالکین را معرفی می کنند.
داستان در قالب یک جستجوی بخش بخش روایت می شود که بیشتر قسمت ها، بخش خاصی از جغرافیای تالکین را معرفی می کنند.
wiki: هابیت (رمان)
هابیت (فیلم ۱۹۸۵). «هابیت» ( روسی: Сказочное путешествие мистера Бильбо Беггинса, Хоббита ) فیلمی در ژانر فانتزی است که در سال ۱۹۸۵ منتشر شد.
wiki: هابیت (فیلم ۱۹۸۵)
هابیت (مجموعه فیلم). هابیت ( به انگلیسی: The Hobbit ) فیلمی سه قسمتی[ ۴] در سبک حماسه ای فانتزی - ماجرایی بر اساس رمانی به همین نام نوشته جی. ار. ار. تالکین می باشد و پیتر جکسون را در مقام کارگردان، تهیه کننده و همکار فیلم نامه نویس در اختیار دارد. [ ۴] گیرمو دل تورو به عنوان کارگردان نزدیک به دو سال با جکسون در مرحلهٔ پیش تولید همکاری کرد اما در می۲۰۱۰ پروژه را ترک کرد و در ژوئیه اعلام شد جکسون برای کارگردانی هر دو قسمت قرارداد امضا کرده است. ایان مک کلن، اندی سرکیس، کریستوفر لی، کیت بلانشت و هوگو ویوینگ که در سه گانهٔ ارباب حلقه ها حضور داشتند نقش های خود را در هابیت تکرار می کنند. هاوارد شور آهنگساز سه گانهٔ ارباب حلقه ها آهنگسازی این فیلم را بر عهده دارد. [ ۵] [ ۶]
اگرچه در ابتدا قرار بود این فیلم دو قسمتی باشد ولی پیتر جکسون و مترو گلدوین مایر از داشتن برنامه هایی برای ساخت فیلم سوم صحبت کرده اند. [ ۷] [ ۸] [ ۹] نام قسمت اول این فیلم هم اکنون هابیت: یک سفر غیرمنتظره است. فیلم دوم در ابتدا آنجا و بازگشت دوباره نام گذاری شده بود ولی پس از اینکه سه قسمتی شدن این فیلم تأیید شد نامش به هابیت:برهوتِ اسماگ تغییر یافت. [ ۲] [ ۱۰] همچنین نام قسمت سوم را هابیت: آنجا و بازگشت دوباره گذاردند که که بعدها به هابیت: نبرد پنج سپاه تغییر یافت. [ ۲] دو قسمت اول فیلم به صورت یک جا در نیوزلند فیلم برداری شده و فیلمبرداری صحنه ها در ۲۱ مارس ۲۰۱۱ آغاز و در ۶ ژوئیه ۲۰۱۲ اتمام یافت. [ ۱۱] قسمت اول و دوم فیلم در تاریخ های ۱۴ دسامبر ۲۰۱۲ و ۱۳ دسامبر ۲۰۱۳ و قسمت سوم نیز در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۴ بر روی پرده سینما رفتند. [ ۲]
زمانی در سرزمین میانه شهری بنام اِرِبور قرار داشت که مرکز حکومت ترور، بزرگ ترین پادشاه دورف ها بود. این شهر در دامنه کوهستانِ تنها قرار داشت، این کوهستان پر بود از معادن طلا و یاقوت و چیزهای با ارزش دیگر. دِیر، شهر انسان ها هم در نزدیکی این حکومت بود. در هنگام استخراج گنجینه ها، سنگی سفید و رنگی را پیدا کردند، ترور آن را آرکِنِستون ( گوهر پادشاه ) نامید. با افزایش ثروت انبوه دورف ها، ذخیره خیرخواهی شان کم شد، عشق ترور به طلا بی پایان و وحشیانه شده بود. روزی از روزها، صوتی طوفان مانند از شمال به گوش می رسید که کاج های شمال کوهستان را می شکاند… اژدهایی با نفس آتشین به نام اسماگ از شمال به این شهر حمله کرد، پوست اژدها به قدری محکم و مقاوم بود به هیچ تیر و شمشیری از آن رد نمی شد، تنها تیری بزرگ و سیاه که تعداد کمی از آن توسط انسان های شهر دِیم ساخته شده بود از پوست اژدها عبور می کرد، گیریون فرمانده کماندارهای دیر، به اژدها چند تیر سیاه پرتاب کرد که یکی از تیرها به زیر بال چپش خورد. اژدها پس از آوارگی دورف ها و انسان ها به اِرِبور ورود پیدا کرده و بر گنجینه های عظیم دورف ها به خواب فرورفت. پس از این فاجعه، دورف ها به سرزمین موریا، مهم ترین شهر دورف ها حمله کردند تا آنجا را از دست اُورک ها پس بگیرند. در آن نبرد، ترور توسط آزوگ حرمت شکن فرمانده اورک ها کشته شد و پسرش تِرِاین ناپدید شد. تراین پسری به نام تورین مشهور به سپربلوط داشت، دورفها با فرماندهی او اروک ها را عقب راندند و پیروز شدند. از آن جنگ تنها سیزده دورف زنده ماندند… تراین با جادوگری به نام گندالف جادوگر ( میتراندیر ) دوست بود، زمانی نقشه و کلید یکی از درهای مخفی اربور را به او داد و از او خواست تا به تورین برساند. گاندولف با سیزده دورف آشنا شد و پس از شصت سال، آن ها تصمیم گرفتند تا اربور را پس بگیرند. تورین برای اینکه تمام هفت سپاه دورف ها با هم متحد کند، نیاز دارد تا آرکنستون را پیدا کند، چون دورف ها قسم خوردند تا فقط به کسی که گوهر پادشاه را دارد جوابگو باشند. گاندولف برای دزدیدن آرکنستون، یکی از دوستان قدیمش به نام بیلبو بگینز که یک هابیت و ساکن روستای شایر است را معرفی می کند، هابیت ها پاهای بزرگ و چابکی دارند، آن ها کوچک و ریزند و می توانند به هنگام خطر به سرعت فرار کنند، همچنین اسماگ به بوی هابیت ها آشنایی ندارد. با اصرار زیاد، بیلبو قبول می کند تا در این ماجرا آنها را همراهی کند و داستان و اتفاق های بسیار می افتد. آنها برای خواندن نقشه، به سراغ پادشاه اِرلاند اِلف در ریوِندل می روند. در آنجا گاندولف با بانو گالادریل و سارومان سفید دیدار و دربارهٔ دورف ها و نکرومانسر صحبت می کند ولی آن ها اعتنایی به نکرومانسر نمی کنند. در راه گرفتار گابلین ها می شوند که داستان گالوم رخ می دهد. گالوم موجودی بود که حلقهٔ قدرت سائورون را در اختیار داشت. بیلبو بگینز با دوز و کلک حلقه را از گالوم ( اسمیگل ) می رباید و همراه دورف ها از غار گابلین ها فرار می کند. در راه کوهستان با آزوگ حرمت شکن، موجود عظیم الجثه ای به نام بِئورن، عنکبوت های بزرگ، راداگاست قهوه ای، تراندویل پادشاه الف های جنگلی و بارد کماندار رو به رو می شوند. بارد به آن ها کمک می کند تا از دست الف های جنگلی مخفیانه به یک شهر انسان ها بنام آسکارُس یا شهر روی دریاچه بروند. دورف ها هنگام دزدیدن سلاح از اسلحه خانه سلطنتی دستگیر می شوند، تورین با قول اینکه اگر به اربور برسند، سهمی از گنج را در اختیارشان می گذارد، توانست توجه پادشاه شهر را جلب کند و آزاد شوند. دورف ها به کوه می رسند و در مخفی را پیدا می کنند و بیلبو را به دنبال آرکنستون می فرستند، بیلبو در همین حین اسماگ را بیدار می کند و با هم صحبت می کنند، در این میان بیلبو گوهر را می یابد و مخفی می کند. دورف ها وارد اربور می شوند تا بیلبو را نجات دهند اما خود اسیر می شوند، پس از درگیری ها متعدد، اسماگ از اربور بیرون می شود و به شهر روی دریاچه که در نزدیکی اربور بود حمله می کند و آنجا را به آتش می کشد، بارد کماندار نوهٔ گیریون که یک انسان بود با تنها تیر سیاه، همان زخم قبلی اژدها را نشان رفت و اسماگ را کشت. بیلبو پیدا کردن آرکنستون را از تورین مخفی کرده بود برای همین دورف ها به دنبال آرکنسون می گردند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاگرچه در ابتدا قرار بود این فیلم دو قسمتی باشد ولی پیتر جکسون و مترو گلدوین مایر از داشتن برنامه هایی برای ساخت فیلم سوم صحبت کرده اند. [ ۷] [ ۸] [ ۹] نام قسمت اول این فیلم هم اکنون هابیت: یک سفر غیرمنتظره است. فیلم دوم در ابتدا آنجا و بازگشت دوباره نام گذاری شده بود ولی پس از اینکه سه قسمتی شدن این فیلم تأیید شد نامش به هابیت:برهوتِ اسماگ تغییر یافت. [ ۲] [ ۱۰] همچنین نام قسمت سوم را هابیت: آنجا و بازگشت دوباره گذاردند که که بعدها به هابیت: نبرد پنج سپاه تغییر یافت. [ ۲] دو قسمت اول فیلم به صورت یک جا در نیوزلند فیلم برداری شده و فیلمبرداری صحنه ها در ۲۱ مارس ۲۰۱۱ آغاز و در ۶ ژوئیه ۲۰۱۲ اتمام یافت. [ ۱۱] قسمت اول و دوم فیلم در تاریخ های ۱۴ دسامبر ۲۰۱۲ و ۱۳ دسامبر ۲۰۱۳ و قسمت سوم نیز در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۴ بر روی پرده سینما رفتند. [ ۲]
زمانی در سرزمین میانه شهری بنام اِرِبور قرار داشت که مرکز حکومت ترور، بزرگ ترین پادشاه دورف ها بود. این شهر در دامنه کوهستانِ تنها قرار داشت، این کوهستان پر بود از معادن طلا و یاقوت و چیزهای با ارزش دیگر. دِیر، شهر انسان ها هم در نزدیکی این حکومت بود. در هنگام استخراج گنجینه ها، سنگی سفید و رنگی را پیدا کردند، ترور آن را آرکِنِستون ( گوهر پادشاه ) نامید. با افزایش ثروت انبوه دورف ها، ذخیره خیرخواهی شان کم شد، عشق ترور به طلا بی پایان و وحشیانه شده بود. روزی از روزها، صوتی طوفان مانند از شمال به گوش می رسید که کاج های شمال کوهستان را می شکاند… اژدهایی با نفس آتشین به نام اسماگ از شمال به این شهر حمله کرد، پوست اژدها به قدری محکم و مقاوم بود به هیچ تیر و شمشیری از آن رد نمی شد، تنها تیری بزرگ و سیاه که تعداد کمی از آن توسط انسان های شهر دِیم ساخته شده بود از پوست اژدها عبور می کرد، گیریون فرمانده کماندارهای دیر، به اژدها چند تیر سیاه پرتاب کرد که یکی از تیرها به زیر بال چپش خورد. اژدها پس از آوارگی دورف ها و انسان ها به اِرِبور ورود پیدا کرده و بر گنجینه های عظیم دورف ها به خواب فرورفت. پس از این فاجعه، دورف ها به سرزمین موریا، مهم ترین شهر دورف ها حمله کردند تا آنجا را از دست اُورک ها پس بگیرند. در آن نبرد، ترور توسط آزوگ حرمت شکن فرمانده اورک ها کشته شد و پسرش تِرِاین ناپدید شد. تراین پسری به نام تورین مشهور به سپربلوط داشت، دورفها با فرماندهی او اروک ها را عقب راندند و پیروز شدند. از آن جنگ تنها سیزده دورف زنده ماندند… تراین با جادوگری به نام گندالف جادوگر ( میتراندیر ) دوست بود، زمانی نقشه و کلید یکی از درهای مخفی اربور را به او داد و از او خواست تا به تورین برساند. گاندولف با سیزده دورف آشنا شد و پس از شصت سال، آن ها تصمیم گرفتند تا اربور را پس بگیرند. تورین برای اینکه تمام هفت سپاه دورف ها با هم متحد کند، نیاز دارد تا آرکنستون را پیدا کند، چون دورف ها قسم خوردند تا فقط به کسی که گوهر پادشاه را دارد جوابگو باشند. گاندولف برای دزدیدن آرکنستون، یکی از دوستان قدیمش به نام بیلبو بگینز که یک هابیت و ساکن روستای شایر است را معرفی می کند، هابیت ها پاهای بزرگ و چابکی دارند، آن ها کوچک و ریزند و می توانند به هنگام خطر به سرعت فرار کنند، همچنین اسماگ به بوی هابیت ها آشنایی ندارد. با اصرار زیاد، بیلبو قبول می کند تا در این ماجرا آنها را همراهی کند و داستان و اتفاق های بسیار می افتد. آنها برای خواندن نقشه، به سراغ پادشاه اِرلاند اِلف در ریوِندل می روند. در آنجا گاندولف با بانو گالادریل و سارومان سفید دیدار و دربارهٔ دورف ها و نکرومانسر صحبت می کند ولی آن ها اعتنایی به نکرومانسر نمی کنند. در راه گرفتار گابلین ها می شوند که داستان گالوم رخ می دهد. گالوم موجودی بود که حلقهٔ قدرت سائورون را در اختیار داشت. بیلبو بگینز با دوز و کلک حلقه را از گالوم ( اسمیگل ) می رباید و همراه دورف ها از غار گابلین ها فرار می کند. در راه کوهستان با آزوگ حرمت شکن، موجود عظیم الجثه ای به نام بِئورن، عنکبوت های بزرگ، راداگاست قهوه ای، تراندویل پادشاه الف های جنگلی و بارد کماندار رو به رو می شوند. بارد به آن ها کمک می کند تا از دست الف های جنگلی مخفیانه به یک شهر انسان ها بنام آسکارُس یا شهر روی دریاچه بروند. دورف ها هنگام دزدیدن سلاح از اسلحه خانه سلطنتی دستگیر می شوند، تورین با قول اینکه اگر به اربور برسند، سهمی از گنج را در اختیارشان می گذارد، توانست توجه پادشاه شهر را جلب کند و آزاد شوند. دورف ها به کوه می رسند و در مخفی را پیدا می کنند و بیلبو را به دنبال آرکنستون می فرستند، بیلبو در همین حین اسماگ را بیدار می کند و با هم صحبت می کنند، در این میان بیلبو گوهر را می یابد و مخفی می کند. دورف ها وارد اربور می شوند تا بیلبو را نجات دهند اما خود اسیر می شوند، پس از درگیری ها متعدد، اسماگ از اربور بیرون می شود و به شهر روی دریاچه که در نزدیکی اربور بود حمله می کند و آنجا را به آتش می کشد، بارد کماندار نوهٔ گیریون که یک انسان بود با تنها تیر سیاه، همان زخم قبلی اژدها را نشان رفت و اسماگ را کشت. بیلبو پیدا کردن آرکنستون را از تورین مخفی کرده بود برای همین دورف ها به دنبال آرکنسون می گردند.
wiki: هابیت (مجموعه فیلم)