میل. [ م َ ی َ ] ( ع مص ) کج گردیدن در خلقت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). میل. [ م َ ی َ ] ( ع اِمص ) کجی و خم در خلقت. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || کجی بنا. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). میل. [ م َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) مرد بسیارمال. ج ، مالة. ( منتهی الارب ، ماده م ول ) ( ناظم الاطباء ). مَوِّل. ( منتهی الارب ). میل. [ م ُی ْ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مائل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به مائل شود. میل. [ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ میلة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به میلة شود. میل. [ م َ ] ( ع مص ) میلان. میال. ممال. ممیل. میلولة. برگردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). چسبیدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 97 ) ( تاج المصادر بیهقی ). چفسیدن. گراییدن. یازیدن. گشتن. منحرف شدن. به یک سو شدن. ( یادداشت مؤلف ). || زدن. ضرب. ( یادداشت مؤلف ). || کج گردیدن شاخه درخت و وزیدن باد بر آن و چپ و راست جنبانیدن آن را. || خمیدن و کج گردیدن دیوار. || خمیدن از راه و کج کردن راه را و ترک کردن آن را. ( ناظم الاطباء ). || از راه خمیدن. ( منتهی الارب ). || خمیدن. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). خم شدن. ( یادداشت مؤلف ). || برگردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خمانیدن. || به میانه راه رفتن. ( منتهی الارب ). || جنبیدن. ( غیاث ). بجنبیدن. ( المصادر زوزنی ). || جور کردن حاکم در حکم و ستم نمودن. ( ناظم الاطباء ). جور کردن. ( منتهی الارب ). جور و ظلم کردن حاکم. ( یادداشت لغت نامه ). || مایل شدن آفتاب به غروب یا فرو افتادن آفتاب از میانه آسمان. ( منتهی الارب ). || محبت داشتن. عشق و شوق داشتن. || اشتها داشتن. ( ناظم الاطباء ). شهرت داشتن : به حلوا گرچه طبعت میل دارد گر افزون خورده باشی هم تب آرد.
نظامی.
- میل کردن ؛ اشتیاق داشتن و آرزو کردن و گرایستن. - || رغبت کردن. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ). رغبت. - || منحرف شدن. منحرف گردیدن. کج شدن و متمایل شدن به سوی. روی آوردن به. ( از یادداشت مؤلف ) : ترسم نکند لیلی هرگز به وفا میلی تا خون دل مجنون از دیده نپالاید.
سعدی.
میل. [ م َ / م ِ ] ( از ع ، اِمص ، اِ ) خواهش و آرزو و رغبت. ( ناظم الاطباء ). رغبت و خواهش. ( آنندراج ). خواهش و رغبت دل. ( برهان ). توجه و اشتیاق و شوق و عشق. ( ناظم الاطباء ). توجه و به فارسی با لفظ انداختن و آوردن و دادن مستعمل. ( از آنندراج ).توجه. ( غیاث ) ( برهان ). گراه و گرای. ( ناظم الاطباء ).گرایش. هوا. رغبت و خواست. رغبت در شخص یا شی ٔ. توجه قلبی. اراده. تمایل. ( یادداشت مؤلف ) : بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) نوعی دبوس که یک سر آن ضخیم تر از سر دیگر است و آنرا در ورزش بکار برند میل زور خانه . یامیل زورخانه . یامیل سوپاپ . محوریست که دارای بر آمدگیهای مخصوصی بنام ( بادامک ) بتعداد سوپاپهاست و عملش بازو بستن سوپاپهاست بموقع لزوم . ده است از دهستان حومه بخش خرقانشهرستان ساوه
فرهنگ معین
[ ع . ] (اِ. ) ۱ - سیخ فلزی . ۲ - یکی از ادوات ورزش باستانی که از چوب ساخته می شود. (مِ ) [ ع . ] (اِ ص . ) ۱ - خمیدن . ۲ - برگردیدن . ۳ - رغبت ، آرزو.
فرهنگ عمید
۱. آلت فلزی باریک و دراز به شکل لوله. ۲. (ورزش ) یکی از ادوات ورزش باستانی که از چوب ساخته می شود. ۳. آلتی که با آن سرمه به چشم می کشند. ۴. آلتی که جراح درون زخم فرومی برد. ۵. واحد اندازه گیری مسافت، برابر با یک سوم فرسخ. ۱. خواست، تمایل، رغبت. ۲. اشتها. ۳. [قدیمی] محبت. ۴. [قدیمی] خمیدن، برگردیدن، یک سو شدن. ۵. [قدیمی] انحراف.
فرهنگستان زبان و ادب
{affinity} [علوم دارویی] مقیاسی که براساس آن میزان اتصال پذیری دارو به گیرنده تعیین می شود {cant} [حمل ونقل دریایی] تمایل سینۀ شناور به یک طرف در نتیجۀ رانش عرضی {probe} [باستان شناسی] میله ای فلزی که آن را برای شناسایی پدیدارهای مدفون و هنوز حفاری نشده، مانند دیوارها و کف و صخرۀ طبیعی و پوشش قبور، در زمین فرومی کنند یا بر زمین می کوبند {declination} [نجوم] یکی از دو مختصه ای که معادلِ آسمانی عرض جغرافیایی است و برای سنجش موقعیت اجرام در کرۀ آسمان استفاده و نسبت به استوای آسمان اندازه گیری می شود
گویش مازنی
/mil/ وسیله ی سرمه کشی - پاره سیمی که با آن بافتنی بافند ۳میل – برج & لوله – لوله ی تفنگ
واژه نامه بختیاریکا
دلُووِه
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی ﭐشْتَهَتْ: میل پیدا کرد معنی رَغَباً: ازروی میل واشتیاق معنی مُلْتَحَداً: محل میل کردن - پناهگاه معنی طَائِعِینَ: فرمانبرداران - با میل ورغبتان معنی لَا تَهْوَیٰ أَنفُسُکُمُ: باب میل شما نیست - مطابق هوی و هوستان نبود معنی رُکْنٍ: هر چیزی است که ساختمان ، بعد از بنیان بر آن تکیه دارد مانند ستون و پایه.(رکون اعتمادی است که توأم با میل باشد ،به معنای میل کردن به سوی چیزی و تسکین دادن خاطر به وسیله آن است ، و کلمه رکن به معنای ناحیه قویتر و اصلی تر هر چیز است ) معنی تَرْکَنُ: اندکی متمایل شوی (رکون اعتمادی است که توأم با میل باشد ،به معنای میل کردن به سوی چیزی و تسکین دادن خاطر به وسیله آن است ، و کلمه رکن - به ضم اول آن - به معنای ناحیه قویتر و اصلی تر هر چیز است ) معنی تَّزَاوَرُ: متمایل میشود(از مصدرتزاور است به معنای تمایل که از ماده زور به معنای میل گرفته شده . ) معنی لَّا تَعُولُواْ: که منحرف نشوید (کلمه عول مصدر فعل تعولوا و به معنای میل و انحراف است ) معنی وَسِیلَةَ: وسیله - دست آویز (وسیله در اصل به معنای رساندن خود به چیزی است با رغبت و میل ) معنی قَوَاعِدَ: پایه ها - اساس ها - زنان سالخورده ای که به دلیل کهولت سن کسی میل به ازدواج با آنان ندارد(جمع قاعده است ، در عبارت "و القواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحا " به معنای زنی است که از نکاح بازنشسته باشد ، یعنی دیگر کسی به خاطر پیریاش میل به او نمیکند ... معنی لَا تَرْکَنُواْ: حتی کمی متمایل نشوید -حتی به مقدار کم هم دل خوش نکنید(رکون اعتمادی است که توأم با میل باشد ،به معنای میل کردن به سوی چیزی و تسکین دادن خاطر به وسیله آن است ، و کلمه رکن - به ضم اول آن - به معنای ناحیه قویتر و اصلی تر هر چیز است ) معنی مُتَحَرِّفاً: کسی که (برای غافلگیری دشمن)از این سو به آن سو می رود( تحرّف به معنای انحراف از خط وسط و میل به حرف است که به معنای طرف هر چیزی است ) معنی شَهْوَةً: میل شدید - از جا کنده شدن یکی از قوای آدمی بطرف خواستهاش میباشد ، خواستهای که از آن لذت میبرد ، مانند شهوت طعام و نوشیدنی ، و شهوت جنسی معنی صَغَتْ: منحرف شد - از مسیر مستقیم مایل شد (صغت فعل ماضی از ماده صغو است ، و صغو به معنای میل و مایل شدن می باشد ) تکرار در قرآن: ۶(بار) عدول از وسط به یک طرف. درجور و ستم بکار رود و نیزدر مطلق میل. . آنانکه از شهوات پیروی میکنند میخواهند که منحرف شوید انحرافی بزرگ . کافران دوست دارند که ایکاش از اسلحه و متاع خویش غفلت میکردید پس حمله میکردند به شما همگی به یکبار. میل در آیه به معنی حمله است که آن انحراف و میل از اردوگاه به سوی دشمن است. * . هرگز نخواهید توانست اینکه میان زنان به عدالت رفتار کنید(رجوع به «علق») هرچند بدان حریص باشید پس از زنیکه دوست ندارید به آنکه دوست میدارید به تمام عدول نکنید که در نتیجه وی را بلاتکلیف گذارید.
میل (آذربایجان). میل ( به زبان لاتین: Mil، همچنین ارجونیکیدزه Orconikidze ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان بیلقان واقع شده است. میل ۱۹۷۵ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
میل (اخترشناسی). مِیل ( به انگلیسی: declination، به اختصار: dec، نماد: δ ) یکی از دو مختصه ای است که معادلِ آسمانی عرض جغرافیایی است و برای سنجش موقعیت اجرام در کرهٔ آسمان استفاده و نسبت به استوای آسمان اندازه گیری می شود. میل به کوچک ترین زاویه بین یک شی معین و استوای سماوی گفته می شود. از °۹۰ - درجه تا °۹۰+ درجه تغییر می کند و اگر جسمی در نیم کره شمالی سماوی و در میل خاصی باشد حداکثر در متمم عرض جغرافیایی معادل آن و جنوبی دیده خواهد شد و برعکس مثلاً میل ستاره شباهنگ °۱۶ - است پس در عرض های جغرافیای بالاتر از +۷۴° دیده نخواهد شد.
میل (زرندیه). میل روستایی است از توابع بخشخرقانشهرستان زرندیه در استان مرکزی ایران. روستا از طرف شمال شرق با موسی آباد و آفتابرو و از شرق با خشکرود و از جنوب با الویر و عباس آباد و از مغرب با ده کبودکمر همسایه است این روستا کنار رود خانه شیرین چای واقع است که از کوه های مرتفع خرقان چشمه می گیرد. شغل اصلی مردم روستا دامپروری و کشاورزی است و به زبان ترکی تکلم می کنند. این روستا در دهستان الویر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۷۶ نفر ( ۷۶ خانوار ) است.
میل (فیلم ۲۰۰۳). میل ( به هندی: Khwahish ) و ( به انگلیسی: Desire ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی گویند منون است. در این فیلم بازیگرانی همچون هیمانشو مالیک، مالیکا شراوات و شیواجی ساتام ایفای نقش کرده اند.
میل (یکای پول). میل ( به انگلیسی: Mill ) یا میلی ( به انگلیسی: mille ) ( نماد: ₥ ) ( گاهی در بریتانیا، در مورد مالیات بر دارایی در ایالات متحده آمریکا، و قبلاً در قبرس و مالت ) یک یکای پول انتزاعی است که گاهی در حسابداری استفاده می شود. در ایالات متحده، این واحد فرضی معادل یک هزارم دلار آمریکا ( یک صدم دایم یا یک دهم سنت ) است. در طول چند دهه در بریتانیا بحث درمورد قرارگرفتن به عنوان یک هزارم پوند استرلینگ وجود داشته است. چندین ارز دیگر از میلی استفاده می کردند، مانند لیره مالت. نام این پول از واژه از لاتین millesimum به معنی «هزارم» گرفته شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
دانشنامه آزاد فارسی
میل (اخترشناسی). مِیْل (اخترشناسی)(declination) در اخترشناسی، مختصه ای در کرۀ آسمانی. کرۀ آسمانی کرۀ فرضی احاطه کنندۀ زمین است. این مختصه نظیر عرض جغرافیایی در سطح زمین است. مِیل صفر درجه در استوای آسمانی شروع، و به ۹۰ درجه در قطب های شمال و جنوب آسمانی می رسد.
میل (فلسفه). مِیْل (فلسفه) (در لغت به معنی کشش و رغبت) اصطلاحی در فلسفه، به معنی هیئت خاصی در موجود که به سبب آن به سوی بالا یا پایین حرکت می کند. در فلسفۀ طبیعی قدیم برای هریک از عناصر اربعه جایگاهی طبیعی برمی شمردند که این عناصر بدان «میل طبیعی» داشتند، مثلاً جایگاه خاک در پایین و جایگاه آتش در بالا بود. همۀ اجسام برحسب میزان ترکیب شان از این عناصر میلی طبیعی به سمت پایین یا بالا داشتند، مثلاً جایگاه سنگ در پایین بود و میل طبیعی به سمت پایین داشت. به این ترتیب اگر در شیء به واسطۀ قوۀ قاسری، حرکتی خلاف میل طبیعی ایجاد می شد «میل قَسْری» در حرکت شیء اعتبار می گردید که زوال پذیر و موقت بود، مثلاً حرکت سنگ به سمت بالا براثر پرتاب شدن با دست، میل قسری شمرده می شد.
میل (معماری). ستون یا مناره ای مخروطی شکل که در اصل آن را به عنوان نشانه و علامت برای تعیین مسافت در جاده ها نصب می کردند تا فاصله را برحسب میل (واحد اندازه گیری در قدیم) نشان دهد. بعدها به هر بنای یادبود شبیه به مناره و برج نیز میل می گفتند. برخی از میل های معروف تاریخی عبارتند از؛ میل رادکان، میل کرات، میل نادری و میل آهنگان.
از روی" خود میلی" ویا" میل خود " پسند ونا پسند ننمایند. " موزِ موز کار علی وا دیار . "
♦️ نوواژه برای جایگزینیِ #to_care_for یا #to_desire به معنای میل داشتن، اشتها داشتن، علاقه داشتن، خواستن ( دِل ) و جزین ا↙️ #ژفتن ( zhoftan ) یا: #ژوبیدن ( zhūbidan ) 👈 ژوب ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ gaHu به معنای خواستن، هوس داشتن و نیاز داشتن ... [مشاهده متن کامل]
( پایینِ صفحه را ببینید. ) 🔺 نکته: ستاکِ حالِ ژُفتن می شود: ژوب . ( بسنجید با: رُفتن —� روب . ) ▪️مثال: ۱ - او نمی ژوبید ( میل نداشت ) به کافه برود. او ترجیح می داد در خانه غذا بخورد. ۲ - با این شیوه ی زندگی، او هرگز به شغلی که می ژوبَد ( علاقه دارد ) نمی رسد. ۳ - آن هتل هرآنچه را که میهمان هایش ژوبیده بودند ( ژُفته بودند، ابرازِ علاقه کرده بودند ) برای ِشان فراهم کرده بود. 🔺 توجه: 🔹 #appetite اشتها، میل 🔹 #ژوب ( ژوب ) ▪️مثال: یک سفره ی هفتادرَنگ با نوشیدنی ها و خوراک های چشم نواز و خوش مزه چیده بودند بر روی میزهای شاهانه، ولی او هیچ ژوبی ( اشتهایی ) برای خوردن نداشت. بیماریِ کرونا ژوبَش ( اشتهایش ) را نیز از بین برده بود. 🔸 #desire میلِ شدید، علاقه، هوس 🔸 #ژوبه ▪️مثال: ۱ - او می گوید که هیچ ژوبه ای ( علاقه ای ) به پولدارشدن ندارد، ولی نمی دانم چرا همیشه در بانک ها پرسه می زند. ۲ - رودابه دختری بود که زال بیشترین ژوبه ( علاقه ی جنسی، عشقِ زمینی ) را به او داشت، و در اندوهِ نداشتنَش قرار از کف داده بود. 🔹 #desirable 🔹 #ژفتنی ( ژُفتَنی یا ژوبیدنی ) یا: #ژوب شایا یا: #ژوب شا ( ژوب شا —� کوتاه شده ی ژوب شایا ) ▪️مثال: ۱ - آن خانه در یکی از ژوبیدنی ترین ( موردِعلاقه ترین ) خیابان های شهر قرار داشت، خیابانی که رو به دریا پیش می رفت، تا پنجاه متریِ آن. ۲ - روشن است که یک راهِ حلِ آشتی جویانه از جنگ ژوب شاتَر ( موردِعلاقه تر ) است. 🔸 #desirably 🔸 #ژوب شایانه 🔹 #desirability 🔹 #ژوب شایایی ( موردِعلاقه بودگی ) یا: #ژوب شایی ▪️مثال: آن دخترِ جوان از ژوب شاییِ ( موردِعلاقه بودگیِ ) خود میانِ پسرانِ جوان کاملاً آگاه بود. 🔸 #desirous مشتاق، خواهان 🔸 #ژوبا یا: #ژوبان ▪️مثال: آن ها ژوبای ( مشتاقِ، خواهانِ ) برقراریِ روابطِ دوستانه میانِ روسیه و آمریکا بودند. 🔹 #desirousness مشتاق بودگی، علاقمند بودگی 🔹 #ژوبایگی یا: #ژوبانگی 🔸 #desirously مشتاقانه 🔸 #ژوبایانه 🔹 #desirer 🔹 #ژوبان 🔸 #desired موردِعلاقه، موردِنیاز 🔸 #ژفته ( ژُفته ) ▪️مثال: هشدارهای او پاسخ های ژُفته ( موردِنیاز، موردِعلاقه ) از سوی کارمندان دریافت کرد. 🔹 #undesirable 🔹 #نژفتنی ( نَژُفتنی ) یا: #نژوبیدنی ( نَژوبیدنی ) یا: #ناخوشایند یا: #ژوب نشایا ( ژوب نَشایا ) یا: #ژوب ناشا 🔸 #undesirably 🔸 #نژفتنی گون یا: #ژوب نشایانه ( ژوب نشایانه ) 🔹 #undesirableness موردِعلاقه نبودگی، دلخواسته نبودگی 🔹 #ژوب ناشایی ( ژوب ناشایی ) 🔸 هم ریشه های دیگرِ #ژفتن ، #ژوب ، #ژوبه و #ژوبا در زبان های ایرانی: اوستایی 👈 گناه کردن ➖ - gau پارتی 👈 موردِعلاقه، موردِنیاز ➖ gw'nyg ختنی 👈 از تهِ دل خواستن ➖ - hagav سغدی 👈 نیاز بودن، موردِ تمایل بودن ➖ - γw خوارزمی 👈 نیاز داشتن ➖ - γw بلخی 👈 لازم بودن ➖ - γaoo سغدی 👈 ستودن ➖ βr�ġs گورانی 👈 میل داشتن، خواستن ➖ ou - تاتی 👈 میل داشتن، خواستن ➖ gav ابراهیم آبادی 👈 میل داشتن، خواستن ➖ gow آسی 👈 نیاز داشتن ➖ q�wyn شغنی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žīwj روشانی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žīwj خوفی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žūwj برتنگی 👈 دلپذیر، مشتاق ➖ žōwj یغنابی 👈 نیاز بودن ➖ γaųta ایرلندی کهن 👈 دروغین ➖ g�u لاتینی کهن 👈 کاذب ➖ hauled یونانی 👈 آشفته ➖ χαμός پورواهندواروپایی 👈 ناقص، ناکافی ➖ - gheHu 🔻🔻🔻 @JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی
در روان شناسی، مِیل یا خواهش یا خواسته ( جمع آن امیال ) ( به انگلیسی:Desires ) حالت های ذهنی هستند که با عباراتی مانند «خواستن»، «آرزو داشتن»، «به دنبال بودن» یا «منتظر بودن» بیان و تعریف می شوند. تنوع زیادی از صفات و ویژگی ها معمولاً با امیال همراه است. آنها به عنوان گرایش های گزاره ای به وضعیت امور قابل تصور و ممکن در نظر گرفته می شوند. برخلاف باورها، امیال خواستار تغییر جهان با نشان دادن «نحوه ای که جهان باید باشد» هستند اما باورها هدفشان نشان دادن جهان به نحوی واقع گرایانه است. امیال ارتباط نزدیکی با کنش دارند و امیال عامل انسانی را برای تحقق کنش ها می انگیزند. برای اینکه این امر امکان پذیر باشد، یک میل باید با باوری که عملی را محقق می کند ترکیب شود. امیال، اشیاء خود را به نحوی مطلوب و به عنوان چیزی که به نظر می رسد خوب است، نشان می دهند. برآورده شدن امیال معمولاً در مقایسه با تجربه منفی عدم انجام آن، لذت بخش است. امیال آگاهانه معمولاً با نوعی واکنش هیجانی همراه است. در حالی که بسیاری از محققان تقریباً بر روی این ویژگی های نام برده شده کلی اتفاق نظر دارند، در مورد چگونگی تعریف خواسته ها، یعنی اینکه کدام یک از این ویژگی ها ضروری هستند و کدام یک تصادفی هستند، اختلاف نظر دارند. نظریه های مبتنی بر کنش ، تمایلات را به عنوان ساختارهایی تعریف می کنند که انسان را به سمت کنش یا اعمال متمایل می کنند. نظریه های های مبتنی بر لذت بر تمایل امیال به ایجاد لذت در هنگام برآورده شدن تمرکز می کنند. نظریه های مبتنی بر ارزش اما، امیال را با نگرش به ارزش ها ( مانند قضاوت کردن یا خوب دانستن بر اساس ظاهر ) نگاه می کنند. ... [مشاهده متن کامل]
امیال را می توان با توجه به چند تمایز اساسی به انواع مختلفی دسته بندی کرد. امیال ذاتی/درونی مربوط به آن چیزی است که سوژه به خاطر خود می خواهد، در حالی که امیال ابزاری/وسیله ای به آنچه سوژه به خاطر چیز دیگری می خواهد تعریف می شود. امیال هویدا و آگاهانه، امیالی هستند به طور علی فعال هستند و برخلاف امیال ثابت و ایستاده، که جایی در پس ذهن فرد وجود دارند، می باشند. امیال گزاره ای معطوف به حالات ممکن امور هستند در حالی که امیال اُبژه مستقیماً در مورد اشیا هستند. نویسندگان مختلف بین «تمایلات عالی» مرتبط با اهداف معنوی یا مذهبی و تمایلات «پایین و کم ارزش تر» که مربوط به لذت های جسمانی یا حسی هستند تمایز قائل می شوند. امیال در زمینه های و رشته های مختلف نقش دارند. این اختلاف نظر وجود دارد که آیا امیال را باید به عنوان دلایل عملی درک کرد یا اینکه آیا می توانیم دلایل عملی داشته باشیم بدون اینکه میلی به پیروی از آنها داشته باشیم. بر اساس نظریه های ارزشی «fitting - attitude theories of value»، یک شی زمانی ارزشمند است که برای آن شیء مناسب و صحیح باشد تا ما برای آن میلی داشته باشیم. نظریه های میل و رضایت در بهزیستی بیان می کنند که بهزیستی یک فرد با ارضای امیال آن شخص تعیین می شود.
در پاسخ به کاربر " علی وردی پناه " گرامی: اگر پیامِ من را دیدید، میتوانید درباره واژه یِ " نخوار" در سنگسری و شیوه بکارگیریِ آن با آوردن چند نمونه روشنگری کنید. چون ما درزبانِ پارسیِ میانه کارواژه هایِ " نیخواردن/نیهواردن" را داشته ایم که به مینه " اقدام به انجام کاری کردن، شتافتن" بوده است که پیشوندِ " نی" در آن به ریختِ " نِ" درآمده و " نِخواردَن/نِخوار" شده است. این واژه پارسیِ میانه برآمده از واژه ای اوستایی است که تکواژهایِ آن را یک سال پیش پیدا کرده ام. به گمانِ بسیار واژه ای که شما آورده اید، با این واژگان از زبانِ پارسی میانه پیوند دارد که اگر چنین باشد، امیدوارم در پاسداشتِ این واژه و واژگانی از این دست کوشا باشید. ... [مشاهده متن کامل]
با سپاس
میل mil ( ابزار ورزش باستانی ) . این واژه پارسی است. میل mil ( ابزار بافتنی یا پزشکی ) . این واژه نیز پارسی است و کوتاه شده ی میله است. میل mil ( یگان اندازه گیری مسافت ) که در پارسی مایل māyl خوانده می شود و هم ریشه ی پارسی دارد که فردوسی و برخی سرایندگان دیگر به کار برده اند و هم ریشه ی لاتین واندازه ی آن در پارسی با لاتین متفاوت است. ... [مشاهده متن کامل]
میل meyl ( گرایش، اشتها ) . این واژه عربی است و واژه های مایل و تمایل نیز از آن ساخته شده است. همتای پارسی در زبان های باستانی اینهاست: رژ rož، خوژ xuž ( سغدی ) .
به زبان سنگسری نخوار nekhar طالِب takes رِقبت reghebet
واحد اندازه گیری مسافت به اندازه ی یک سوم فرسخ که هر فرسخ ۲۶۴۰ متر است ( تا به خانه ی ما میلی را [مانده] ( مقامات حمیدی، فی السکباج )
خواهش هوس
در کوردی هر طور میلِ ده =هر طور می خواهی یا هر طور نظر تو ست .
واحد مسافت است چیزی در حدود چهار هزار متر ( وز چنان بانگ بلند و نعره ها / که به میلی میرسید از وی صدا )
one's liking for sth/someone
مراقبت ، مواطبت در زبان ملکی گالی بشکرد
جهت ، سو در زبان ملکی گالی بشکرد
میل: دکتر کزازی در مورد واژه ی " میل" می نویسد : ( ( میل با همین ریخت در فرانسوی و اسپانیایی به معنی هزار و با ریخت " مایْل " در انگلیسی کار برد دارد ، در پارسی سنجه ای است برای اندازه گیری مسافت ، برابر با یک سوم فرسنگ . این واژه از millia در لاتین ، به معنی هزار گام ، بر آمده است . ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( رده بر کشیده سپاهش دو میل ؛ به دست ِچپش ، هفتصد ژَنده پیل ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 225. )
مِیل:[اصطلاح صید ]تخته جلو لنج که یک سر آن ( سر پایین ) به بیس متصل می باشد.
گرایش
در پارسی " گرز " به چیم افزار لوله ای، مانند : گرزلنگ = میل لنگ، گرزباستانی = میل باستانی " گرایش ، مانند : گرایش به نیکی = میل به نیکی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
قصد
میل مرزی میله هایی که برای علامت مرزی بین دو کشور در زمین کاشته میشود
ارزو
در زبان لری بختیاری به معنی نظر. لازم. احتیاج. می خواهی هر چه میل خوت بو؛هرچه نظر خودت باشدmael