میثم تمار

لغت نامه دهخدا

میثم تمار. [ ث َ م ِ ت َم ْ ما ] ( اِخ ) ابن یحیی ، از موالی بنی اسد و از اجله اصحاب حضرت علی ( ع ) بود. وی برده زنی از بنی اسد بود و حضرت علی ( ع ) او را خرید و آزاد کرد و میثم نزد علی ( ع ) باقی ماند سپس در کوفه سکونت گزید و بسبب علاقه و ارتباطی که با حضرت علی ( ع ) داشت عبیداﷲبن زیاد امیر کوفه او را زندانی ساخت و سپس بر چوبی به صلیب کشید و او در آن حال شروع به بیان فضایل بنی هاشم کرد و چون خبر آن را به ابن زیاد دادند و بدو گفتند که این برده شما را مفتضح ساخت ، امر کرد که او را لجام نهادند و این نخستین بار بود که در تاریخ اسلام کسی را لجام میزدند و سپس با نیزه او را به قتل رساندند و آن در سال 60 هَ. ق. و ده روز پیش از ورود امام حسین ( ع ) به عراق بوده است. ( از الاعلام زرکلی ج 8 ص 294 ). ابوسالم میثم از ایرانیهای کوفه و از اجله اصحاب حضرت امیرالمؤمنین علی ( ع ) بوده و او را عبیداله زیاد ده روز قبل از آنکه حضرت امام حسین به عراق وارد شود درکوفه به قتل رساند. ( از خاندان نوبختی ص 80 و 81 ).

فرهنگ فارسی

ابن یحیی از موالی بنی اسد و از اجله اصحاب حضرت علی ( ع ) بود وی برده زنی از بنی اسد بود و حضرت ( ع ) او را خرید و آزاد کرد و میثم نزد علی ( ع ) باقی ماند

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] میثَم تمّار اَسَدی کوفی، از یاران امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، که پیش از واقعه کربلا در کوفه به شهادت رسید. از جزئیات زندگی میثم، اطلاعات روشنی در دست نیست. او در کوفه خرمافروشی می کرد. کرامات و پیش گویی هایی به او نسبت داده اند. او به دستور ابن زیاد به دار آویخته شد.مرقد میثم تمار، در نزدیکی مسجد کوفه قرار دارد.
بعضی از محققان ، میثم را ایرانی دانسته اند که چون بردهٔ زنی از بنی اسد بوده، به این قبیله منتسب شده است. حضرت علی(ع) میثم را از آن زن خرید و آزاد کرد. چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او گفت پیامبر اکرم مرا آگاه کرده که والدین عجمی ات، تو را میثم نامیده اند. میثم سخن علی(ع) را تصدیق کرد و نامش را به میثم تغییر داد و کنیه اش ابوسالم شد. کنیهٔ دیگر او ابوصالح بود.
صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با مصاحبت اهل بیت (ع) بزرگ شدند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان ائمهٔ شیعه بودند. از آن جمله علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم از متکلمان شیعهٔ امامیه و از نخستین مؤلفان کتاب های کلامی است.

[ویکی اهل البیت] کلید واژه: میثم تمار، یاران امام علی علیه السلام، فضایل میثم تمار، شهادت میثم تمار، مزار میثم تمار
میثم بن یحیی تمّار، غلام زنی از بنی اسد و عجمی تبار بود. امیر مؤمنان علی علیه السلام او را خرید و آزاد ساخت. میثم از خواص اصحاب و از یاران سرّّ علی علیه السلام به شمار می آمد.
میثم، فرزند یحیی بود. از «سرزمین نهروان» که منطقه ای میان عراق و ایران است. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانسته اند؛ او را «ابو سالم» هم می خواندند.
ابتدا، غلام زنی از «طایفه بنی اسد» بود. حضرت علی علیه السلام او را از آن زن خرید و آزادش کرد -.میثم، از اصحاب پیامبر به شمار آمده است -. هر چند از جزئیات زندگی او درسال های نخستین حیاتش و در روزگار صدراسلام، اطلاع مبسوط در دست نیست. لقب «تمار» (خرما فروش) را هم از آن جهت به او می گفتند، که در کوفه خرما فروش بود.
میثم تمار، علاوه بر آن که خود، مسلمانی فداکار و پاک و شیعه ای وفادار و خالص بود، خاندانش نیز از رجال و بزرگان شیعه بودند. میثم، شش پسر داشت و نوه هایی بسیار که به طور عمده، آنان هم هم چون پدر در صراط مستقیم حق و تبعیت از اهل بیت و اعتقاد به ولایت و رهبری امامان معصوم بودند و بیشتر آنان در شمار راویان احادیث ائمه یاد شده اند. ائمه شیعه هم به میثم و فرزندانش اظهار محبت و علاقه کرده و از آنان تجلیل می کردند. پسران میثم، عبارت بودند از:
عمران، شعیب، صالح، محمد، حمزه و علی.
شعیب از اصحاب امام صادق علیه السلام و صالح از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق بود. حتی امام باقر به صالح فرمود: «من به شما و پدرتان علاقه بسیار دارم.» -
عمران هم، از اصحاب امام سجاد علیه السلام و امام باقر و امام صادق –علیه السلام بود.این گونه کلمات، هم میزان اعتبار این خانواده را نزد ائمه می رساند و هم پیوستگی و رابطه و محبت و تبعیت خاندان میثم و خود او را نسبت به امامان شیعه نشان می دهد.

[ویکی فقه] میثم تمار (مرقد). مرقد میثم تمار حدود چهارصد متری جنوب غربی مسجد کوفه، نزدیک خانه منسوب به امیرمؤمنان (علیه السّلام) قرار دارد. میثم تمار از اصحاب امام علی (علیه السّلام)، امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) بود.
میثم بن یحیی اسدی کوفی، کنیه اش ابوسالم و از اصحاب امام علی (علیه السّلام)، امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) بود. از دوره کودکی و نوجوانی او، اطلاعی در دست نیست. می گویند او غلام زنی از طایفه بنی اسد بود که امام (علیه السّلام) او را از وی خریداری و سپس آزاد نمود. آن گاه حضرت به او فرمود: «اسمت چیست؟» گفت: «سالم». امام فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به من خبر داد که پدرت، در عجم، نام میثم را بر تو نهاده است». میثم گفت: «خدا، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) و امیرمؤمنان (علیه السّلام) راست گفتند. اسم من، میثم است». آن گاه امام فرمود: «اسمت را حفظ کن و کنیه خود را ابوسالم قرار ده». میثم نیز چنان کرد.
شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۳۲۳.
امروزه قبر میثم تمار، حدود چهارصد متری جنوب غربی مسجد کوفه، نزدیک خانه منسوب به امیرمؤمنان (علیه السّلام) قرار دارد. از تاریخ ساخت اولیه مزار میثم تمار، اطلاعی در دست نیست.
بازسازی ها
اما حاج محمد رشاد بن ناصر مرز نجفی ساختمان فعلی آن را در نیمه دوم قرن ۱۴ ه. ق- ۲۰ م، با صرف مبلغ چهل هزار دینار عراقی، بازسازی کرد. عملیات ساختمانی در روز ۲۶ ژوئن سال ۱۹۶۲ م برابر با ۱۳۸۲ ه. ق آغاز شد و در سال ۱۹۶۸ م برابر با ۱۳۸۸ ه. ق، به پایان رسید.
حرزالدین، محمد، مراقد المعارف، ج۲، ص۳۴۰.
...

دانشنامه آزاد فارسی

مِیثَم تَمّار ( ـ۶۰ق)
از خواصّ اصحاب امام علی (ع) و غلام آزادکردۀ آن امام و ساکن کوفه. وی همراه با حبیب بن مُظاهِر و رُشید هَجَری در مکتب امام علی (ع) تربیت یافت و اسراری از علوم آن حضرت آموخت. عُبیدالله بن زیاد، هنگام ورود به کوفه و اندکی پیش از ورود امام حسین (ع) به عراق او را گرفت و به جرم دوستی آل علی بر دار آویخت و او همچنان و در همان حال از فضائل بنی هاشم سخن می گفت و چون به عبیدالله گفتند که این غلام، تو و خلیفه را رسوا می کند فرمان داد تا لگام در دهانش فرو کردند چندان که خون از دهان او بیرون می ریخت. سپس چندان نیزه بر او زدند که جان سپرد. این نخستین بار در اسلام بود که لگام در دهان کسی کردند.

پیشنهاد کاربران

میثم تَمّار، فرزند یحیی، از صحابهٔ علی بن ابی طالب بود.
میثم تَمّار، فرزند یحیی و اهل سرزمین «نهروان»، منطقه ای میان عراق و ایران بود. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانسته اند. به او «ابو سالم» هم می گفتند. لقب «تَمّار ( خرما فروش ) » را هم از آن جهت به او می گفتند، که در کوفه خرما فروش بود.
...
[مشاهده متن کامل]

ابتدا، غلام زنی از طایفه «بنی اسد» بود. علی پسر ابی طالب او را از آن زن خرید و آزادش کرد؛ که بعد از آن از یاران و شاگردان علی شد. همچنین وی از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آمده است. هرچند از جزئیات زندگی او درسال های نخستین حیاتش و در روزگار صدر اسلام، اطلاع مبسوطی در دست نیست.
میثم تمار شش پسر و نوه های بسیاری داشت. پسران وی عبارت بودند از: عمران، شعیب، صالح، محمد، حمزه و علی. میثم تمار، علاوه بر آن که خود، مسلمان بود، خاندانش نیز از رجال و بزرگان بودند. آنان هم به طور عمده همچون وی در راه اهل بیت پیامبر اسلام بودند و بیشتر آنان در شمار راویان احادیث اهل بیت نام برده شده اند. پیامبران به میثم و فرزندانش اظهار محبت و علاقه کرده و از آنان تجلیل کرده اند. .
علی پسر ابی طالب پیشتر، سرنوشت و سرگذشت میثم تمار را از زبان پیامبر اسلام شنیده بود. میثم هم از پیش، علاقه مند به اهل بیت پیامبر اسلام بود.
اما اولین برخورد حضوری و دیدار میثم با علی در دوران خلافت او انجام گرفت. به دنبال همین برخورد و ملاقات بود که علی تصمیم گرفت میثم را از صاحبش بخرد و سپس وی را آزاد کند. سرانجام با تصمیم علی، میثم به آزادی رسید.
میثم، علم تفسیر قرآن را نزد خود علی فراگرفت؛ و از آموخته هایش کتابی تدوین کرد که کتابش را پسرش از او روایت کرد. به همین جهت، میثم یکی از مؤلفان شیعه به حساب می آید.
• سخنوری: میثم بیانی رسا داشت و در نطق سخن، توانا و فصیح بود.
• مفسر قرآن
• راوی حدیث در صدر اسلام: با آن استعداد ویژه ای که داشت و با آن موقعیت خوبی که بهره مند بود، احادیث زیادی از علی ابن ابی طالب شنیده بود و آن ها را بازگو می کرد. حتی مجموعه کتاب هایی را تألیف کرده بود. لیکن از نوشته های او چیزی باقی نمانده است و اندکی از روایات او در کتاب احادیث نقل شده است.
• دانای رازها: میثم از بسیاری از حوادث آینده خبر داشت و آن ها را گاهی پیشگویی می کرد. نامه سر بسته می خواند، راز نشنیده می گفت و…. او این ها را از، علی ابن ابی طالب، یادگرفته بود و از وقوع بسیاری از فتنه ها، نحوه مرگ خودش و دیگران و… آگاه بود. این از علومی بود که علی ابن ابی طالب به بعضی از یاران برگزیده خویش یاد می داد که روحی بزرگ و مستعد داشتند و دارای ظرفیتی افزون بودند. اینان را «اصحاب سِرّ» علی ابن ابی طالب می دانستند و میثم نیز یکی از این اصحاب بود. میثم می دانست که چگونه کشته خواهد شد و به دست چه کسی و چگونه. کشته شدن در راه خدا آرزوی بزرگ میثم تمار و حبیب ابن مظاهر بود. هر دو هم به این آرزو رسیدند. هنگامی که همدیگر را ملاقات می کردند، حبیب ابن مظاهر گفت: گویا پیرمرد خربزه فروشی را می بینم در راه دوستی با پیامبر خدا و آل او به دار آویخته شده است. میثم هم در پاسخ به او گفت: من هم گویا مرد سرخ رویی را می بینم و می شناسم که با دو دسته موی بر سر که برای یاری فرزند دختر پیامبرش قیام می کند و کشته می شود.

میثم تمار
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/میثم_تمار

بپرس