موسیقی اکسپرسیونیستی ( انگلیسی: Expressionist music ) یا اصطلاح اکسپرسیونیسم در موسیقی، احتمالاً برای اولین بار در سال ۱۹۱۸ میلادی به ویژه در آثار موسیقی آرنولد شونبرگ به کار رفته است. وی مانند واسیلی کاندینسکی نقاش اتریشی از فرم های سنتی زیبایی برای انتقال قدرتمند احساسات در موسیقی خود اجتناب کرد. تئودور آدورنو جنبش اکسپرسیونیست را در موسیقی، از بین بردن تمامِ عناصر متعارف موسیقی سنتی می بیند. همچنین «آدورنو» موسیقی اکسپرسیونیستی را به عنوان جستجوی احساسِ ذهنی و درونی، بدون توهم یا سرخوشی می داند. آدورنو همچنین آن را به عنوان نگران ناخودآگاه توصیف می کند و اظهار می دارد که «ترس و وحشت» در مرکز موسیقی اکسپرسیونیستی قرار دارد، همراه با عدم تمرکز غالب، به طوری که عنصرِ هماهنگ و تأثیرگذارِ هنر از بین می رود.
موسیقی اکسپرسیونیستی غالباً دارای سطح بالایی از ناخوشایندی، تضادهای شدیدِ دینامیکی، تغییر مداومِ بافت ها، هارمونی های تحریف شده و ملودی های زاویه دار با پرش های گسترده است.
آهنگسازان «مکتب موسیقی آلمان» در پی تحولاتی که در «مکتب موسیقی فرانسه» شکل گرفت، از «موسیقی امپرسیونیستی» پیروی نکردند و گروهی از آنان «مکتب نوین رمانتیک» و گروهی دیگر مانند آرنولد شونبرگ «جنبش اکسپرسیونیستی» را در برابر «جنبش امپرسیونیستی» به وجود آوردند. [ ۱]
شروع این جنبش در موسیقی از سال ۱۹۰۷ میلادی آغاز شد. زمانی که شونبرگ با نقاش اتریشی واسیلی کاندینسکی آشنا شد. وی بنیانگذار مکتب اکسپرسیونیسم بود و نظرش در بارهٔ نقاشی اکسپرسیونیست این بود که به جای ظاهرِ حال، باطن و درون را چنانچه که هست باید نمایش داد. او عقیده داشت که زشتی وجود ندارد و همه چیز زیباست و این چشمِ بصیرت است که باید آن را تشخیص دهد. شونبرگ پس از آشنایی با وی به نقاشی پرداخت و چند تصویر زشت و بدشکل نیز کشید. [ ۲]
سوژهٔ اصلی نقاشی اکسپرسیونیستی غالباً از وحشی گری، زشتی و ویرانگی الهام گرفته شده است. نقاشی جیغ اثر ادوارد مونک، چهره ای وحشت زده را در زمینه ای ویران در منظره، خطوطِ منحنی آشفته، ژرفانمایی زشت با رنگ های اغراق آمیز و ترسناک به تصویر کشیده است. [ ۳]
در موسیقی اکسپرسیونیستی، ویژگی مهم آن این است که موضوع اثر از ایده ای غیر موسیقایی شکل می گیرد. یکی از آثار اولیهٔ شونبرگ قطعهٔ «پیررولونر»[ الف] با موضوع دیوانگی است که در آن شخصیتِ خشن و تیرهٔ انسان را با نمادهای مبالغه آمیز همراه با تباهی و زشتی بیان می کند. نمونهٔ دیگر، اپرای «وتزک» [ ب] اثر آلبان برگ است که از آن به عنوان یکی از بهترین آثار موسیقی کلاسیک قرن بیستم و بارزترین مدل از موسیقی اکسپرسیونیستی نام برده می شود. [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفموسیقی اکسپرسیونیستی غالباً دارای سطح بالایی از ناخوشایندی، تضادهای شدیدِ دینامیکی، تغییر مداومِ بافت ها، هارمونی های تحریف شده و ملودی های زاویه دار با پرش های گسترده است.
آهنگسازان «مکتب موسیقی آلمان» در پی تحولاتی که در «مکتب موسیقی فرانسه» شکل گرفت، از «موسیقی امپرسیونیستی» پیروی نکردند و گروهی از آنان «مکتب نوین رمانتیک» و گروهی دیگر مانند آرنولد شونبرگ «جنبش اکسپرسیونیستی» را در برابر «جنبش امپرسیونیستی» به وجود آوردند. [ ۱]
شروع این جنبش در موسیقی از سال ۱۹۰۷ میلادی آغاز شد. زمانی که شونبرگ با نقاش اتریشی واسیلی کاندینسکی آشنا شد. وی بنیانگذار مکتب اکسپرسیونیسم بود و نظرش در بارهٔ نقاشی اکسپرسیونیست این بود که به جای ظاهرِ حال، باطن و درون را چنانچه که هست باید نمایش داد. او عقیده داشت که زشتی وجود ندارد و همه چیز زیباست و این چشمِ بصیرت است که باید آن را تشخیص دهد. شونبرگ پس از آشنایی با وی به نقاشی پرداخت و چند تصویر زشت و بدشکل نیز کشید. [ ۲]
سوژهٔ اصلی نقاشی اکسپرسیونیستی غالباً از وحشی گری، زشتی و ویرانگی الهام گرفته شده است. نقاشی جیغ اثر ادوارد مونک، چهره ای وحشت زده را در زمینه ای ویران در منظره، خطوطِ منحنی آشفته، ژرفانمایی زشت با رنگ های اغراق آمیز و ترسناک به تصویر کشیده است. [ ۳]
در موسیقی اکسپرسیونیستی، ویژگی مهم آن این است که موضوع اثر از ایده ای غیر موسیقایی شکل می گیرد. یکی از آثار اولیهٔ شونبرگ قطعهٔ «پیررولونر»[ الف] با موضوع دیوانگی است که در آن شخصیتِ خشن و تیرهٔ انسان را با نمادهای مبالغه آمیز همراه با تباهی و زشتی بیان می کند. نمونهٔ دیگر، اپرای «وتزک» [ ب] اثر آلبان برگ است که از آن به عنوان یکی از بهترین آثار موسیقی کلاسیک قرن بیستم و بارزترین مدل از موسیقی اکسپرسیونیستی نام برده می شود. [ ۴]
wiki: موسیقی اکسپرسیونیستی