مکتب فرانکفورت

فرهنگستان زبان و ادب

{Frankfurt School} [جامعه شناسی] مکتبی در جامعه شناسی نومارکسی عمدتاً متأثر از اندیشه های فروید و وِبِر که در موسسۀ مطالعات اجتماعی فرانکفورت نُضج گرفت و نقد سرمایه داری پیشرفته و اقتصادگرایی (economism ) و اثبات گرایی (positivism ) سرلوحۀ فعالیت های اعضای پرآوازۀ آن بود

پیشنهاد کاربران

مکتب فرانکفورت ( به آلمانی: Frankfurter Schule ) در رابطه با نظریه انتقادی، نام مکتبی آلمانی است که در دهه ۱۹۳۰ ( میلادی ) توسط ماکس هورکهایمر در قالب یک انجمن پژوهش های اجتماعی در فرانکفورت تأسیس شد. البته اصلی ترین بحث نظری آن را یورگن هابرماس مطرح نمود. عمده فعالیت این مکتب در زمینه های مربوط به فلسفهٔ علوم اجتماعی، جامعه شناسی و نظریهٔ اجتماعی نئومارکسیستی است و بیشتر جنبه واقع گرایانه دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

در تاریخ ۲۲ ژوئن ۱۹۲۴ در شهر فرانکفورت آلمان ( کنار رود ماین ) ، انستیتوی تحقیقات اجتماعی - فرهنگی مستقل از دانشگاه گشایش یافت. این مؤسسه تحقیقاتی، اشتهار خود را مدیون جنبش اعتراضی دانشجوئی دهه ۱۹۶۰ ( میلادی ) مانند جنبش مه ۱۹۶۸ فرانسه میلادی است که غیر مستقیم از نظرات مارکس و نگرش انتقادی این مؤسسه ( مکتب فرانکفورت ) نشأت می گرفت. این مؤسسه تحقیقات خود را بر پایه بینش کارل مارکس و زیگموند فروید از منظر اجتماعی - فلسفی در جوامع سرمایه داری، آغاز و گسترش آن را نقد و بررسی می کرد. یکی از معروف ترین تألیفات آن به نام «دیالکتیک روشنگری» اثر ماکس هورکهایمر که سال ها مدیریت مکتب را به عهده داشت و همکارش تئودور آدورنو، است.
پس از گذشت نه سال از تأسیس، مکتب فرانکفورت به دلیل داشتن عقاید مارکسیستی، مجبور به مهاجرت به ژنو ( ۱۹۳۳/۱۹۳۴ ) و سپس به آمریکا شد. در سال ۱۹۵۰ میلادی مجدداً به فرانکفورت نقل مکان کرد. طرفداران نسل اول این مکتب عبارت اند از: ماکس هورکهایمر، تئودور آدورنو، اریک فروم، هربرت مارکوزه، فرانس نویمان، والتر بنیامین.
نسل جوان تر مکتب فرانکفورت یورگن هابرماس و آلفرد شمیت بودند.
این مکتب از آغاز سال های دهه ۱۹۶۰ ( میلادی ) میلادی نقش مهمی در زمینه بررسی و نگرش منتقدانه به فرضیه های علمی و آموزش و پرورش در چهارچوب نئومارکسیسم داشته است.
از نظر مکتب فرانکفورت، پیدایش و رواج یافتن رسانه های جمعی و «صنعت فرهنگ» و رخنهٔ بی وقفهٔ آن ها در زندگی در طول قرن بیستم، نشانگر چرخش از سرمایه داری لیبرالی خود تنظیم شوندهٔ قرن نوزدهم به «سرمایه داری سازمان یافته و سراپا برنامه ریزی شدهٔ» قرن بیستم است.
اندیشه های مکتب فرانکفورت بدون فهم درست نظریهٔ انتقادی به طور کامل قابل درک نیست. در آغاز هورکهایمر در «نظریهٔ سنتی و انتقادی» رئوس کلی این نظریه را مطرح کرد. نظریهٔ انتقادی بنا بر ایدهٔ هورکهایمر می تواند «نقد اجتماعی خودآگاهانه در جهت تغییر اجتماعی و رهایی از طریق روشنگری» تعریف شود که به طور جزم گرایانه اصول خود را حفظ نمی کند و به آن وفادار نمی ماند.

مکتب فرانکفورتمکتب فرانکفورت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/مکتب_فرانکفورت