نورواقی گری ( به انگلیسی: neostoicism ) ، جنبشی فلسفی بود که در اواخر قرن شانزدهم میلادی، از آثار «جوستوس لیپسیوس»[ الف] ظهور کرد و سعی نمود تا باورهای رواقی گری و مسیحیت را باهم تلفیق نماید. لیپسیوس یک فلاندری و انسان گرای عصر رنسانس بود. این جنبش دارای ماهیت تلفیق گرایی[ ب] دینی بود، هرچند دانشمندان مدرن نمی پذیرند که این جنبش منتج به یک تلفیق موفقیت آمیزی گردید. [ ۱] نام «نو رواقی گری» به دو نویسنده کاتولیک رومی|، «لیونتاین زانتا»[ پ] و «جولیان - آیمارد دی انجرز»[ ت] نسبت داده می شود. [ ۲]
ژان کالون در اوایل قرن شانزدهم میلادی اشاراتی ایده های «رواقی گری جدید» داشت، اما این اشاره وی مرتبط به نو رواقی گری نیست. [ ۱] «انتونیو دی گیوارا»[ ث] زندگی نامه تملق آمیزی از مارکوس آئورلیوس را در ۱۵۲۸ میلادی منتشر کرد، سپس آن را پارادایمی از فضیلت های رواقی گری پنداشت. [ ۳]
نورواقی گری گفته می شود که توسط انسان گرایی فلاندری[ ج] «جوستوس لیپسیوس» ( ۱۵۴۷–۱۶۰۶میلادی ) بنیان نهاده شده است. بعضی ابعاد نورواقی گری توسط «گفانیوس»[ چ] ( هبرت وان گفن ) [ ح] پیش بینی گردیده بود و کارهای او و لیپسیوس توسط ناشر «کریستوفی پلانتین»[ خ] به نشر رسید. پلانتین نسخه لوکرتیوس ( ۱۵۶۵ ) که توسط گفانیوس نوشته شده بود را منتشر کرد و حلقه وی برخی ایده های مرتبط که متأثر از لوکرتیوس بود را ترویج نمود. [ ۴] [ ۵]
پنداشته می شود که پلانتین دارای ارتباطاتی با خانواده گرایان[ د] بوده است. به طور واضح تر، «نیکولیت ماوت»[ ذ] فکر می کند که احتمالاً لیپسیوس در گروه هیلیست[ ر] دخیل بوده است. نو رواقی گری متکی به نیکودمیسم[ ز] از شاخه خانواده گرایی است. [ ۶]
لوکرتیوس نویسنده ای از مکتب اپیکوریسم بود، از نظر سنتی مکتب اپیکوریسم مخالفت رواقی گری تلقی می شود. اما در واقع آنچه میان مکاتب ایپوریسم و رواقی گری مشترک است، نظر مادی و جبرگرایانه آن ها در مورد فلسفه طبیعی است. اختلافشان در اخلاقیات بود. تبعیضی که توسط لیپسیوس انجام شد و بیان کرد که ایده های ماده گرایی و جبرگرایی در رواقی گری باید به طور گسترده رد گردد، راه را برای امکان ظهور نو رواقی گری که با عقاید مسیحی بیشتر هم خوانی داشت باز نمود. [ ۱] [ ۷] اثر کریستیان تومازیوس با عنوان «مبانی قانون طبیعت و ملت ها»[ ژ] که بعدها منتشر شد، با مبانی اپیکوریستی یک پروژه قیاس پذیر بود. [ ۸]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفژان کالون در اوایل قرن شانزدهم میلادی اشاراتی ایده های «رواقی گری جدید» داشت، اما این اشاره وی مرتبط به نو رواقی گری نیست. [ ۱] «انتونیو دی گیوارا»[ ث] زندگی نامه تملق آمیزی از مارکوس آئورلیوس را در ۱۵۲۸ میلادی منتشر کرد، سپس آن را پارادایمی از فضیلت های رواقی گری پنداشت. [ ۳]
نورواقی گری گفته می شود که توسط انسان گرایی فلاندری[ ج] «جوستوس لیپسیوس» ( ۱۵۴۷–۱۶۰۶میلادی ) بنیان نهاده شده است. بعضی ابعاد نورواقی گری توسط «گفانیوس»[ چ] ( هبرت وان گفن ) [ ح] پیش بینی گردیده بود و کارهای او و لیپسیوس توسط ناشر «کریستوفی پلانتین»[ خ] به نشر رسید. پلانتین نسخه لوکرتیوس ( ۱۵۶۵ ) که توسط گفانیوس نوشته شده بود را منتشر کرد و حلقه وی برخی ایده های مرتبط که متأثر از لوکرتیوس بود را ترویج نمود. [ ۴] [ ۵]
پنداشته می شود که پلانتین دارای ارتباطاتی با خانواده گرایان[ د] بوده است. به طور واضح تر، «نیکولیت ماوت»[ ذ] فکر می کند که احتمالاً لیپسیوس در گروه هیلیست[ ر] دخیل بوده است. نو رواقی گری متکی به نیکودمیسم[ ز] از شاخه خانواده گرایی است. [ ۶]
لوکرتیوس نویسنده ای از مکتب اپیکوریسم بود، از نظر سنتی مکتب اپیکوریسم مخالفت رواقی گری تلقی می شود. اما در واقع آنچه میان مکاتب ایپوریسم و رواقی گری مشترک است، نظر مادی و جبرگرایانه آن ها در مورد فلسفه طبیعی است. اختلافشان در اخلاقیات بود. تبعیضی که توسط لیپسیوس انجام شد و بیان کرد که ایده های ماده گرایی و جبرگرایی در رواقی گری باید به طور گسترده رد گردد، راه را برای امکان ظهور نو رواقی گری که با عقاید مسیحی بیشتر هم خوانی داشت باز نمود. [ ۱] [ ۷] اثر کریستیان تومازیوس با عنوان «مبانی قانون طبیعت و ملت ها»[ ژ] که بعدها منتشر شد، با مبانی اپیکوریستی یک پروژه قیاس پذیر بود. [ ۸]
wiki: نورواقی گری