[ویکی فقه] نیاز به تفسیر قرآن. مسلمانان در صدر اسلام، قرآن را با همان جلوه اولیه اش درمی یافتند و معانی و مقاصد آن را با همان اذهان پاک، به دور از هر گونه آلودگی فکر و پندار ناروا به خوبی درک می کردند؛ چرا که قرآن به زبان آنان و همگون با شیوه کلامی شان، شیوا و رسا نازل شده بود.
قرآن به خاطر نویی و تازگی اش برایشان دلنشین و پذیرا بود، آن را به راحتی دریافت می کردند و از سرچشمه زلال معانی آن سیراب می گشتند؛ چنانچه گاه در برخی از تعابیر قرآن ـ به سبب دقت و ظرافت معانی ـ با ابهام و مشکلی روبرو می شدند، چندان به درازا نمی انجامید؛ زیرا به آسانی به راهگشایی برجسته و راهنمایی بلندمرتبه، برای فهم تمامی جوانب دین از جمله قرآن کریم، دسترس داشتند.در چنین حالتی حضرتش آنچه فهم ایشان از درک آن ناتوان و فکرشان از رسیدن به کنه آن قاصر بود، برای آنان بیان می فرمود؛ چرا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) علاوه بر وظیفه تبلیغ، وظیفه تبیین را نیز بر عهده داشت. خداوند در این باره می فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون: قرآن را بر تو فروفرستادیم تا آنچه را برای مردم نازل کردیم، برایشان توضیح دهی، باشد که بیندیشند.»
ریسمان محکم
مسلمانان در تمام دوران رسالت و مدتی نسبتا طولانی بعد از آن را بر همین منوال گذراندند، حقیقت قرآن را درک می کردند و با حجت و دلیل روشن به قرآن عمل می کردند و در کمال قدرت و عزت و سعادت در محیطی آکنده از صلح و صفا، در حالی که به ریسمان محکم و ناگسستنی الهی چنگ زده بودند، روزگار به کام می گذراندند؛ ولی با گذشت زمان و توالی ایام، مسلمانانی که از پی آن مؤمنان خالص آمدند، اندک اندک از آن روش پاک و منش راستین فاصله گرفته، منحرف شدند و به راههای گوناگون رفتند. عده ای چپ رفتند و برخی راست، با خواسته هایی ناسازگار و دیدگاه هایی ناهمسو، بدین سان چهره هایی تازه از انواع بدعت ها و گمراهی ها و کجروی ها رخ نمود و گرایشها و مذاهب به وجود آمدند. هر یک خود را حق دانسته و راه و روش مورد قبول خود را در پیش گرفت.بر اثر این پدیده، افسانه ها و خرافات بنی اسرائیل به درون احادیث و تفسیر راه یافت و متاسفانه بعضی از گروههای به ظاهر مسلمان به سبب غلبه شرایط حاکم بر جامعه یا به خاطر گرایش به جعل احادیث و تحریف معانی قرآن، آن خرافات را در میان مسلمانان رواج دادند. این پدیده بلایی بود که متوجه مسلمانان شد؛ چه، بر اثر آن، حق و باطل درهم آمیخت و بین سره از ناسره فرقی گذاشته نشد و تفسیر، به سبب توان بالایی که این منافقان متظاهر به اسلام در تسخیر افکار و اندیشه های مسلمانان ضعیف النفس و امیران طمع پیشه داشتند، از این درهم ریختگی و انحراف بیشترین سهم را داشت.
آموزش ملاک ها توسط پیامبر
خوشبختانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) از همان ابتدا که دسیسه ها و نیرنگهای کینه توزان علیه اسلام را احساس کرد - آنان که در پی فتنه جویی، آیات محکم قرآن را رها می کنند و به تاویل آیات متشابه روی می آورند - ملاکها و شاخصه هایی را برای جدا کردن سره از ناسره به امت مسلمان آموخت و به این ترتیب سدها و موانعی در مقابل نفوذ و تاثیر این دسایس شوم قرار داد. مهمترین این ملاکها عبارت بودند از:۱.عرضه احادیث بر آیات محکم قرآن: «هن ام الکتاب».۲.پناه بردن و مراجعه به عترت طاهره علیهم السلام.بر اساس حدیث متواتر ثقلین، آنان عِدل قرآن و ثقل اصغرند و تا قیامت از هم دیگر جدا نخواهند شد: «انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض». جدا نشدن این دو «قرآن و عترت» از یکدیگر به معنای تلازم آن دو است؛ یعنی اکتفا به یکی بدون دیگری نادرست است. قرآن پایه و ستون دین است و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) از آنجا که وارثان پیامبرند - حاملان قرآن و مرزبانان حریم احکام آنند.
دلیل نیاز به تفسیر
...
قرآن به خاطر نویی و تازگی اش برایشان دلنشین و پذیرا بود، آن را به راحتی دریافت می کردند و از سرچشمه زلال معانی آن سیراب می گشتند؛ چنانچه گاه در برخی از تعابیر قرآن ـ به سبب دقت و ظرافت معانی ـ با ابهام و مشکلی روبرو می شدند، چندان به درازا نمی انجامید؛ زیرا به آسانی به راهگشایی برجسته و راهنمایی بلندمرتبه، برای فهم تمامی جوانب دین از جمله قرآن کریم، دسترس داشتند.در چنین حالتی حضرتش آنچه فهم ایشان از درک آن ناتوان و فکرشان از رسیدن به کنه آن قاصر بود، برای آنان بیان می فرمود؛ چرا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) علاوه بر وظیفه تبلیغ، وظیفه تبیین را نیز بر عهده داشت. خداوند در این باره می فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون: قرآن را بر تو فروفرستادیم تا آنچه را برای مردم نازل کردیم، برایشان توضیح دهی، باشد که بیندیشند.»
ریسمان محکم
مسلمانان در تمام دوران رسالت و مدتی نسبتا طولانی بعد از آن را بر همین منوال گذراندند، حقیقت قرآن را درک می کردند و با حجت و دلیل روشن به قرآن عمل می کردند و در کمال قدرت و عزت و سعادت در محیطی آکنده از صلح و صفا، در حالی که به ریسمان محکم و ناگسستنی الهی چنگ زده بودند، روزگار به کام می گذراندند؛ ولی با گذشت زمان و توالی ایام، مسلمانانی که از پی آن مؤمنان خالص آمدند، اندک اندک از آن روش پاک و منش راستین فاصله گرفته، منحرف شدند و به راههای گوناگون رفتند. عده ای چپ رفتند و برخی راست، با خواسته هایی ناسازگار و دیدگاه هایی ناهمسو، بدین سان چهره هایی تازه از انواع بدعت ها و گمراهی ها و کجروی ها رخ نمود و گرایشها و مذاهب به وجود آمدند. هر یک خود را حق دانسته و راه و روش مورد قبول خود را در پیش گرفت.بر اثر این پدیده، افسانه ها و خرافات بنی اسرائیل به درون احادیث و تفسیر راه یافت و متاسفانه بعضی از گروههای به ظاهر مسلمان به سبب غلبه شرایط حاکم بر جامعه یا به خاطر گرایش به جعل احادیث و تحریف معانی قرآن، آن خرافات را در میان مسلمانان رواج دادند. این پدیده بلایی بود که متوجه مسلمانان شد؛ چه، بر اثر آن، حق و باطل درهم آمیخت و بین سره از ناسره فرقی گذاشته نشد و تفسیر، به سبب توان بالایی که این منافقان متظاهر به اسلام در تسخیر افکار و اندیشه های مسلمانان ضعیف النفس و امیران طمع پیشه داشتند، از این درهم ریختگی و انحراف بیشترین سهم را داشت.
آموزش ملاک ها توسط پیامبر
خوشبختانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) از همان ابتدا که دسیسه ها و نیرنگهای کینه توزان علیه اسلام را احساس کرد - آنان که در پی فتنه جویی، آیات محکم قرآن را رها می کنند و به تاویل آیات متشابه روی می آورند - ملاکها و شاخصه هایی را برای جدا کردن سره از ناسره به امت مسلمان آموخت و به این ترتیب سدها و موانعی در مقابل نفوذ و تاثیر این دسایس شوم قرار داد. مهمترین این ملاکها عبارت بودند از:۱.عرضه احادیث بر آیات محکم قرآن: «هن ام الکتاب».۲.پناه بردن و مراجعه به عترت طاهره علیهم السلام.بر اساس حدیث متواتر ثقلین، آنان عِدل قرآن و ثقل اصغرند و تا قیامت از هم دیگر جدا نخواهند شد: «انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض». جدا نشدن این دو «قرآن و عترت» از یکدیگر به معنای تلازم آن دو است؛ یعنی اکتفا به یکی بدون دیگری نادرست است. قرآن پایه و ستون دین است و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) از آنجا که وارثان پیامبرند - حاملان قرآن و مرزبانان حریم احکام آنند.
دلیل نیاز به تفسیر
...
wikifeqh: نیاز_به_تفسیر_قرآن