لغت نامه دهخدا
- موچ زدن ؛ برآوردن صدایی شبیه به صدای ادا کردن لفظ «موچ » که از گنجشگ و پرندگان دیگر شنیده می شود.
- موچ کشیدن ؛ آوازی شبیه لفظ موچ برای خواندن گنجشکان از میان دو لب گرد کرده برآوردن. با صوتی شبیه صوت لفظ موچ گنجشک را خواندن. آوازی شبیه موچ از میان دو لب جمع و غنچه کرده برآوردن برای خواندن گنجشک بچه ای یا خندانیدن طفل شیرخواری. ( یادداشت مؤلف ).
|| صدایی که از لب جمع شده خارج کنند به منظور متوجه ساختن کودک نوزاد را. به سوی خود خواندن یا راندن و تشویق کردن اسبان. و رجوع به موچ کشیدن شود.
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مِلِق
دانشنامه عمومی
موچ (میکرونزی). موچ یک دهکده در ایالت چوک، ایالات فدرال میکرونزی است. این دهکده بر روی آب سنگ حلقوی ساتاوان درمیانه اقیانوس آرام قرار دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: موچ (میکرونزی)
پیشنهاد کاربران
1. چسبنده 2. رند
در گویش لری به کسی که بیماری واگیر داری داشته داشته باشد موچ گفته میشود
موچ بر وزن قوچ درگویش بوشهری به سرما خوردگی وزکام واگیردار اطلاق می شود