نظریه چرخه اجتماعی

دانشنامه عمومی

نظریه های چرخه اجتماعی ( به انگلیسی: Social cycle theories ) یکی از قدیمی ترین نظریه های اجتماعی در جامعه شناسی است. برخلاف نظریه تکامل گرایی اجتماعی، که فرگشت اجتماعی - فرهنگی و تاریخ انسان را به عنوان پیشروی در جهت ( های ) جدید و منحصر به فرد می داند، نظریه چرخه جامعه شناختی استدلال می کند رویدادها و مراحل جامعه و تاریخ به طور کلی خود را در چرخه تکرار می کند. چنین نظریه ای لزوماً به این معنا نیست که پیشرفت اجتماعی نمی تواند وجود داشته باشد. در نظریه اولیه سیما چیان و نظریه های جدیدتر چرخه های سیاسی – جمعیتی بلندمدت ( سکولار ) [ ۱] و همچنین در نظریه وارنیک پرابهات رانجان سارکار یک حسابداری صریح از پیشرفت اجتماعی ساخته شده است.
تفسیر تاریخ به عنوان تکرار چرخه های عصر تاریک و طلایی یک باور رایج در میان فرهنگ های باستانی بود. [ ۲] Kyklos ( یونانی باستان: چرخه ) اصطلاحی است که توسط برخی از نویسندگان کلاسیک یونانی برای توصیف آن چیزی استفاده می شد که آنها به عنوان چرخه حکومت ها در یک جامعه در نظر می گرفتند. بر اساس تاریخ یونانی، تقریباً معادل دولت - شهرها در همان دوره بود. مفهوم «کیکلوس» برای اولین بار در کتاب افلاطون توسط ارسطو و به طور گسترده تر توسط پولیبیوس شرح داده شد. همه آنها تفسیر خود را از چرخه و راه حل های ممکن برای شکستن چرخه ارائه کردند زیرا فکر می کردند چرخه مضر است. نویسندگان بعدی مانند سیسرون و نیکولو ماکیاولی هم دربارهٔ «کیکلوس» نظر دادند. دیدگاه چرخه ای محدودتر از تاریخ که به عنوان چرخه های تکراری از رویدادها تعریف می شود، در جهان آکادمیک در سده نوزدهم در تاریخ شناسی ( شاخه ای از تاریخ نگاری ) مطرح شد و مفهومی است که در دسته بندی جامعه شناسی قرار می گیرد. با این حال، نظر پولیبیوس، ابن خلدون ( رجوع کنید به عصبیت ) و جامباتیستا ویکو را می توان به عنوان پیش درآمد این تحلیل دانست. سکولوم در زمان روم شناسایی شد. در زمان های اخیر، پرابهات رانجان سارکار در نظریه چرخه اجتماعی از این ایده برای توضیح تفسیر خود از تاریخ استفاده کرده است.
افلاطون چرخه حکومت ها را در مجلد هشتم و نهم کتاب جمهور توصیف می کند. [ ۳] او پنج شکل حکومت را از یکدیگر متمایز می سازد: آریستوکراسی، تیموکراسی، الیگارشی، دموکراسی و استبدادی و می نویسد حکومت ها به ترتیب در این نظم از آریستوکراسی ( اشرافیت ) به استبدادی تبدیل می شوند. چرخه حکومت های مورد توجه افلاطون با انسان شناسی او از حاکمانی مرتبط است که با هر شکلی از حکومت می آیند. این فلسفه با نحوه انجام چرخه حکومت ها درهم تنیده است. [ ۴] آریستوکراسی توسط افراد اشرافی اداره می شود که حکومت شان بر اساس عقلانیت آنها هدایت می گردد. زوال آریستوکراسی به تیموکراسی زمانی اتفاق می افتد که افرادی که صلاحیت کمتری برای حکومت دارند به قدرت می رسند. فرمانروایی و تصمیم گیری آنها با شرافت هدایت می شود. به محض اینکه حاکمان در تیموکراسی در جستجوی ثروت عمل کنند به الیگارشی تبدیل می شود. الیگارشی زمانی به دموکراسی تبدیل می شود که حاکمان به نمایندگی از آزادی عمل کنند. و سرانجام، دموکراسی زمانی به استبدادی تبدیل می شود که حاکمان عمدتاً به دنبال قدرت باشند. افلاطون باورمند است داشتن یک شهریار فیلسوف و در نتیجه داشتن یک حکومت اشرافی، مطلوب ترین نوع حکومت است. [ ۵]
عکس نظریه چرخه اجتماعی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس