نصرا

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) پنجمین امرای منگیت است و از 1242 تا1277 هَ. ق. حکومت کرد. ( از تاریخ الخلفاء ص 248 ).

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ( میرزا... ) متخلص به بهار شیروانی از شاعران قرن سیزدهم است. رجوع به بهار شیروانی شود.

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ]( اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عمر تستری بغدادی ، مکنی به ابوالفتح و معروف به الجلال البغدادی ، ادیب و فقیه حنبلی مذهب قرن هفتم و هشتم است. در بغداد به سال 733 هَ. ق. ولادت یافت و در مدارس آنجا، مستنصریة و مجاهدیة و غیره ، به تدریس حدیث پرداخت و سرانجام به سال 789 از ترس تیمورلنگ از بغداد فرار کرد و به دمشق و سپس به قاهره رفت و در آنجا مقیم شد و مفتی و مدرس گشت. و به سال 812 هَ. ق. درگذشت. او راست : منظومة فی الفقة، منظومة الفرائض ، نظم غریب القرآن ، حاشیة علی تنقیح الزرکشی ، حاشیة علی فروع ابن مفلح ، شرح منتهی السؤل و الامل ، و مختصرالنقود و الردود. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352 ). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 و هدیة العارفین ج 2 ص 493 و حسن المحاضرة ج 1 ص 276 شود.

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن حسن الحسینی استرآبادی ، رجوع به نصراﷲ استرآبادی شود.

نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن الحسین الموسوی الحائری ، مکنی به ابوالفتح ، از فضلای امامیه و از مدرسین و ادبا و شعرای قرن دوازدهم است. به گردآوری کتاب دلبسته بود و بارها بدین منظور به ایران سفر کرد و گویند در یکی از سفرهایش به عهد سلطنت نادرشاه در اصفهان بیش از یک هزار جلد کتاب خریداری کرد، اغلب کتابهای کتابخانه او منحصر به فرد بود، وی به سفارت از طرف دولت ایران به قسطنطنیه رفت و در آنجا در حالی که بیش از پنجاه سال از عمرش گذشته بود در حدود سال 1158 هَ. ق. کشته شد. گذشته از دیوان شعر کتابهای دیگری هم تصنیف کرده است و از آن جمله است : آداب تلاوةالقرآن ، الروضات الزاهرات ، سلاسل الذهب ، و رساله ای در تحریم توتون. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 352 ). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 727 و الذریعة ج 1 ص 15 شود.

نصرا. [ن َ رُل ْ لاه ] ( اِخ ) ابن عبدالرحمن بن احمدبن اسماعیل ، الجلال الانصاری البخاری الرویانی ، از حکما و متصوفین قرن نهم است. در قریه کجور طبرستان به سال 766 هَ. ق. ولادت یافت و بعد از سال 800 به قاهره رفت. وی در علم «حروف » و عمل «اوفاق » نامبردار بود و مردی فصیح و خوش معاشرت بود و فارسی و عربی و ترکی را به خوبی تکلم می کرد. الناصر بدو شغل خفیه نویسی را تکلیف کردو او نپذیرفت وی به سال 833 در قاهره درگذشت. از تصانیف اوست : غنیةالطالب فی ما اشتمل علیه الوهم من المطالب ، و اعلام الشهود بحقائق الوجود. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 353 ). و نیز رجوع به الضوء اللامع ج 10 ص 198 شود.بیشتر بخوانید ...

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَسْراً: نام یکی از پنج بت مهم قوم نوح (این پنج بت عبارت بودند از ود و سواع و یغوث و یعوق و نسر)
ریشه کلمه:
نصر (۱۴۳ بار)

پیشنهاد کاربران

نصرا : نصرا /nasrā/ ( عربی ـ فارسی ) ( نصر ا ( پسوند نسبت و اسم ساز ) ) ، منسوب به نصر، نصر.
نصرا : پیروز ، یاور و مددکار
نصرا : /nasrā/ نَصرا ( عربی ـ فارسی ) ( نصر= پیروزی ا = ( الف پسوند نسبت و اسم ساز ) ، نصرا منسوب به نصر، نصر .
نصرا در سایت ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختران موردتاییدا ست.
نصرا : پیروز . نصر نام صد ودهمین سوره قرآن است و آن مدنیه است.
نصرا : /nasrā/ نَصرا ( عربی ـ فارسی ) ( نصر ا ( پسوند نسبت و اسم ساز ) ، منسوب به نصر، نصر . نصرا در سایت ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختران موردتاییدا ست. نصرا : پیروز . نصر نام صد ودهمین سوره قرآن است و آن مدنیه است.
...
[مشاهده متن کامل]

نصر: نصر به معنی پیروزی است , نصر به معنی پیروزی , فیروزی , ظفر , فتح , نصرت , فتح و ظفر , غلبه .

بپرس