[ویکی فقه] نظریه بساطت مشتق به قول به بسیط بودن معنای مشتقّات اطلاق می شود و در علم اصول فقه کاربرد دارد.
نظریه بساطت مشتق، مقابل نظریه ترکب مشتق می باشد. این نظریه در میان علمای اصول و منطق ، طرفدارانی هم چون مرحوم آخوند خراسانی و میر سید شریف دارد. طبق این نظریه، معنای مشتق امری بسیط بوده و جزء ندارد.
ادله بساطت مشتق
ادله ای بر بساطت مشتق ارائه شده است، از جمله:۱. مرحوم محقق شریف در حاشیه خود بر شرح مطالع، به نظریه قطب الدین رازی اشکال می کند که بر اساس نظر شما کلماتی مثل «ضاحک» و «ناطق» دارای معنایی مرکب می باشد؛ ضاحک به معنای «شی ء له الضحک» و ناطق به معنای «شیء له النطق» است، اما این پرسش وجود دارد که کلمه «شی ء» که آن را جزء مفهوم مشتق می دانید، چیست؛ مفهوم شیء است یا مصداق آن؟ هر کدام که باشد تالی فاسدی دارد، زیرا:أ) اگر مفهوم شیء، جزء معنای مشتق باشد، در مثال «الانسان ناطق» لازم می آید «شیء» که عرض عام برای ماهیت انسان است در فصل او که «ناطق» است، جای گیرد، در حالی که فصل هر چیزی، ذاتی آن است، و این که عرض عام در درون ذاتی باشد نیز محال است، پس ناطق به معنای «شی ء له النطق» نیست.ب) اگر مصداق «شیء» جزء معنای مشتق باشد، لازم می آید در مثال «الانسان ضاحک» جهت قضیه که «امکان» است به «ضرورت» تبدیل شود و این امر نیز محال است.۲. مرحوم آخوند خراسانی می گوید:اگر مفهوم یا مصداق «شی ء» جزئی از معنای مشتق باشد، لازم می آید در ترکیبات وصفی مثل «زید الکاتب» موصوف تکرار گردد، در حالی که چنین تکراری در کار نیست.
نکته اول
درباره ملاک بساطت مفهوم مشتق اختلاف وجود دارد؛ برخی مانند مرحوم آخوند ملاک بساطت را بساطت معنا در مرحله تصور و ادراک دانسته اند، اگر چه در تحلیل عقلی ، به اجزا منحل گردد، ولی برخی دیگر ملاک بساطت را عدم انحلال به دو مفهوم حتی در تحلیل ذهنی می دانند.
نکته دوم
...
نظریه بساطت مشتق، مقابل نظریه ترکب مشتق می باشد. این نظریه در میان علمای اصول و منطق ، طرفدارانی هم چون مرحوم آخوند خراسانی و میر سید شریف دارد. طبق این نظریه، معنای مشتق امری بسیط بوده و جزء ندارد.
ادله بساطت مشتق
ادله ای بر بساطت مشتق ارائه شده است، از جمله:۱. مرحوم محقق شریف در حاشیه خود بر شرح مطالع، به نظریه قطب الدین رازی اشکال می کند که بر اساس نظر شما کلماتی مثل «ضاحک» و «ناطق» دارای معنایی مرکب می باشد؛ ضاحک به معنای «شی ء له الضحک» و ناطق به معنای «شیء له النطق» است، اما این پرسش وجود دارد که کلمه «شی ء» که آن را جزء مفهوم مشتق می دانید، چیست؛ مفهوم شیء است یا مصداق آن؟ هر کدام که باشد تالی فاسدی دارد، زیرا:أ) اگر مفهوم شیء، جزء معنای مشتق باشد، در مثال «الانسان ناطق» لازم می آید «شیء» که عرض عام برای ماهیت انسان است در فصل او که «ناطق» است، جای گیرد، در حالی که فصل هر چیزی، ذاتی آن است، و این که عرض عام در درون ذاتی باشد نیز محال است، پس ناطق به معنای «شی ء له النطق» نیست.ب) اگر مصداق «شیء» جزء معنای مشتق باشد، لازم می آید در مثال «الانسان ضاحک» جهت قضیه که «امکان» است به «ضرورت» تبدیل شود و این امر نیز محال است.۲. مرحوم آخوند خراسانی می گوید:اگر مفهوم یا مصداق «شی ء» جزئی از معنای مشتق باشد، لازم می آید در ترکیبات وصفی مثل «زید الکاتب» موصوف تکرار گردد، در حالی که چنین تکراری در کار نیست.
نکته اول
درباره ملاک بساطت مفهوم مشتق اختلاف وجود دارد؛ برخی مانند مرحوم آخوند ملاک بساطت را بساطت معنا در مرحله تصور و ادراک دانسته اند، اگر چه در تحلیل عقلی ، به اجزا منحل گردد، ولی برخی دیگر ملاک بساطت را عدم انحلال به دو مفهوم حتی در تحلیل ذهنی می دانند.
نکته دوم
...
wikifeqh: نظریه_بساطت_مشتق