میرکمال الدین بن میرشمس الدین بن کمال الدین یا کمال الدین دوم یکی از پادشان مرعشیان تبرستان بود که در سال ۹۰۴ هجری با حمایت آقارستم روزافزون به ولیعهدی رسید. ولیکن به دست همین فرد که تمام قلمرو حکومتش را گرفته بود، کشته شد. [ ۱]
هنگامی که میرشمس الدین به بیماری سختی دچار شد و طبیبان از درمانش درماندند، وی برای تنظیم وصیت نامه ای جامع با امرا، ارکان دولت و اعیان ولایت به گفتگو نشست. وی علیرغم علاقه ای که به میرعلی، حاکم آمل، داشت و به توانایی وی در ادارهٔ حکومت آگاه بود، «گرایش افراطی» به فرزندش، میرکمال الدین را پنهان نمی کرد. در بین مشاوران میرشمس الدین نیز دو دیدگاه وجود داشت، اغلب نظرشان چنین بود[ ۲] که «چون میرکمال الدین با روحیهٔ خاصی که دارد، نخواهد توانست از پس تمشیت امور مازندرن برآید، او را حکومت آمل بس است. »[ ۳] در مقابل آقا رستم روزافزون، ولایتعهدی میرکمال الدین را تبلیغ می نمود و مخالفانش را «خائن» و «نمک به حرام» می خواند. سرانجام نیز میرشمس الدین فرزندش را به عنوان جانشین خویش برگزید و میرعلی هم بر ولایتعهدی میرکمال الدین صحّه گذاشت. [ ۳] میرشمس الدین همچنین امرا را جهت نظارت و قضاوت بر هرگونه اختلاف و خروج از بیعت تعیین نمود. [ ۴]
سه سال اندی پس از مرگ میرشمس الدین، آقارستم روزافزون مقاصد خویش نمایان ساخت. از آنجا که کمال الدین فردی «ساده لوح» و «بی تجربه» بود، آقارستم توانست کارها را به معتمدان خویش می سپرد و اکثر قلعه ها را به امینان خود می داد. میرکمال الدین نیز خیلی دیر از مقاصد روزافزون آگاهی یافت، چناچه نمی توانست ابراز مخالفت کند؛ زیرا «اکثر اهل، در خانه هوادار آقا رستم بودند».
وقتی اخبار بعضی از عکس العمل های میرکمال الدین به اطلاع رستم روزافزون رسید، وی به شدت واکنش نشان داد و در سال ۹۱۲ هجری دادگاهی تشکیل داده، میرکمال الدین را به جرم «توطئه قتل» خویش به مرگ محکوم نموده و حکم را اجرا نمود. پس از آن نیز آقا رستم با مصادرهٔ اموال و خزائن، خویش را «والی بالاستقلال مازندران» دانسته، سکه و خطبه روان نمود سپس جهت تأیید حکومتش، رو به درگاه «شیبک خان اوزبک» نمود و به وی اعلام اطاعت و بندگی کرد. شیبک خان حکم حکومت را به وی داده، به امرای خراسان و حوالی آن، گفت که هرگاه روزافزون کمک خواست، او را مدد نمایند. [ ۵] [ ۶]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفهنگامی که میرشمس الدین به بیماری سختی دچار شد و طبیبان از درمانش درماندند، وی برای تنظیم وصیت نامه ای جامع با امرا، ارکان دولت و اعیان ولایت به گفتگو نشست. وی علیرغم علاقه ای که به میرعلی، حاکم آمل، داشت و به توانایی وی در ادارهٔ حکومت آگاه بود، «گرایش افراطی» به فرزندش، میرکمال الدین را پنهان نمی کرد. در بین مشاوران میرشمس الدین نیز دو دیدگاه وجود داشت، اغلب نظرشان چنین بود[ ۲] که «چون میرکمال الدین با روحیهٔ خاصی که دارد، نخواهد توانست از پس تمشیت امور مازندرن برآید، او را حکومت آمل بس است. »[ ۳] در مقابل آقا رستم روزافزون، ولایتعهدی میرکمال الدین را تبلیغ می نمود و مخالفانش را «خائن» و «نمک به حرام» می خواند. سرانجام نیز میرشمس الدین فرزندش را به عنوان جانشین خویش برگزید و میرعلی هم بر ولایتعهدی میرکمال الدین صحّه گذاشت. [ ۳] میرشمس الدین همچنین امرا را جهت نظارت و قضاوت بر هرگونه اختلاف و خروج از بیعت تعیین نمود. [ ۴]
سه سال اندی پس از مرگ میرشمس الدین، آقارستم روزافزون مقاصد خویش نمایان ساخت. از آنجا که کمال الدین فردی «ساده لوح» و «بی تجربه» بود، آقارستم توانست کارها را به معتمدان خویش می سپرد و اکثر قلعه ها را به امینان خود می داد. میرکمال الدین نیز خیلی دیر از مقاصد روزافزون آگاهی یافت، چناچه نمی توانست ابراز مخالفت کند؛ زیرا «اکثر اهل، در خانه هوادار آقا رستم بودند».
وقتی اخبار بعضی از عکس العمل های میرکمال الدین به اطلاع رستم روزافزون رسید، وی به شدت واکنش نشان داد و در سال ۹۱۲ هجری دادگاهی تشکیل داده، میرکمال الدین را به جرم «توطئه قتل» خویش به مرگ محکوم نموده و حکم را اجرا نمود. پس از آن نیز آقا رستم با مصادرهٔ اموال و خزائن، خویش را «والی بالاستقلال مازندران» دانسته، سکه و خطبه روان نمود سپس جهت تأیید حکومتش، رو به درگاه «شیبک خان اوزبک» نمود و به وی اعلام اطاعت و بندگی کرد. شیبک خان حکم حکومت را به وی داده، به امرای خراسان و حوالی آن، گفت که هرگاه روزافزون کمک خواست، او را مدد نمایند. [ ۵] [ ۶]
wiki: میرکمال الدین مرعشی