[ویکی فقه] هرگاه در دعوایی مدعی علیه به آنچه مورد ادعا است اقرار کند؛ دعوی خود به خود خاتمه یافته و مقر ملزم به اقرار خود خواهد بود.
در این مورد به نظر می رسد که عمل دادرس ، قضایی نباشد. در این زمینه سرخسی نیز چنین می گوید: «الاقرار لیس میزانا للفصل، المقر بنفس اقراره یرفع الخصومة».
رافع خصومت
مؤید این مطلب عموم روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم است که می فرمایند: «انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان» با این توضیح که اقرار خود به خود رافع خصومت است؛ و با وجود اقرار خصومت خود به خود مرتفع می گردد و نیازی دیگر به اثبات نمی باشد.
نتیجه
بنابراین اقرار یکی از ادله اثبات محسوب نیست و با خروج اقرار از ادله اثبات دعوی این روایت به صورت حقیقی باقی می ماند، درحالی که اگر اقرار همانند بینه و سوگند یکی از ادله اثبات بود، لازم بود که حصر روایت نبوی شکسته و اقرار بر آن افزوده شود.
در این مورد به نظر می رسد که عمل دادرس ، قضایی نباشد. در این زمینه سرخسی نیز چنین می گوید: «الاقرار لیس میزانا للفصل، المقر بنفس اقراره یرفع الخصومة».
رافع خصومت
مؤید این مطلب عموم روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم است که می فرمایند: «انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان» با این توضیح که اقرار خود به خود رافع خصومت است؛ و با وجود اقرار خصومت خود به خود مرتفع می گردد و نیازی دیگر به اثبات نمی باشد.
نتیجه
بنابراین اقرار یکی از ادله اثبات محسوب نیست و با خروج اقرار از ادله اثبات دعوی این روایت به صورت حقیقی باقی می ماند، درحالی که اگر اقرار همانند بینه و سوگند یکی از ادله اثبات بود، لازم بود که حصر روایت نبوی شکسته و اقرار بر آن افزوده شود.
wikifeqh: نقش_اقرار_در_فصل_خصومت