نظریه رشد درون زا بر آن است که رشد اقتصادی به علت نیروهای درونی اقتصاد و نه عوامل بیرونی رخ می دهد. [ ۱] براساس این نظریه سرمایه گذاری در سرمایه انسانی، نوآوریو دانش اثر قابل توجهی در رشد اقتصادی دارد. این نظریه با تمرکز بر اثرات جانبی مثبت و اثرات سرریز حاصل از یک اقتصاد دانش بنیان به دنبال توسعه اقتصادی است. نظریه رشد درون زا در درجه اول ادعا می کند که در دراز مدت نرخ رشد اقتصاد بستگی به سیاست های تشویق تولید علم دارد. برای مثال یارانه برای تحقیق و توسعه یا آموزش و پرورش موجب افزایش نرخ رشد در برخی از مدل های رشد درون زا می شود چرا که انگیزه ای برای نوآوری ایجاد می کند.
در اواسط دهه ۱۹۸۰ یک گروه از نظریه پردازان رشد عوامل برونزای رشد بلندمدت را ناکارآمد می دانستند. آن ها دنبال مدلی بودند که متغیرهای برونزای رشد را ( که در واقع علت رشد فنی را توضیح نمی داد ) در مدل ها به طور صریح وارد کرده و اندازه گیری کنند. اساس تحقیقات در این زمینه با پژوهشهای کنت ارو ( ۱۹۶۲ ) ، هیروفومی ازاوا ( ۱۹۶۵ ) و میگل سیداروسکی ( ۱۹۶۷ ) فراهم گردید[ ۲] پل رومر ( ۱۹۸۶ ) ، رابرت لوکاس ( ۱۹۸۸ ) ، سرجیو ربلو ( 1991 ) [ ۳] و ارتیگورا و سانتوز ( ۱۹۹۷ ) تحولات تکنولوژی را از مدل ها حذف و سرمایه انسانی را جایگزین کردند. این سرمایه انسانی خود به علت اثرات سرریز موجب کاهش بازده نهایی نزولی انباشت سرمایه می گردید. [ ۴]
مدل AK به عنوان ساده ترین مدل رشد درون زا با فرض یک نرخ پس انداز برونزا، نرخ ثابتی از رشد درونزا را معین می کند. رشد تکنولوژی در این مدل با تنها یک پارامتر ( A ) نشان داده می شود. تابع تولید این مدل، برای دستیابی به رشد درون زا نیازی به بازده نزولی نسبت به مقیاس ندارد. بنا به دلایلی مانند اثرات سرریز مثبت سرمایه گذاری اقتصادی یا اثر مثبت پیشرفت تکنولوژی بر پیشرفتهای آتی آن ( یادگیری ضمن کار ) چنین فرضهایی دور از ذهن نیستند. هر چند که در دیگر مدل های نظریه رشد درونزا، بنگاهها با استفاده از بهینه یابی مصرف و پس انداز، اقدام به سرمایه گذاری در بخش تحقیق و توسعه می کنند و موجب رشد تکنولوژی می گردند. مقالات رومر ( ۱۹۸۷ و ۱۹۹۰ ) ، آجیون و هویت ( ۱۹۹۲ ) و گروسمن و هلپمن ( ۱۹۹۱ ) بازارهای ناقص و تحقیق و توسعه را وارد مدل ها کنند.
مدل AK بر این اساس است که بازده نهایی سرمایه نزولی نیست. ساده ترین شکل از تابع تولید با این فرض به صورت زیر است: Y = A K که در آن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر اواسط دهه ۱۹۸۰ یک گروه از نظریه پردازان رشد عوامل برونزای رشد بلندمدت را ناکارآمد می دانستند. آن ها دنبال مدلی بودند که متغیرهای برونزای رشد را ( که در واقع علت رشد فنی را توضیح نمی داد ) در مدل ها به طور صریح وارد کرده و اندازه گیری کنند. اساس تحقیقات در این زمینه با پژوهشهای کنت ارو ( ۱۹۶۲ ) ، هیروفومی ازاوا ( ۱۹۶۵ ) و میگل سیداروسکی ( ۱۹۶۷ ) فراهم گردید[ ۲] پل رومر ( ۱۹۸۶ ) ، رابرت لوکاس ( ۱۹۸۸ ) ، سرجیو ربلو ( 1991 ) [ ۳] و ارتیگورا و سانتوز ( ۱۹۹۷ ) تحولات تکنولوژی را از مدل ها حذف و سرمایه انسانی را جایگزین کردند. این سرمایه انسانی خود به علت اثرات سرریز موجب کاهش بازده نهایی نزولی انباشت سرمایه می گردید. [ ۴]
مدل AK به عنوان ساده ترین مدل رشد درون زا با فرض یک نرخ پس انداز برونزا، نرخ ثابتی از رشد درونزا را معین می کند. رشد تکنولوژی در این مدل با تنها یک پارامتر ( A ) نشان داده می شود. تابع تولید این مدل، برای دستیابی به رشد درون زا نیازی به بازده نزولی نسبت به مقیاس ندارد. بنا به دلایلی مانند اثرات سرریز مثبت سرمایه گذاری اقتصادی یا اثر مثبت پیشرفت تکنولوژی بر پیشرفتهای آتی آن ( یادگیری ضمن کار ) چنین فرضهایی دور از ذهن نیستند. هر چند که در دیگر مدل های نظریه رشد درونزا، بنگاهها با استفاده از بهینه یابی مصرف و پس انداز، اقدام به سرمایه گذاری در بخش تحقیق و توسعه می کنند و موجب رشد تکنولوژی می گردند. مقالات رومر ( ۱۹۸۷ و ۱۹۹۰ ) ، آجیون و هویت ( ۱۹۹۲ ) و گروسمن و هلپمن ( ۱۹۹۱ ) بازارهای ناقص و تحقیق و توسعه را وارد مدل ها کنند.
مدل AK بر این اساس است که بازده نهایی سرمایه نزولی نیست. ساده ترین شکل از تابع تولید با این فرض به صورت زیر است: Y = A K که در آن
wiki: نظریه رشد درون زا