نیرومند
/nirumand/
مترادف نیرومند: باقوت، بانیرو، پرزور، پرقوت، توانا، زورمند، قوی، قوی جثه، مقتدر
متضاد نیرومند: ضعیف
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: دارای نیرو، قوی
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
گور اگر چند بود نیرومند
یا به دستش گرفت یا به کمند.
میرخسرو.
|| دولتمند. سعادتمند. ( ناظم الاطباء ). || مسلط. ( فرهنگ فارسی معین ).- نیرومند شدن ؛ قوی شدن. قوت یافتن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- نیرومند کردن ؛ نیرو بخشیدن.تقویت. ( از پارسی نغز ) ( فرهنگ فارسی معین ).
- || تأیید. ( ترجمان القرآن ص 22 از فرهنگ فارسی معین ).
- نیرومند گردیدن ، نیرومند گشتن ؛ نیرو یافتن. قوی گردیدن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- || مسلط شدن. دست یافتن. ( فرهنگ فارسی معین ). چیره گشتن. فائق آمدن :
گرچه بگشاد از آن طلسمی چند
بر دگرها نگشت نیرومند.
نظامی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - دارای زور و قوت : قوی : (( گور اگر چند بود نیرومند یا بدستش گرفت یا بکمند . ) ) ( امیر خسرو آنند. ) ۲ - مسلط ( نیرومند گشتن ) .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
نیرومند (فیلم ۱۹۹۳). نیرومند ( به هندی: Shaktiman ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۳ و به کارگردانی کی سیبوکادیا است. در این فیلم بازیگرانی همچون اجی دیوگن، کاریسما کاپور، موکش خانا، کولبوشان کارباندا، پاریکشیت سهنی، آجیت خان، گلشن گروور، تیکو تالسانیا، آنجانا ممتاز، بینا بانرجی ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: نیرومند (فیلم ۱۹۹۳)
مترادف ها
توانا، بزرگ، قوی، نیرومند، مقتدر، زورمند
توانا، نیرومند
اصلی، کامل، تمام، مهم، نیرومند، عمده، با اهمیت
سفت، خالص، یک پارچه، سخت، محکم، بسته، قوی، نیرومند، استوار، قابل اطمینان، جامد، توپر، مستحکم، منجمد، حجمی، سه بعدی، ز جسم
فراوان، سخت، محکم، فربه، قوی، پر زور، نیرومند، پر مایه، مستحکم، پرصلابت، خوش بنیه، مقتدر، پر نیرو
رسا، نیرومند، پر صدا، قوی و واضح، بلند صدا
سخت، ترسناک، دشوار، قوی، نیرومند، مهیب، سهمگین
سخت، محکم، شق، تنومند، ستبر، ضخیم، نیرومند، چاق و چله، تومند، با اسطقس، قوی بنیه
سخت، تنومند، زمخت، شدید، نیرومند، نا هموار، پیچ و تابدار، بی تمدن
سفت، پرعضله، قوی، پر زور، گوشتالو، نیرومند، ماهیچه دار
پر رو، نیرومند، عصبانی، پر رگ و پی، پر عصب
قوی، پر زور، نیرومند، مقتدر
قوی، پر زور، نیرومند
شجاع، دلاور، مرد، دلیرانه، نیرومند، تهمتن، بهادر
قوی، شدید، نیرومند، زورمند
نیرومند، بی نقص، خوش بنیه، سالم
فراوان، نیرومند، بارور، حاصلخیز، زایا، پرزا
نیرومند، شهوانی
ستبر، نیرومند
نیرومند، با اسطقس، پی دار، سخت پی
شدید، نیرومند، وخیم، تندکار
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
میشه جمله با نیرومند بگید🧚♀️😍
قوی یا پرقدرت
قوی حال ؛ نیرومند :
تو بیکبار قوی حال کجا دریابی
که ضعیفان غمت بارکشان ستمند.
سعدی.
تو بیکبار قوی حال کجا دریابی
که ضعیفان غمت بارکشان ستمند.
سعدی.
بهو
معنی کلمه نیرومند: پر قدرت/ پرزور/ توانا
معنی نیرومند : پر قدرت/پر زور/توانا
باقوت، بانیرو، پرزور، پرقوت، توانا، زورمند، قوی، قوی جثه، مقتدر
قدرتمند
قل چماق