ن و قلم و مایسطرون
و ما قلم و نوشتن را به یوشع بن نون یاد دادیم
ما در پارسی، پسوندِ {ن} را به بُن هایِ کُنونی می توانیم بچسبانیم تا کُنیکی/مفعولی آنها بدست آید. برای نِمونه در {فرمان} این را داریم یا {افزون}
ما در زبان انگلیسی نیز چنین چیزی داریم، برای نِمونه {known/shown/grown}. . .
... [مشاهده متن کامل]
پس، می توانیم افزون بر نشانه یِ {یده/یته} نشانه یِ {ن} را بکار ببریم.
بِدرود!
درود بر همه دوستان.
پرسشی که برای من پیش آمده است، آن است که آیا ما افزون بر پیشوندِ {نِ} ای که داریم ( که بر آمده از {نی} اوستایی است ) ، آیا پسوندِ {ن} را نیز داریم؟
ما واژگانی همچون {فَرمان، آزمون، پِیمان} را داریم.
... [مشاهده متن کامل]
آشکار است که ساختارِ {فَرمان} چنین است:
1 - فَر:پیشوند به چَمِ {به جلو}
2 - مان
می دانیم این واژه هَمریشه است با {فرمودن، فرمای}.
آیا در اینجا، {مان} از دو بخشِ {ما} که بُنِ کنونیِ {مودَن} است به همراهِ پسوندِ {ن} آمده است؟
اگر هم چنین نباشد و این واژه تنها ریخت است ( برای نِمونه ریخت مفعولی یا ریخت فاعلی. . . . ) ، آیا میتوانیم چنین کاربردی را برای دیگر بُن های کنونی انجام دهیم؟
بِدرود!
تصاویر هیلوگرافی مصری یا مایا . . . "مستطیل عامودی" که نماد رود خانه و دریاچه ( نهر = نی ) هست.
از حرف "ن" عربی از نماد "نهر" و"نی" نشأت دارد.
نقاط حروف بدست امام علی ( علیه السلام ) إبداع و اضافه شدند.
به حرف "ب" رجوع کنید وتوضیحات وکتابهای لازم را بخوانید.
بررسیِ واژگانِ " نِژاد، نِژاده، نیاگ، نیاک" و کاربردِ پیشوندِ " نِ/نی" در آنها:
همانگونه که می دانیم، واژه یِ " نِژاد" به چمِ " اصل، دودمان " و واژه یِ " نِژاده" به چمِ " اصیل" است.
واژه یِ " نِژاد" از پیشوندِ " نِ" و واژه یِ " ژاد" ساخته شده است که " ژاد" از برایِ دگرگونیِ آواییِ " ژ/ز" همان " زاد " است که بُنِ گذشته یِ کارواژه یِ " زادَن" می باشد؛ پس " ژادَن" ریختِ دیگرِ " زادَن" می باشد و ریختِ دیگرِ واژه یِ " نِژاده" ، نِزاده" می باشد که به روشنی "نِ. زاده" صفت مفعولی است، از انجایی که "زاده " صفت مفعولیِ " زادَن" می باشد. ( آنچنان که پیدا است، واژه یِ "ذات" به روشنی برآمده از واژه یِ پارسیِ میانه یِ " زات" و واژه یِ اوستاییِ " زاتَ" است، پس این واژه را باید با آوایِ " ز" به جایِ "ذ" بکار ببریم. )
... [مشاهده متن کامل]
نکته 1: پیشوندِ " نِ" در زبانِ پارسیِ کُنونی برآمده از پیشوندِ " نی" در زبانِ پارسیِ میانه است که در زیرواژه یِ " نی" از همین تارنما به آن پرداخته ام و در اینجا عملگری برایِ نشان دادنِ " پایین، به پایین، بُن، اصل و ریشه" است؛ ما در واژه یِ " نیاگ" از زبانِ پارسیِ میانه به چمِ "جد، تبار " که در زبانِ پارسیِ کُنونی به ریختِ "نیا، نیاک" آمده است، همین پیشوند را داریم. ( کوشش کنید که واژه یِ " نیاگ، نیاک" را به جایِ " نیا" بکار ببرید، تا افزون بر ارج نهادن به گذشتگان، بتوان از آن کارواژه ساخت. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پرسش 1: تکواژهایِ " نیاگ/نیاک" چه هستند؟
پیشوندِ " نی" به همراهِ پسوندِ " آگ/آک"
پرسش 2: مگر پسوندِ " آگ/آک" با پیشوند هم می آید؟
آری، برای نمونه ما واژگانی همچون " هماگ و. . . " را در زبانِ پارسیِ میانه داریم. تازه، پسوندِ " آگ" در زبانِ پارسیِ میانه با " اَفواژه ( =حرفِ اضافه ) " نیز می آید؛ برای نمونه در کارواژه یِ " اَباگینیتن".
پرسش 3: مگر پیشوندِ "نی" به ریختِ " نِ" در پارسیِ کُنونی در نمی آید؟ پس چرا در واژه یِ " نیا، نیاک، نیاکان، نیاگ" همان پیشوندِ "نی" برجای مانده است؟
از آنجایی که در این واژگان پس از پیشوندِ " نی" ، آوایِ " الف" نِشسته است، این پیشوند به ریختِ " نِ" در نَیامده است.
پیشنهاد 1:
" نیاگ/نیاک" را می توان به جایِ واژه یِ بیگانه یِ " ancestor " بکار برد؛ بویژه در زمینه منطق و ریاضی جاهایی که سخن از " successor /ancestor" به میان می آید.
پیشنهاد 2:
ما می توانیم، چنانکه من در زیرواژه یِ "رواج" آورده ام، از واژه یِ " نیاگ/نیاک" کارواژه بسازیم؛ برای نمونه: " نیاگاندن/نیاگیدن" ( بسنجید با کارواژه هایِ بیگانه یِ " descend " و واژگانی از این دست ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته 2 : پیشوندِ " نی" در واژگانِ " نیاگ، نیاک" و پیشوندِ " نِ" در واژگانِ " نِژاد، نِژاده " در نگاهِ نخست عملگری برایِ نشان دادنِ " پُشت و پُشته" هستند ولی چنانکه از نمودارِ درختیِ زیر نیز می توان دریافت، پیشوندِ " نِ/نی" همان عملگرِ " پایین، زیر، به پایین" است:
ن حرفی موثر در زبان فارسی است. یکم، بر سر فعل و صفت که بیاید معنای آن را واژگون می کند. به بیان دیگر، منفی کننده است؛ مانند نادان از دانا و ننوشتم از نوشتم. گفتنی است که دیگر زبان های هند و اروپایی، این
... [مشاهده متن کامل] ویژگی را ندارند. به بیان دیگر و برای مثال، در انگلیسی، برای منفی کردن فعل از فعل کمکی و not استفاده می شود اما برای منفی کردن صفت، از پیشوندی مانند un یا in. دوم، مصدر تمام فعل های فارسی به حرف ن تمام می شود؛ مانند نوشتن و خواندن. سوم، بر خلاف دیگر حرف های الفبای فارسی، با حرف واحد در اول و آخر آن؛ یعنی نون خوانده می شود؛ برخلاف دال، سین، گاف و . . . . نان که برای ایرانیان لازمه ادامه زیست فیزیکی انسان است با حرف ن شروع می شود و به حرف ن پایان می یابد. چهارم، برخی از واژه های مهم در فارسی به حرف ن تمام می شوند؛ مانند من، تن، زن و جان.
پیشوندِ " نِ" در زبانِ پارسی:
پیشوندِ " نِ" در زبانِ پارسیِ کُنونی برآمده از پیشوندِ " نی" در زبانهایِ اوستاییِ کهن، اوستاییِ جوان، پارسی میانه و پهلوی بوده است.
کاربردهایِ پیشوندِ "نی" در زبانهایِ باستانیِ ایرانی:
... [مشاهده متن کامل]
1 - بنابر نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا":
پیشوندِ " نی" به چمارهایِ " پایین، سویِ پایین، درون، سویِ پشت، کوچک، خُرد، پست، کمتر از بهایِ ارزنده" بوده و دازانه ای ( =عملگری ) برایِ ناپایا ( =منفی ) کردنِ واژه ها نیز بوده است.
2 - بنابر نبیگِ " فرهنگِ سَنسکریت - فارسی":
پیشوندِ " نی" به چمارهایِ
" پایین، پسین، در، تو، توی، در محدوده، درداخل، درون، زیر، درپایین، برکنار از، مصون از، معاف از، عاری از، خارج از، در میان" بوده است که به روشنی چمارهایِ "برکنار از، مصون از، معاف از، عاری از، خارج از" همان ویژگیِ ناپایا ( =منفی ) کردنِ واژه هاست. همچنین پیشوندِ " نی" در زبانِ سانسکریت دازانه ای ( =عملگری ) برای نشان دادنِ " پست، بی ارزش" نیز بوده است؛ بمانندِ ni - kr به چمِ " تحقیر کردن، کوچک کردن، سرافکنده کردن".
3 - بنابر نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ کریستین بارتولومه:
" نی" نشاندهنده یِ " پایین، به پایین، زیر، درون، داخل، درتویِ، بی ارزش، پَست" بوده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
4 - برآیند و چکیده یِ چمارها:
چهار چمارِ برجسته از پیشوندِ " نی" چنین بوده اند:
4. 1 - پایین، زیر، به پایین، به سمتِ پایین
بمانندِ واژگانِ " نِشستَن، نِشیب ، نِهُفتَن، نِهشتَن، نِشستَن و. . .
پیشوندِ " نی" در این چمار با پیشوندهایِ آلمانیِ " nieder، hinunter " کارکردِ یکسانی دارد. خودِ پیشوندِ" nieder" در آلمانی با پیشوندِ " نی " همریشه هست. برای نمونه برابرِ پارسیِ واژه یِ "nieder. legen "در زبانِ آلمانی، " نِهِشتَن ( نِ. هِشتَن ) " می شود.
4. 2 - در، درون، تویِ، درتویِ، داخل، به تویِ
پیشوندِ " نی" در این چمار با پیشوندِ " hinein" در زبانِ آلمانی کارکردِ همسانی دارد.
4. 3 - پست، کوچک، خُرد، بی ارزش، کم ارزش، کمتر از بهایِ ارزنده
4. 4 - پیشوندِ ناپایاساز یا منفی ساز
پیشوندِ " نی" در این چمار همان کارکردِ " نَ" در پارسیِ کُنونی را دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
5 - دیدگاهِ شخصی:
افزون برهمه یِ آنچه گفته شد؛
5. 1 - پیشوندِ " نِ/نی" می تواند دازانه ای ( =عملگری ) برایِ نشان دادنِ "بَر/رویِ/برروی/به رویِ" نیز باشد:
نِوشتن:ما همواره بر "رویِ" چیزی می نویسیم.
نِگاشتن: ما همواره "رویِ" چیزی می نگاریم.
نقش/نقشه: "رویِ" سطحی نقش زدن ( به زیرواژه یِ نقش یا نقشه مراجعه کنید )
نِشان/نِشستن/نِشاندن: "روی" سطحی نشستن/نشاندن
نِهشتن/نِهادن= "روی" چیزی یا جایی قرار دادن
برایِ نمونه کریستین بارتولومه ریشه یِ واژه یِ "نوشتن" را برابرِ " nieder. schreiben" و " auf. schreiben" در آلمانی قرار داد که "auf" در زبانِ آلمانی پیشوندی برایِ نشان دادنِ " بر، برروی" می باشد.
5. 2 - " نِ/نی" می تواند پیشوندِ " تصویرسازی" باشد:
بمانندِ " نگاشتن، نمودن ( نماییدن ) ، نوشتن و. . . "
و. . . .
"ن؛ والقلم ومایسطرون"
- بدون یادداشت ونوشتن؛ بشر نمیتوانند تجربیات واندیشه وتاریخ خودرا ثبت وبه نسل بعدی منتقل کنند.
حتی باابزار پیشرفته مانند CD ، DVD ، Memory Flash . . . نمیشه؛
چون عمری محدودی دارد , تاریخ اقضاء و تاریخ مصرف. . . ونیاز به ابزار برای بازیافت اطلاعات ثبت شده. Decoding - Decryption
... [مشاهده متن کامل] ( نِ ) یک پیشوند جدایی ناپذیر در زبان پارسی است بمانند: نهشتن ( نِ /هشتن ) ، نگاشتن ( نِ/گاشتن ) ، نمودن ( نِ/مودن ) و. . .
نون یا همان ( ن ) از مقدس ترین وازگان فارسی یا پارسی است به معنای عشق ابدی عشق ماندگار عشقی که هرگز نخواهدمرد و باز در جلوه ای خاص تکرار و آغاز میشود
ن=روشنائی / نور / نار /
ن= روشنای مقدس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)