Unsterblich با تلفظ اون اِش تِرب لیش ( بصورت پیوسته : اون اشتربلیش ) به زبان آلمانی به معنای نامیرا و unsterbliche Seele با تلفظ اون اشتربلیشه زَیله
( زَی لَه ) به معنای روان نامیرا. هندوان از باستان تاکنون به نامیرائی روان باور داشته و دارند و آنرا معادل یا هم معنا با من یا خود پنداشته و می پندارند. لذا از دیدگاه هندوان فقط جسم، کالبد، تن یا بدن مشمول حال چرخه تولد و مرگ می پنداشته و می پندارند و روان نامیرا به هنگام مرگ بدن از آن جدا میشود و به نطفه حیوانی و انسانی در رحم به هنگام بسته شدن می پیوندد و به یک بذر نباتی بهنگام مرطوب شدن در آب و خاک و یا به جسم غیر زنده، چهار نوع یا چهار روش مختلف تناسخ. مصریان باستان هم به نامیرائی دو روان یکی به نام کا
... [مشاهده متن کامل]
( ka ) و دیگری با ( ba ) باور داشته، اما باور آنان به تناسخ کاملا متفاوت بوده در مقایسه با روش هندوان. طوریکه امروز میدانیم، بودا هم به نامیرائی روان باور داشته و از طرفی دیگر باور به جدائی آن از بدن به هنگام مرگ را رد نموده و گردش چرخه تولد و مرگ را فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مقدور و امکانپذیر دانسته و بر تفسیر و شرح و توضیح ارائه شده توسط خردمندان هندوی پیش از خود به روش تناسخ، مُهر و موم ابطال نهاده.
حال اگر انسان امروز و آینده بتواند به این حقیقت ژرف دست یابد که نه تنها باور به جدائی روان و حلول آن به روش تناسخ از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو روش کاملا متفاوت از هم ) بلکه باور به قبض یا جدایی روح بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی بهنگام مرگ و معراج و صعود آن در قالبی مثالی یا خیالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ از دیدگاه اسلام ( در دو دین قبلی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت هیچگونه اثر و خبری از عالم میانی برزخ و برپائی قیامت های انفرادی - صغرایی در دست نمی باشد و دین اسلام درست به همین دلیل کاملتر از دو دین قبلی محسوب میشود و نه از این لحاظ که گویا این سه دین الاهی آسمانی باشند و دین اسلام الهی تر و آسمانی تر از آندو ) و باور به پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی و پرواز آن از جهان مادی و فانی به جهان معنوی و باقی از دیدگاه ادیبان و شاعران و عارفان پارسی خودمان و مهاجرت روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت از دیدگاه افلاطون فیلسوف بزرگ ایده آلیست یونان باستان، جملگی بدون استثناء به یک سهم مساوی باطل می باشند، آنگاه اعتقاد و ایمان و امید انسان به جاودانه بودن عشق و زندگی به چه روش دیگری غیر از روش های اشاره شده، میتواند حقیقت داشته و منطبق بر محتوای حکمت مطلق و بیکران خدا باشد. البته نه خدای کلمه ای، مفهومی و ایده ای از دیدگاه دین و فلسفه و عرفان و آتئیسم که در خارج از زبان و خط و ذهن و فهم و عقل محدود انسانی هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد ) بلکه خدای حقیقی و واقعی، بیکران و بینهایت که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد، از دیدگاه علمی.
در مورد پسرانه یا دخترانه بودن نامیرا : نامیر و نامیرا هردو پسرانه در عوض نامیره و نامیرانه ( نامیرانا ) هردو دخترانه.
شاید مفید، ثمربخش و راه گشا باشد بدانیم که خدا در حالت کلی، بیکرانی یا بینهایت همیشه نامیرا می باشد، اما در قالب های متناهی کیهانی یا جهانی و قالب های کثیر یا فراوان و گوناگون جزئیاتی غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی در محتوای کیهان یا جهان، همیشه مشمول حال چرخه { ( تولد - زندگی - مرگ ) ( مرگ - زندگی - تولد ) } میباشد. اولی زندگی های واقعی و کوتاه مدت دنیوی با طول های زمانی منحصر بفرد و دیگری برزخی - روئیایی با کمیت و کیفیت بهشت برین به یک طول زمانی مساوی با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر ( یا مرطوب شدن بذر های گیاهی ) و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر.
به نظر من اسم نامیرا هم دختر میتونه باشه هم پسر چونکه معنیش دختر یا پسر نداره ب هر دو جنسیت میخوره
اسم قشنگ و با معنا هست
دوستان نامیرا اسم پسره. منم اسمم نامیراست: )
نامیرا یعنی پایان ناپذیر
آخرش متوجه نشدم اسم پسریادختر
نامیرایی ، جاودانگی و انوشگی ( رجوع به نامیرایی شود. )
نامیرا : توانایی زیستن بدون زمان پایان عمرومرگ . جاودانگی
نامیرا. ( نا + میرا ) فنا ناپذیر، نمردنی، باقی، پایدار. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Immortal» می باشد. رجوع شود به نا و میرا. همچنین رجوع شود به «مرگ و میر» در مرگ.