نودارانی

لغت نامه دهخدا

نودارانی. [ ن َ / نُو ] ( اِ ) شاگردانه. ( لغت فرس اسدی از یادداشت مؤلف ) ( برهان قاطع ). نودارانه. نوداران. ( رشیدی ). رجوع به نوداران شود. || زری باشد که به شعرا دهند. ( از جهانگیری ) ( از برهان قاطع ). صله. رجوع به نوداران شود. || زری باشد که به کسی که مژده و خبر خوش آورده ، دهند. ( ازجهانگیری ) ( از برهان قاطع ). رجوع به نوداران شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس