[ویکی فقه] مساله «نفس الامر» از جهتی در مباحث هستی شناسی و از جهتی دیگر در مباحث معرفت شناسی مطرح می شود. انسان رئالیست و حقیقت جو که حقیقت را عبارت از «تطابق اندیشه با واقع و نفس الامر» می داند، گریزی از تحلیل، تبیین، اثبات و در نهایت پذیرش آن ندارد. در کلام مرحوم علامه طباطبایی «نفس الامر» بر دو معنای اخص و اعم اطلاق شده است. معنای اخص که در کلام ایشان از آن به امور نفس الامریّه تعبیر شده است لوازم عقلی ماهیات می باشد که مفاهیم اعتباری (معقولات ثانی فلسفی و منطقی) و قضایای مؤلّف از آنها را در بر می گیرد و معنای اعم عبارت است از ثبوتی که اعم از ثبوت واقعی و ثبوت اعتباری است. ثبوت اعتباری که توسط ذهن با دو توسعه پی درپی صورت می گیرد شامل ماهیات و همه مفاهیم اعتباری (معقولات ثانی فلسفی و منطقی) می شود. این دو ثبوت مجازی و قرضی نیستند بلکه اضطراری و ریشه دار می باشند. حاصل آنکه طبق نظریه ایشان این ثبوت عام و فراگیر که هم شامل وجودهای خارجی و احکام آنها است، هم شامل ماهیّات و احکام آنها است و هم شامل مفاهیم انتزاعی فلسفی و عدمی است، همان «نفس الامر» است.
مسائل مربوط به «شناخت» از اساسی ترین موضوعات تفکر بشری بوده و هست. این گونه از مسائل از آنجا که با تحلیلات ذهنی سروکار دارد از دشوارترین و پیچیده ترین مسائل محسوب می شود. یکی از ارکان شناخت مطابَق، محکی و نفس الامر انواع مختلف قضایاست؛ زیرا اگر «حقیقت» عبارت است از «تطابق اندیشه با واقع و نفس الامر» که همین طور هم هست بدون تفسیری دقیق و جامع از واقع و نفس الامر نمی توان از حقیقت، صحّت و صدق دَم زد؛ به تعبیر دیگر، در هر مطابقت و حکایتی سه رکن وجود دارد: مطابِق، مطابقت و مطابَق یا به دیگر سخن، حاکی، حکایت و محکی. مطابِق و حاکی همان اندیشه ها و قضایای ذهنی است. مطابَق و محکی همان واقعیتی است که قضیّه منطبق بر آن بوده و از آن حکایت می کند. مطابقت و حکایت همان نسبت بین مطابِق و مطابَق یا حاکی و محکی است. روشن است که با خلل در یکی از این ارکان باید از صدق و راستی دست کشید.
نظریه ابتکاری علامه طباطبایی
مرحوم علامه طباطبایی (رضوان اللّه تعالی علیه)، آرای ابتکاری فراوانی دارند. این آراء گرچه در زمینه های مختلف تفسیری، فلسفی، کلامی و غیره مطرح شده است ولی ظاهرا تاکنون در جهت جمع آوری، توضیح و مقایسه آنها با آرای دیگر بزرگان علم و حکمت کار منسجم و جامعی صورت نگرفته است. از این رو شاید گمان برده شود که ایشان نیز نظیر برخی دیگر از بزرگان علم و حکمت تنها تقریرکننده و مبیِّن آراء و مبانی عالمان و حکمای بزرگ و به خصوص مرحوم صدرالمتالّهین (رضوان اللّه تعالی علیه)، بوده اند و این گمانی است نادرست که بحث و قضاوت در مورد آن را به مجالی دیگر وامی گذاریم.یکی از این آرای ابتکاری نظریه ایشان در مورد «نفس الامر» است. در زمینه «نفس الامر» آرای مختلف و متنوّعی وجود دارد که اکثر آنها دارای اشکالات مختلفی است که در صورت توفیق خدای متعال و زمینه و شرایط مساعد امید است در آینده به طرح و تحلیل آنها بپردازیم.تفسیری که مرحوم علاّمه از «نفس الامر» ارائه کرده اند مبتنی است بر اصالت وجود، تحلیل خاصّی از کیفیّت اخذ مفاهیم به خصوص مفاهیم اعتباری و یا عدمی و توسّع اضطراری و ریشه دار در واقعیّت. البته برای فهم دقیق این نظریه توجه به دو مبنای معرفت شناختی ایشان نیز ضروری است، یکی ویژگی حکایت ذاتی علوم و مفاهیم، و دیگر ضرورت اتّصال با واقعیّتی مناسب برای اخذ مفهوم متناسب با آن.
معنای اصطلاح نفس الامر
معنای اصطلاح «نفس الامر» در کلام علاّمه طباطبایی:در کلام مرحوم علاّمه «نفس الامر» بر دو معنا اطلاق شده است:
← معنای اخص
...
مسائل مربوط به «شناخت» از اساسی ترین موضوعات تفکر بشری بوده و هست. این گونه از مسائل از آنجا که با تحلیلات ذهنی سروکار دارد از دشوارترین و پیچیده ترین مسائل محسوب می شود. یکی از ارکان شناخت مطابَق، محکی و نفس الامر انواع مختلف قضایاست؛ زیرا اگر «حقیقت» عبارت است از «تطابق اندیشه با واقع و نفس الامر» که همین طور هم هست بدون تفسیری دقیق و جامع از واقع و نفس الامر نمی توان از حقیقت، صحّت و صدق دَم زد؛ به تعبیر دیگر، در هر مطابقت و حکایتی سه رکن وجود دارد: مطابِق، مطابقت و مطابَق یا به دیگر سخن، حاکی، حکایت و محکی. مطابِق و حاکی همان اندیشه ها و قضایای ذهنی است. مطابَق و محکی همان واقعیتی است که قضیّه منطبق بر آن بوده و از آن حکایت می کند. مطابقت و حکایت همان نسبت بین مطابِق و مطابَق یا حاکی و محکی است. روشن است که با خلل در یکی از این ارکان باید از صدق و راستی دست کشید.
نظریه ابتکاری علامه طباطبایی
مرحوم علامه طباطبایی (رضوان اللّه تعالی علیه)، آرای ابتکاری فراوانی دارند. این آراء گرچه در زمینه های مختلف تفسیری، فلسفی، کلامی و غیره مطرح شده است ولی ظاهرا تاکنون در جهت جمع آوری، توضیح و مقایسه آنها با آرای دیگر بزرگان علم و حکمت کار منسجم و جامعی صورت نگرفته است. از این رو شاید گمان برده شود که ایشان نیز نظیر برخی دیگر از بزرگان علم و حکمت تنها تقریرکننده و مبیِّن آراء و مبانی عالمان و حکمای بزرگ و به خصوص مرحوم صدرالمتالّهین (رضوان اللّه تعالی علیه)، بوده اند و این گمانی است نادرست که بحث و قضاوت در مورد آن را به مجالی دیگر وامی گذاریم.یکی از این آرای ابتکاری نظریه ایشان در مورد «نفس الامر» است. در زمینه «نفس الامر» آرای مختلف و متنوّعی وجود دارد که اکثر آنها دارای اشکالات مختلفی است که در صورت توفیق خدای متعال و زمینه و شرایط مساعد امید است در آینده به طرح و تحلیل آنها بپردازیم.تفسیری که مرحوم علاّمه از «نفس الامر» ارائه کرده اند مبتنی است بر اصالت وجود، تحلیل خاصّی از کیفیّت اخذ مفاهیم به خصوص مفاهیم اعتباری و یا عدمی و توسّع اضطراری و ریشه دار در واقعیّت. البته برای فهم دقیق این نظریه توجه به دو مبنای معرفت شناختی ایشان نیز ضروری است، یکی ویژگی حکایت ذاتی علوم و مفاهیم، و دیگر ضرورت اتّصال با واقعیّتی مناسب برای اخذ مفهوم متناسب با آن.
معنای اصطلاح نفس الامر
معنای اصطلاح «نفس الامر» در کلام علاّمه طباطبایی:در کلام مرحوم علاّمه «نفس الامر» بر دو معنا اطلاق شده است:
← معنای اخص
...
wikifeqh: نفس الامر_از_دیدگاه_علامه_طباطبایی