فرضیه علمی جایگزین شده یا نظریهٔ علمی منسوخ شده، ( به انگلیسی: Superseded theories in science ) نظریه علمی ای است که زمانی به صورت عمومی و گسترده پذیرفته شده بوده است، اما هم اکنون اشتباه بودن آن نمایش داده شده، یا علمی یا جریان های اصلی علمی آن را به عنوان کامل ترین توصیف آن پدیده قبول ندارند. این موضوع شامل گمانه زنی های علمی[ و ۱] یا علوم حاشیه ای که در جامعهٔ علمی پشتیبانان اندکی دارند نمی شود. برخی از باورها که تنها توسط برخی قدرت های سیاسی پذیرفته شده بوده اند ( مانند لیسنکوئیسم[ و ۲] ) را نیز می توان حاشیه ای یا منسوخ دانست. در برخی موارد مشخص می شود که فرضیات یا مدل ها از ابتدا بی پایه بوده اند و به سادگی کنار زده می شوند، برای نمونه فلوژیستون به وسیلهٔ یک مفهوم کاملاً متفاوت از انرژی جایگزین شد.
نظریه علمی ( Theory ) : یک تئوری علمی شامل یک یا چند فرضیه است که به وسیلهٔ آزمایش های پی در پی پشتیبانی شده است. نظریه، یکی از نقاط اوج در علم است که درستی آن در جوامع علمی به صورت گسترده پذیرفته شده است. یک تئوری برای اینکه تئوری باقی بماند باید هیچگاه مورد نقض شواهد جدید قرار نگیرد؛ و اگر چنین شود، آن نظریه رد می شود ( که چنین هم می شود ) . تئوری ها همچنین می توانند کاملتر شوند. یعنی تئوری قدیمی اشتباه نبوده، ولی کامل هم نبوده است. مانند: فیزیک نیوتونی و نسبیت عام: زمانی که نیوتون تئوری گرانش ( جاذبه ) را کشف کرد و قوانینی را نوشت که حرکت اشیا را توضیح می داد، او اشتباه نمی کرد بلکه نظریه اش کاملاً هم درست نبود. بعدها اینشتین تئوری های نسبیت عام و خاص را کشف کرد که نظریه ای کاملتر برای توضیح گرانش بود. نظریات کامل می شوند ولی رد و کاملاً باطل نمی شوند برعکس مدل ها و فرضیات.
مواردی مانند کامل شدن نظریه ای با نظریه دیگری که بسیاری از بخش های مهم نظریهٔ اول را حفظ کرده است جایگزین می گردد؛ در این حالت اغلب نظریهٔ پیشین همچنان می تواند در بسیاری از موارد مفید باشد و فهم آن ساده تر از نظریهٔ کامل باشد و به محاسبات ساده تر بینجامد. برای نمونه می توان به نظریهٔ مکانیک کلاسیک اشاره کرد که از نظریهٔ پذیرفته شده کنونیِ فیزیک نسبیت تنها در حد یک فاکتور کوچک و قابل چشم پوشی در سرعت های بسیار کمتر از سرعت نور اختلاف دارد. در بیشتر موارد فیزیک نیوتونی به قدری نتایج رضایت بخش حاصل می کند که همچنان به صورت گسترده از آن در سرعت های نسبتاً پایین نسبت به سرعت نور استفاده می شود و در مدارس، مکانیک نیوتونی ساده به جای مکانیک نسبیت تدریس می گردد. یک نمونهٔ دیگر می تواند فرضیهٔ تقریباً مسطح بودن زمین باشد که با وجود اینکه قرن هاست اشتباه بودن آن در مسافت های طولانی اثبات شده است، اما همچنان فرض صاف بودن بخشی از سطح زمین در بسیاری از نقشه هایی که پهنهٔ کوچکی را پوشش می دهند به کار گرفته می شود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفنظریه علمی ( Theory ) : یک تئوری علمی شامل یک یا چند فرضیه است که به وسیلهٔ آزمایش های پی در پی پشتیبانی شده است. نظریه، یکی از نقاط اوج در علم است که درستی آن در جوامع علمی به صورت گسترده پذیرفته شده است. یک تئوری برای اینکه تئوری باقی بماند باید هیچگاه مورد نقض شواهد جدید قرار نگیرد؛ و اگر چنین شود، آن نظریه رد می شود ( که چنین هم می شود ) . تئوری ها همچنین می توانند کاملتر شوند. یعنی تئوری قدیمی اشتباه نبوده، ولی کامل هم نبوده است. مانند: فیزیک نیوتونی و نسبیت عام: زمانی که نیوتون تئوری گرانش ( جاذبه ) را کشف کرد و قوانینی را نوشت که حرکت اشیا را توضیح می داد، او اشتباه نمی کرد بلکه نظریه اش کاملاً هم درست نبود. بعدها اینشتین تئوری های نسبیت عام و خاص را کشف کرد که نظریه ای کاملتر برای توضیح گرانش بود. نظریات کامل می شوند ولی رد و کاملاً باطل نمی شوند برعکس مدل ها و فرضیات.
مواردی مانند کامل شدن نظریه ای با نظریه دیگری که بسیاری از بخش های مهم نظریهٔ اول را حفظ کرده است جایگزین می گردد؛ در این حالت اغلب نظریهٔ پیشین همچنان می تواند در بسیاری از موارد مفید باشد و فهم آن ساده تر از نظریهٔ کامل باشد و به محاسبات ساده تر بینجامد. برای نمونه می توان به نظریهٔ مکانیک کلاسیک اشاره کرد که از نظریهٔ پذیرفته شده کنونیِ فیزیک نسبیت تنها در حد یک فاکتور کوچک و قابل چشم پوشی در سرعت های بسیار کمتر از سرعت نور اختلاف دارد. در بیشتر موارد فیزیک نیوتونی به قدری نتایج رضایت بخش حاصل می کند که همچنان به صورت گسترده از آن در سرعت های نسبتاً پایین نسبت به سرعت نور استفاده می شود و در مدارس، مکانیک نیوتونی ساده به جای مکانیک نسبیت تدریس می گردد. یک نمونهٔ دیگر می تواند فرضیهٔ تقریباً مسطح بودن زمین باشد که با وجود اینکه قرن هاست اشتباه بودن آن در مسافت های طولانی اثبات شده است، اما همچنان فرض صاف بودن بخشی از سطح زمین در بسیاری از نقشه هایی که پهنهٔ کوچکی را پوشش می دهند به کار گرفته می شود.