جناب نقدی
بنده نیز در طول سالیان دراز در بسیاری از واژه های ایرانی ( و نه فارسی ) موفق به پیدا کردن الگوی ساخته شده زبان های یرانی شدم و در هیچ موردی الگوی یافته شده بنده نقض نمیشود.
فالورم باشید و همه پست های منرا از ابتدا بدون گارد تا انتها بخوانید پرداخت به گپهای من میشود
در پاسخ به کاربرِ /عار ف طاهری/:
اینگونه ریشه یابی واژگان در هم ریخته که نشد!
برای نمونه من می توانم {پیشنهاد} را با {شاد} به روش ریشه یابی شما پیوند بزنم! :
پیشنهاد همان پیشن هاد است و هاد همان اد می باشد و ما در شاد نیز ش اد را داریم و اد آدن را داریم.
... [مشاهده متن کامل]
پیشوندِ {ک}؟ {کِ آشتن} شده است {کاشتن}؟ {آشتن} همان {هشتن} است؟ این چه چیزی است؟!
شما گویا یک روش دیگری برای زبانشناسی داری! اینگونه نیست که بتوان هر چیزی را پیشوند گرفت و واژگانی را ساخت که هیچ جایی نوشته نشدند.
من هم می گویم {خانه} از پیشوندِ {خ} و {آنه} ساخته شده است و {آنه} از {آنیدن} ساخته شده است و آن را در {دانیدن} داریم که از پیشوندِ {د} و {آنیدن} ساخته شده است و. . . . . .
زبان شناسی نیاز دارد به بررسی های بسیار. همین من که اینجا واژه پیشنهاد می دهم و ریشه ها را می گویم، دارم از روی زبان شناسان دیگر می نویسم و نگاهِ آنان را ( و کمی در برخی زمان ها نگاه خویش را ) می نویسم و راست بگویم زبان شناس نیستم و هیچ داوشی هم بر آن ندارم. شما هم زبان شناسی ای که می کنی نو است و من تا به کنون هیچ جایی ندیدم اینگونه ریشه شناسی کنند.
اگر پشتوانه ای داری خشنود می شوم آن را بگویی.
بِدرود!
در پاسخ به جناب محسن نقدی
کاشتن از ک اِشتن یا آشتن آمده و اشتن و آشتن در استان و آشیانه و است و هست و . . . دیده شده بعد ها از هست هس و هیز و ایز ساخته شد یعنی شده برابر is لاتین که در پاکیزه / دوشیزه و . . . نیز دیده شده و پسوند بسیار کهن و همریشه با بسیاری از زبان های دینا شده / ک یا که همان کوچک می باشد حتی کوچک از ک وچک آمده که درسترش کهُ چک است یعنی چکه ( دانه ) ریز / نمونه دیگر ساخته شده از همین ریخت و دیس واژه کودک است یعنی ک ودک همان کهُ دک بوده که یعنی دک ریز ( دک و پز یعنی ادعا و جلو آمده = امروزه نیز به کسی که مدعی چیزی باشد دک و پز دار میگویند و چز یا پوز برابر position لاتین است یعنی حالت دار و ملاک قیافه داشتن و سطح انتظار بوده ) پس کودک همان کهُدک بوده یعنی کمتر رشد یافته و کمتر مدعی شده = بچه و نمونه های دیگری که واژه شناسی شده . پیشوند گ یا گست از گ اِست ساخته شده یعنی هسته بزرگ = extra ist/est اشتوتکارد و استاکهلم و استانه / اُستان / اشیانه و . . . . همگی به چم هست و هسته و . . . هستن . حتی اسکان یا استکان از است و هست آمده و استکان یعنی کانی یا سنگ هست شده = سنگ سفت شده
... [مشاهده متن کامل]
اسکان هم یعنی هست و برقرار و نشانه اقامت دارد.
کاشتن هم بدین سان ک اشتن میباشد یعنی کمتر اشت شده = یعنی چیزی را کمتر و موقتا در جایی هست و برقرار کردن/ ضربه کاشته نیز بدرستی برای ان منظور ساخته شد چون موقتی میباشد نه دائم.
انگاشتن از انگ اشتن ساخته شده یعنی تجمع هست / تجمع قرار دادن = اشاره به تجمع فکری دارد = خیال / که خود خیال از خیل امده یعنی گروه و جمع ( کردخیل و خیلی اشاره به گروه کرد ها و زیادی دارد ؛ یعنی نوشته نشده منظور به گروه رسیدن فکر بوده بلکه قرار داد شده خیال را انگاشتن بداند . همانطور که انگار را به توهم و خیال فکری میشناسیم اما نگار را که از انگار شاخه گرفته به نگارگری و نقاشی ( همان خیال پردازی ) شناختیم.
با سپاس ( س پاس = از پاس امانت = به پاس امانت ؛ منظور از برابر کاری که برای من انجام دادید چیزی را برای من نگه داشتید یا کاری را که به شما پاس داده بودم انجام دادید و خود را به شما بدهکار میدانم بوده )
در پاسخ به پیامِ کاربرِ /عارف طاهری/:
گرامی، {انگار} از دو بخشِ {انگ} و {ار} ساخته نشده است، که از {ان} و {گار} ساخته شده است.
{گار} هَم که بُنِ کنونیِ {گاشتن}، و هَمریشه و برابر با {کار/کاشتن} است.
... [مشاهده متن کامل]
{انگاشتن} به چَمِ {تصور کردن/پنداشتن} است که پیوندِ آن را با {انگار:پندار} می توان دید.
{تشنه} هَم با {thirst} هَمریشه است و بنابر نِبیگ ها و یا تارنما ها، {thirst} پیوندی با {تَشَن} ندارد.
{تَشَن} هَم برگرفته از {تَش} اوستایی است برابرِ {خالق، آفریننده} که از نگاه دستوری پیوند آن با {تَش:بریدن/تراشیدن/ساختن/آفریدن} ( چم پایانی ) آشکار است.
این {تَش} است که {تَشَن} را ریشه است و ریشه {تاش/تراش} نیز می باید.
بِدرود!
فرجام = فر جام = به شکوه و بالایی رسیدن = هر چیزی که به حد اوج و فر و والایی خود رسیده باشد = فرجام
آیَد = نتیجه / حاصل / سود ( همسان با عاید عربی = انچه به دست می آید )
برونداد را بیشتر برای تکثیر یا انشعاب میتوان بهره ببریم تا نتیجه
... [مشاهده متن کامل]
پیامد = عواقب ( از دنباله چیزی آمده = از عقبه و سوابق چیزی آمدن ) یعنی نتیجه پیامد نمیشود.
رهاورد = دستاوردهای بزرگ
دستاورد = نتیجه
برآیند = پیش بینی ( نتیجه گیری می شود و نه نتیجه ) که با آینده و انچه دیده نشده یکی می باشد پس نتیجه برایند نمیشود
بازده = باز ده = باز از بیزی و بازار آمده یعنی مشغول ده از دادن - - > بده - - > ده ====> بازده = مشغول به دادن = بار دهی و بازدهی داشتن
انجام = انج = انگ ام برابر هنگام = هنگ گام = هنگ که جمع و اجتماع است و گام و کام همان آمدن و رسیدن => هنگام = رسیدن ناگهانی = موقع یا زمان خاص / انجام گونه دیگر آن است و به اجرای چیزی در زمان خاصی اشاره داد = به تجمیع رسیدن = به جمع رسیدن
هنجار / هنگار = به جمع بندی رسیدن = کنایه از قانون
آهنگ = بسیار به هنگ و جمع رسیدن = هدف و قصد داشتن
سرهنگ = سر هنگ = بزرگ جمع و اجتماع و جامعه
انگور = انگ گور = گور دسته جمعی
انگار = انگ آر = به جمع و خیال رسیدن ( خیال از خیل و زیادی آمده و انگار هم از انگ و جمع و زیادی ناشی از آن )
انگاشتن = به جمع رسیدن = به خیال رسیدن ( خیال فکری )
انگشت = چیز ی که جمع شوندی دارد = خاصیت جمع شوندی در انگشتان ملاک بوده
انگ = تهمت ( تجمیعی از فکر و خیال را به کسی وارد داشتن = تهمت زدن )
و . . . .
هنگ ایرانی = hang لاتین =در لاتین hang را گیر کردن / گیرپاژ / چسبیدن / معلق شدن و . . . . نامیدند پس میبینید تجمع بیش ار حد مد نگر بوده همچنین در زبان های ایرانی به جفت گرسنگی جنسی گُشن و به گرسنگی آبی تَشن میگویند که بعد ها از آن دو گشنه و تشنه ساخته شد / تشنه از تَشَن آمده و تشن همان تَژَن است و تَژَن همان تاژ و تاش و خراش و تراش و . . . . که مدنگر خشکی برامده از تشنگی گلو بوده که به آن تشنه گفته شد = برابر مازندرانی تِشنا = تشنه فارسی
گُشن - - > گشنه = با دلایلی که قبلتر ها و در یکی از پاسخهایم آوردم واج گ در زبان فراسی برابر ext لاتین است و نشان از کثرت دادن دارد پس گُشَن = بسیار اِشن و اِشِن در شکم ( اشکم ) / اشک چشم و . . . دیده شده انگار بسیار خوردنده معنا دارد = انچه که از درون می آید = اندرونی و . . . . چشمه هم همچین معنایی دارد یعنی انچه از درون است
گام و کام را که دوستان نوشتند برابر come لاتین است یعنی آمدن که در فرکام / فرجام و . . . دیده شده و فرجام = فر جام ( کام ) به شکوه و بالایی رسیدن = هر چیزی که به حد اوج و فر و والایی خود رسیده باشد = فرجام
به نتیجه در لری مینجایی کوم جوم می گویند.
نتیجه نِه تاج تاج نهادن دستاورد
یشنهاد واژه "برگفت" برای واژه "نتیجه گیری، نتیجه گرفتن" و "برگفته" برای"نتیجه"
می توانیم واژه "برگفتن" را برابر "بر پایه چیز دیگری گفتن" می باشد که برابر "نتیجه گیری" می باشد ( شما در نتیجه گیری با چند تا چیز پایه، نتیجه می گیرید، در واقع بر آنها، نتیجه می گیرید که می شود "برگفتن" )
... [مشاهده متن کامل]
می توانیم "َ ن" پایانی اش را برداریم که بشود "برگفت" که برابر همان "برگفتن" است ( این یک ویژگی در پارسی است. برای نمونه دو واژه "فرگشتن" و "فرگشت" برابر هستند )
واژه "برگفته" هم دیگر آشکار است که برابر "نتیجه است"
پس به جای "نیتجه گیری، نتیجه گرفتن" بگوییم "برگفت" یا "برگفتن" و به جای واژه "نتیجه" بگوییم "برگفته"
بدرود!
واژه نتیجه
معادل ابجد 468
تعداد حروف 5
تلفظ natije
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: نتیجَة، جمع: نتائج]
مختصات ( نَ جِ ) [ ع . نتیجة ] ( اِ. )
آواشناسی natije
الگوی تکیه WWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
نتیجه: هر چیز مادی یا معنوی خوب یا بد، کم یا زیاد که در پایان یک کار یا از یک نوشته، یک برنامه یا یک نقشه به دست می آید. ( https://www. cnrtl. fr/definition/conclusion )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
... [مشاهده متن کامل]
آکام ākām ( کردی )
آیام āyām ( سغدی )
شایه shāye، هوده hude، برآیند، رهاورد، پیامد، دستاورد ( دری )
ویمند vimand، هنزام hanzām ( مانوی ) .
این ده واژه ی همتای یک واژه ی عربی، نشانگر پرباری زبان شیرین پارسی است و این امکان را فراهم می سازد که نویسنده و یا سراینده بتواند با به کاری آنها، بر زیبایی نوشته یا سروده ی خود بیفزاید.
"برونداد"
گاهی می توان از برونداد به جای واژه تازی نتیجه بهره برد:
نتیجه ی این جنگ از قبل مشخص بود.
برونداد این جنگ از پیش آشکار بود.
پیامد، برآیند، برآورد
"ورفعنا عنک وزرک":
وظیفت ومسئوولیت شما را انجام دادی ومورد تأیید الله شد. وبقیتش ( نتیجه ) به عهدهء ما ( الله
وملائکته وجنوده ) .
وغصّة پیامدها وکسریها نخور.
ألیس اللهُ بکافٍ عبده.
واین منهج با "Don't think. Just do it" مُد طلب وغرب پرست تبدیلش کردند.
... [مشاهده متن کامل]
"ویعبدون من دون الله ما لا ینفعهم . . . "
واز تبعیت کورکورانه وجهل بی کرانه ، فقط ضررووگمراهی به خودشان ودیگران میرسانند. . .
چیزی که باعث به وجود آمدن چیز دیگری شود دلیل و باعث به وجود آمدن آن چیز دیگر است.
در اینجا چیزی که باعث به وجود آمدن چیز دیگری شده همان علت یا دلیل است و چیز دیگری که به وجود آمده معلول یا نتیجه ( پیامد، حاصل ) است.
فرجام
کردی کرمانشاهی: بَرهم
پیشنهادِ واژه :
" نتیجه" در زبانِ پارسی برابرِ " پیآمد:Folge ( آلمانی ) " است و از اینرو " منتج شدن، نتیجه دادن" برابرِ " پی آمدن" در زبانِ پارسی است.
سببیِ ( Kausativ ) " منتج شدن، نتیجه دادن"، " نتیجه گرفتن" است و سببیِ " آمدن" نیز " آوردن" است بمانندِ ( برآمدن/برآوردن یا پیش آمدن/پیش آوردن و. . . ) . پس داریم:
... [مشاهده متن کامل]
منتج شدن، نتیجه دادن= پِی آمدن
نتیجه گرفتن= پِی آوردن
نمونه:
فلان چیز از بهمان چیز منتج می شود : فلان چیز از بهمان چیز پِی میآید.
ما فلان چیز را از بهمان چیز نتیجه میگیریم : ما فلان چیز را از بهمان چیز پِی میآوریم.
نکته:
"پی آمدن، پی آوردن" بویژه در دانشِ مزداهی ( =ریاضی ) و چِمگویی ( =منطق ) بسیار می توانند کارا باشند. "پی آمدن" برابرِ " folgen" و " پی آوردن" نیز برابرِ " folgern" در زبانِ آلمانی است.
این واژه همخانواده با واژه انجام است که عرب ( یا زبان سازان ایرانی ) آن را از واژه ایرانی ساختند .
برآیند
فرجام
برآیند
رهاورد
پیامد
دستاورد
بسته به جمله داره ولی بهتریناش
برآیند
پیامد
بازده
دستاورد
پیشنهاد واژه:
پارسی=
انگلیسی = آلمانی
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پی آمدن =
folgen =to ensue، to follow، to succeedاز چیزی پی آمدن =
aus etwas folgen = to result from something ، to follow from something
... [مشاهده متن کامل]
پی آمد=
Folge = aftermath، result، consequence
( aftermath = پس آیند )
پی آوردن=
folgern =to argue، to infer ، to deduce، to conclude
پی آوری ( پی آورد ) =
Folgerung= conclusion، implication، ratiocination ، inference
چیزی را از چیزی پی آوردن ( پی آوری کردن ) =
etwas aus etwas folgern = ( conclude, reason ) something from something
نکته1:در بالا کوشش برآن بوده که به شیوه ای یک به یک واژگان پارسی با آلمانی برابر نهاده شوند.
می توان از واژگان ( پی آمد، پی آیند، پی آوری، پی آورد ) بسته به بافتارها بهره برد.
پارسی/انگلیسی/آلمانی
اَلفَنجیدن/ergeben / to yield، to give
اَلفَنجِش ( همچنین: اَلفَنجه ) /Ergebnis /result، outcome، conclusion، yield
از چیزی الفنجیده شدن ( پارسی ) = ergeben sich aus etwas ( آلمانی )
... [مشاهده متن کامل]
( الفنجش ) برابر پارسی ( نتیجه، حاصل ) است.
( الفنجیدن ) برابر پارسی ( بدست آوردن، نتیجه گرفتن، حاصل کردن ) است.
( از چیزی الفنجیده شدن ) برابر پارسی ( از چیزی ناشی شدن، از چیزی نتیجه شدن، از چیزی حاصل شدن )
نکته: واژگان بالا می توانند در دانش مزداهیک و گویاییک ( ریاضی و منطق ) بکارگرفته شوند.
برای نمونه حاصلِ جمع و ضرب یا نتیجه یِ یک برهان و استنتاج.
برگرفته، برآمد
پیامد = پی آمد ( آمدن )
پَیاییدَن.
آیا اینگونه نوکارواژگان می پیاید؟/نتیجه می دهد؟
فرگام
کاربرد واژه ی زیبای پارسی: �فرگام� ( همانا �فرجام� ) را بجای واژه ی از ریشه عربی: �نتیجه� و نیز �فرگامیدن� ( فرجامیدن ) را بجای �نتیجه گرفتن� ( نتیجه گیری ) پیشنهاد می کنم. در �واژه نامه ( اینترنتی ) دهخدا�، کاربری، واژه ی �فرگام� را به آرشِ �فرخنده پی�، �دارای قدم نیک� و �خوش قدم� آورده که از دید من، چندان درست نیست:
... [مشاهده متن کامل]
پیشوند �فَر� همراه با واژه هایی چون �آورد�، �گشت� به آمیخته واژه های ساخته شده، آرشی تازه و پویاتر، چون �فرآورد� ( یا �فرآورده� ) و �فرگشت� ( تکامل ) می دهد. همتراز این پیشوند در شاخه ی بنیادین بخش بزرگی از زبان های اروپاییِ ریشه گرفته از آلمانی کهن ( ژرمن، گِرمان یا خِرمان ) ، واژه ی �فِر� ( �ver� ) است که به عنوان پیشوند، همان نقشی را در ساختن واژه های تازه بر دوش دارد که پیشوند �فَر� در زبان پارسی باستان بر دوش داشته و نشانه هایی از آن، خوشبختانه هنوز در پارسی کنونی برجای مانده است. به عنوان نمونه از پیوستن این پیشوند با ریشه ی واژه ی اندیشیدن ( �denken� ) در زمان گذشته ی آن ( dacht ) واژه ی �verdacht� یا به آرش �گمانِ بیجا یا ناجور� ( سوء ظن ) ساخته می شود.
نیک که بنگرید، نه تنها شیوه ی ساختن واژه های تازه از پیشوند و پسوند و چگونگی آرشی نو بخشیدن به آن، در شاخه ی بزرگ زبان های اروپایی با پارسی باستان یکی است که این واژه ها از ریشه ی زمان گذشته فعل ها ساخته شده و می شوند: �گشت� و �آورد� در نمونه های بالا از زبان پارسی و �dacht� از �denken� که نشانه ای روشن از همریشه بودن پارسی با هر پنج شاخه ی بنیادین زبان های اروپایی است و همه ی آن ها برخلاف آموزش های دانشگاهی ریشه گرفته از باخترزمین در کشور خودمان با نشانه های نیرومند انگاره ی چرندِ �مرکزگرایی اروپا� ( �Eurocentrism� ) که در دوره ی استعمار کهن خلق های آسیا و آفریقا، سازگار با انگاره های نژادپرستانه و بهره کشانه ی آن هنگام ساخته و پرداخته شده از زبان به خاک سپرده شده ی �سانسکریت� در هند ریشه گرفته، گسترش و دگرش یافته اند. رد همین واژه ی �فَر� را اگر دنبال کنیم به واژه ی �پر� هندی کهن می رسیم.
درباره ی همپیوندی های زبانی شاخه ی نامیده شده با برنام �زبان های هند و اروپایی� ( �Indo - European languages� ) یا باریک بینانه تر: �هند و گرمانیک� ( �Indo - Germanic languages� ) ، جُستارهای روشنگر و سودمند دیگری نیز هست که امیدوارم بختی برای نوشتن آن بیابم.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/12/blog - post_81. html
عملکرد
بگمانم یکی از بهترین برابرواژه ها برای ( نتیجه ) ، واژه ( پی آیند ) می باشد.
بَرآمَد، بَرآیَند، پَیامَد، پَیایَند، رَهاوَرد، دَستاوَرد
ارمغان
ستانده
برآیند
بسته به جمله ار آرش ها و مانش های گوناگونی برخوردار است؛ با این همه، چنانچه �نتیجه� را بگونه ای دربرگیرنده تر بخواهیم بکار ببریم، باریک ترین آرش آن در پارسی از دید من، واژه ی �برآیند� است که در بالا نیز به آن اشاره شده و در میان برابر های دیگر جای گرفته است
دستاورد
برآمد
عبرت عبرتگرفتن بعد از انجامکاری
پیآیند/ پسآیند/ بازده
آنچه بعد از چیزی بدست آید
بیانیه
نتیجه نام پسر نوه هم هست
بازداد = result
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آکام ( کردی )
هاپِل ( کردی: هافل )
پیسار ( پهلوی: پَتسار )
داتَک، دانْم dãnm ( پهلوی )
این واژه تازى ( اربى ) هستند سپارش مى شود بجاى آنها ، درمعناى نتیجه : از واژه هاى اَبْدُم Abdom ( پهلوى: عاقبت ، نتیجه، آخر ) ، انجام ، فرجام ، انجامش ، فرجامش ، پتسارPatsar ( پهلوى: اثر ، نتیجه ، عاقبت ) ، مِوَکMevak ( پهلوى: نتیجه، محصول، حاصل ) ، ویمَند Vimand ( پهلوى:
... [مشاهده متن کامل]
نهایت، پایان، انتها ، نتیجه ) ، آکام ( کردى ) ، داتک Datak ، دانْمْ Danm ( پهلوى ) و در نتایج: از جمع بستن اینها بهره جست.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)