میناء

لغت نامه دهخدا

میناء. ( ع اِ ) آبگینه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جوهرالزجاج. ( اقرب الموارد ). گوهر آبگینه. ( زمخشری ) ( دهار ).پیرایه کاسه. ( زمخشری ). مینا. رجوع به مینا شود.

میناء. ( ع اِ ) مینا. لنگرگاه کشتی ها. رجوع به مینا شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس