نفس زکیه
لغت نامه دهخدا
نفس زکیه. [ ن َ س ِ زَ کی ی ِ / ی َ ] ( اِخ ) محمدبن عبداﷲبن حسن بن علی بن ابی طالب ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب و مشهور به نفس زکیه ، از مردم مدینه و از اصحاب حضرت امام صادق بود و در عهد آن حضرت دعوی امامت کرد و به سال 145 هَ. ق. کشته شد. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 223 ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] نفس زکیه شخصی است به نام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن است و به دلیل اینکه خیلی عابد و زاهد و پاک می باشد در روایات به او لقب نفس زکیه داده شده است.
وی از اولاد امام حسین (علیه السّلام) بوده و به عبارتی سید حسینی می باشد. اما برخی به گمان اینکه نام حسن - که جزء اسم می باشد - نام جد او است وی را سید حسنی می نامند در حالی که او با سید حسنی متفاوت است. زیرا سید حسنی کسی است که که وقتی به اذن خدا فرمان ظهور به حضرت بقیة الله (علیه السّلام) می رسد او به وسیله بعضی از خواص حضرت متوجه می شود که حضرت می خواهند ظهور کنند. لذا به نزد حضرت آمده و از ایشان استفسار می کند و آن حضرت ایشان را آگاه می کند.سپس او قبل از امام خروج می کند و به دست مردم کشته می شود و سرش به شام فرستاده می شود و همچنین با نفس زکیه ای که طبق روایات در پشت کوفه به همراه هفتاد نفر از یارانش شهید می شود متفاوت است. برخی از نویسندگان معاصر آن را به شهید حکیم و یارانش که در نجف (که در پشت کوفه قرار دارد) شهید شده اند تطبیق داده اند.
یکی از علایم حتمی ظهور
برای ظهور و قیام حضرت صاحب الامر (علیه السّلام) پنج علامت حتمی وجود دارد: یعنی به طور حتم این پنج علامت در رابطه با حضرت اتفاق خواهد افتاد. یکی از علائم حتمی ظهور، قتل نفس زکیه است.
وظیفه نفس زکیه
بنابر آنچه از روایات و اخبار به دست می آید وظیفه نفس زکیه پیام رسانی برای امام بوده است. همانطور که در روایت بیان شده است حضرت ولی عصر (عجّل الله فرجه الشریف) وقتی ظهور می کند و توسط صیحه دعوتشان علنی و جهانی می شود به یارانشان می فرمایند که مردم مکه مرا نمی خواهند در حالیکه برای هدایت فرستاده شده ام و شایسته است که شخصی همچون من این مطالب را برای ایشان بگوید تا برای آنها حجت تمام شود، سپس یکی از یارانش را می طلبد و به ایشان می فرماید: برو نزد اهل مکه و به ایشان بگو : ای اهل مکه من فرستاده فلانی هستم و او به شما می گوید:ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافت هستیم و از ذریه محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) و سلاله پیامبرانیم. ما مظلوم واقع شده ایم و مردم به ما ستم کرده اند و ما را آواره ساخته اند و از هنگام رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) تا امروز حق ما غصب شده است. اکنون ما از شما چشم یاری داریم و از شما یاری می طلبیم، پس ما را یاری کنید.
قتل نفس زکیه
...
وی از اولاد امام حسین (علیه السّلام) بوده و به عبارتی سید حسینی می باشد. اما برخی به گمان اینکه نام حسن - که جزء اسم می باشد - نام جد او است وی را سید حسنی می نامند در حالی که او با سید حسنی متفاوت است. زیرا سید حسنی کسی است که که وقتی به اذن خدا فرمان ظهور به حضرت بقیة الله (علیه السّلام) می رسد او به وسیله بعضی از خواص حضرت متوجه می شود که حضرت می خواهند ظهور کنند. لذا به نزد حضرت آمده و از ایشان استفسار می کند و آن حضرت ایشان را آگاه می کند.سپس او قبل از امام خروج می کند و به دست مردم کشته می شود و سرش به شام فرستاده می شود و همچنین با نفس زکیه ای که طبق روایات در پشت کوفه به همراه هفتاد نفر از یارانش شهید می شود متفاوت است. برخی از نویسندگان معاصر آن را به شهید حکیم و یارانش که در نجف (که در پشت کوفه قرار دارد) شهید شده اند تطبیق داده اند.
یکی از علایم حتمی ظهور
برای ظهور و قیام حضرت صاحب الامر (علیه السّلام) پنج علامت حتمی وجود دارد: یعنی به طور حتم این پنج علامت در رابطه با حضرت اتفاق خواهد افتاد. یکی از علائم حتمی ظهور، قتل نفس زکیه است.
وظیفه نفس زکیه
بنابر آنچه از روایات و اخبار به دست می آید وظیفه نفس زکیه پیام رسانی برای امام بوده است. همانطور که در روایت بیان شده است حضرت ولی عصر (عجّل الله فرجه الشریف) وقتی ظهور می کند و توسط صیحه دعوتشان علنی و جهانی می شود به یارانشان می فرمایند که مردم مکه مرا نمی خواهند در حالیکه برای هدایت فرستاده شده ام و شایسته است که شخصی همچون من این مطالب را برای ایشان بگوید تا برای آنها حجت تمام شود، سپس یکی از یارانش را می طلبد و به ایشان می فرماید: برو نزد اهل مکه و به ایشان بگو : ای اهل مکه من فرستاده فلانی هستم و او به شما می گوید:ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافت هستیم و از ذریه محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) و سلاله پیامبرانیم. ما مظلوم واقع شده ایم و مردم به ما ستم کرده اند و ما را آواره ساخته اند و از هنگام رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) تا امروز حق ما غصب شده است. اکنون ما از شما چشم یاری داریم و از شما یاری می طلبیم، پس ما را یاری کنید.
قتل نفس زکیه
...
wikifeqh: نفس_زکیه
[ویکی اهل البیت] نفس زکیه فرزند عبدالله محض نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است که معاصر امام صادق علیه السلام بود و در مقابل منصور دوانیقی قیام کرد و با همه طرفدارانش کشته شد. او از مدعیان مهدویت به شمار می رفت.
ابوعبدالله محمد «نفس زکیه» و ملقب به «صریح قریش» است در سال 100 هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. مادرش هند دختر ابی عبیدة بن عبدالله بن زمعه... است و چون مادران و مادربزرگ های محمد هیچکدام کنیز نبودند، برای همین هم لقب صریح قریش داشت.
محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. نزدیکان و بنی الحسن نیز از باب این که او همنام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بود و بین دو کتف او خال بزرگ سیاهی بود، عقیده داشتند که او مهدی اهل بیت علیهم السلام است.
در مورد نامیده شدنش به المهدی به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله استناد می نمودند که «مهدی از فرزندان من نام او نام من و نام پدر او نام پدر من است. به نظر می رسد این حدیث را پیروان همین محمد درباره او ساخته اند، چه نام او محمد و نام پدرش عبدالله است. و یا جمله «اسم ابیه اسم ابی» را بر روایت «المهدی من ولدی اسمه اسمی» افزوده اند.
احمد حنبل این حدیث را با سه طریق در مسند خود نقل کرده که هر سه با جمله: یُواطِی ءُ اِسْمُهُ اِسْمی ختم شده. یعنی مهدی همنام من است. طبرانی آن را با 14 طریق از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که به همان جمله ختم شده است.
زمانی که حکومت بنی امیه رو به زوال رفت، عده ای از بنی عباس از جمله سفاح و منصور و... و عده ای از بنی هاشم از جمله عبدالله پدر همین محمد و ابراهیم و حسن دیباج و... در «ابواء» جمع شدند و با محمد بیعت کردند و همیشه منتظر و مترصد خروج او بودند.
عیسی بن عبدالله که نواده علی علیه السلام است گوید: فرستاده عبدالله بن حسن (پدر محمد نفس زکیه) نزد پدرم آمد و پیام آورد نزد ما بیا که برای کاری گرد آمده ایم و همین پیام را برای جعفر بن محمد علیه السلام برد. اما راوی دیگری گوید: عبدالله پدر محمد حاضران را گفت: جعفر را مخوانید که می ترسم کار شما را به هم زند.
عیسی گوید: پدرم مرا فرستاد تا پایان کار را ببینم. من نزد آن جمع رفتم. محمد را دیدم بر مصلایی بافته از برگ درخت خرما نماز می خواند، بدو گفتم: پدرم مرا فرستاده است تا بپرسم برای چه گرد آمده اید؟ عبدالله گفت: گرد آمده ایم تا با مهدی، محمد بن عبدالله بیعت کنیم. در این حال جعفر بن محمد علیه السلام هم رسید و عبدالله او را نزد خود جای داد و همان سخن را که به من گفته بود بدو گفت.
ابوعبدالله محمد «نفس زکیه» و ملقب به «صریح قریش» است در سال 100 هـ.ق به دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. مادرش هند دختر ابی عبیدة بن عبدالله بن زمعه... است و چون مادران و مادربزرگ های محمد هیچکدام کنیز نبودند، برای همین هم لقب صریح قریش داشت.
محمد را از جهت کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل "نفس زکیه" می گفتند. نزدیکان و بنی الحسن نیز از باب این که او همنام پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بود و بین دو کتف او خال بزرگ سیاهی بود، عقیده داشتند که او مهدی اهل بیت علیهم السلام است.
در مورد نامیده شدنش به المهدی به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله استناد می نمودند که «مهدی از فرزندان من نام او نام من و نام پدر او نام پدر من است. به نظر می رسد این حدیث را پیروان همین محمد درباره او ساخته اند، چه نام او محمد و نام پدرش عبدالله است. و یا جمله «اسم ابیه اسم ابی» را بر روایت «المهدی من ولدی اسمه اسمی» افزوده اند.
احمد حنبل این حدیث را با سه طریق در مسند خود نقل کرده که هر سه با جمله: یُواطِی ءُ اِسْمُهُ اِسْمی ختم شده. یعنی مهدی همنام من است. طبرانی آن را با 14 طریق از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که به همان جمله ختم شده است.
زمانی که حکومت بنی امیه رو به زوال رفت، عده ای از بنی عباس از جمله سفاح و منصور و... و عده ای از بنی هاشم از جمله عبدالله پدر همین محمد و ابراهیم و حسن دیباج و... در «ابواء» جمع شدند و با محمد بیعت کردند و همیشه منتظر و مترصد خروج او بودند.
عیسی بن عبدالله که نواده علی علیه السلام است گوید: فرستاده عبدالله بن حسن (پدر محمد نفس زکیه) نزد پدرم آمد و پیام آورد نزد ما بیا که برای کاری گرد آمده ایم و همین پیام را برای جعفر بن محمد علیه السلام برد. اما راوی دیگری گوید: عبدالله پدر محمد حاضران را گفت: جعفر را مخوانید که می ترسم کار شما را به هم زند.
عیسی گوید: پدرم مرا فرستاد تا پایان کار را ببینم. من نزد آن جمع رفتم. محمد را دیدم بر مصلایی بافته از برگ درخت خرما نماز می خواند، بدو گفتم: پدرم مرا فرستاده است تا بپرسم برای چه گرد آمده اید؟ عبدالله گفت: گرد آمده ایم تا با مهدی، محمد بن عبدالله بیعت کنیم. در این حال جعفر بن محمد علیه السلام هم رسید و عبدالله او را نزد خود جای داد و همان سخن را که به من گفته بود بدو گفت.
wikiahlb: نفس_زکیه
[ویکی شیعه] نفس زکیه (ابهام زدایی). نفس زکیه ممکن است به یکی از اشخاص زیر اشاره داشته باشد:
wikishia: نفس_زکیه_(ابهام زدایی)
دانشنامه آزاد فارسی
نَفْسِ زَکیّه ( ـ مدینه ۱۴۵ق)
(لقب محمد بن عبدالله محض بن حسن مثنّی) از بزرگان علویان و از نوادگان امام حسن (ع). اهل مدینه بود و از کودکی برخی بنابر نشانه هایی احتمال می دادند همان مهدی موعود باشد. از این رو پس از قتل ولید بن یزید (۱۲۶ ق) خلیفۀ بنی امیه، به تشویق پدرش، خاندان بنی هاشم و بسیاری از بزرگان با وی بیعت کردند و مالک بن اَنَس به اطاعت از وی فتوا داد و معتزله از او حمایت کردند حتی کسانی چون ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح، و ابوجعفر منصور، سه برادری که در رأس سلسله بنی عباس قرار گرفتند، با او بیعت کردند و تنها امام جعفر صادق (ع) از بیعت سر باز زد و فرمود این کار صورت نخواهد گرفت و خلافت از آنِ بنی عباس خواهد شد. پس از انقراض بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس، سفاح خلیفۀ اول عباسی، کاری با او نداشت اما چون منصور به خلافت رسید با توجه به این که خود از بیعت کنندگان محمد نفس زکیه بوده و از محبوبیت او نزد اهل مدینه و حمایت بزرگان قوم از او خبر داشت، از وی به وحشت افتاد و سرانجام در ۱۴۵ ق با اعزام سپاهی مرکب از ۴ هزار نفر به مدینه، او و یارانش را شکست داد و سر از بدن وی جدا کردند و نزد منصور فرستادند. برادرش، ابراهیم قتیل باخمرا، نیز در درگیری نظامی با سپاه منصور در باخَمرا (دهی در ۱۶ کیلومتری کوفه) کشته شد. نیز ← قتیل باخمرا
(لقب محمد بن عبدالله محض بن حسن مثنّی) از بزرگان علویان و از نوادگان امام حسن (ع). اهل مدینه بود و از کودکی برخی بنابر نشانه هایی احتمال می دادند همان مهدی موعود باشد. از این رو پس از قتل ولید بن یزید (۱۲۶ ق) خلیفۀ بنی امیه، به تشویق پدرش، خاندان بنی هاشم و بسیاری از بزرگان با وی بیعت کردند و مالک بن اَنَس به اطاعت از وی فتوا داد و معتزله از او حمایت کردند حتی کسانی چون ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح، و ابوجعفر منصور، سه برادری که در رأس سلسله بنی عباس قرار گرفتند، با او بیعت کردند و تنها امام جعفر صادق (ع) از بیعت سر باز زد و فرمود این کار صورت نخواهد گرفت و خلافت از آنِ بنی عباس خواهد شد. پس از انقراض بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس، سفاح خلیفۀ اول عباسی، کاری با او نداشت اما چون منصور به خلافت رسید با توجه به این که خود از بیعت کنندگان محمد نفس زکیه بوده و از محبوبیت او نزد اهل مدینه و حمایت بزرگان قوم از او خبر داشت، از وی به وحشت افتاد و سرانجام در ۱۴۵ ق با اعزام سپاهی مرکب از ۴ هزار نفر به مدینه، او و یارانش را شکست داد و سر از بدن وی جدا کردند و نزد منصور فرستادند. برادرش، ابراهیم قتیل باخمرا، نیز در درگیری نظامی با سپاه منصور در باخَمرا (دهی در ۱۶ کیلومتری کوفه) کشته شد. نیز ← قتیل باخمرا
wikijoo: نفس_زکیه
پیشنهاد کاربران
نفس زکیّه شخصیتی آخرالزمانی؛ در فرجام شناسی شیعی است. طبق روایات شیعه از آخرالزمان، وی جوانی از خاندان محمد و از نسل حسین است که نام اصلی او محمد علی بن عسگری می باشد. از نفس زکیه به عنوان وزیر مهدی هم یاد شده است. بر اساس روایات، وی پیش از ظهور مهدی میان رکن و مقام ابراهیم در مسجدالحرام کشته می شود. گفته شده که بین کشته شدن او و قیام مهدی، بیش از چهارده شب فاصله نخواهد بود. ملا محمدصالح مازندرانی در کتاب شارح الکافی احتمال داده که سید حسنی و نفس زکیه یکی باشند.
... [مشاهده متن کامل]
«نفس زَکیّه» ( معنی: انسان پاک ) شخصیتی است که در روایات شیعه انسانی صالح و باتقوا معرفی و قتل او از نشانه های ظهور امام دوازدهم شیعیان مهدی دانسته شده است. بر پایه این روایات، او از نسل حسین بن علی و نامش محمد بن حسن است. نفس زکیه از یاران مهدی است که او را برای هدایت مردم به شهر مکه می فرستد.
مهدی خطاب به یارانش می گوید: اهل مکه مرا نمی خواهند، اما من کسی را به سوی آن ها می فرستم تا حجت بر آنان تمام شود.
هنگامی که نفس زکیه خود را به اهل مکه معرفی می کند که نماینده مهدی است، مردم مکه بر او هجوم آورده و بین رکن و مقام سرش را می برند.
... [مشاهده متن کامل]
«نفس زَکیّه» ( معنی: انسان پاک ) شخصیتی است که در روایات شیعه انسانی صالح و باتقوا معرفی و قتل او از نشانه های ظهور امام دوازدهم شیعیان مهدی دانسته شده است. بر پایه این روایات، او از نسل حسین بن علی و نامش محمد بن حسن است. نفس زکیه از یاران مهدی است که او را برای هدایت مردم به شهر مکه می فرستد.
مهدی خطاب به یارانش می گوید: اهل مکه مرا نمی خواهند، اما من کسی را به سوی آن ها می فرستم تا حجت بر آنان تمام شود.
هنگامی که نفس زکیه خود را به اهل مکه معرفی می کند که نماینده مهدی است، مردم مکه بر او هجوم آورده و بین رکن و مقام سرش را می برند.