مهرپرستی
/mehrparasti/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پرستش مهر . پرستیدن مهر که یکی از ایزدان مهم مذهب زرتشت است .
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:میتراییسم
wikijoo: مهرپرستی
پیشنهاد کاربران
مِهرپرستی یا آیین مهر یا میترائیسم یک آیین ایرانی بود که بر پایه پرستش «میترا» ( در پارسی میانه «مهر» ) بنیان نهاده شد. میثرِه یا مهر از ایزدان کهن ایرانی است که در ایران باستان، از دوران پیش از آیین زرتشت تا پایان دوران ساسانی، به عنوان ایزد عهد و پیمان، روشنایی، جنگاوری، پاکی و ناآلودگی مورد پرستش بوده است. میترائیسم برداشت رومیان از مهرپرستی بود که اسرار میترائی نیز نامیده می شود. میترائیسم در زمان اوج گستردگی جهانی خود در سده های دوم و سوم میلادی از هندوستان تا انگلستان و اسپانیا پیروانی داشت.
... [مشاهده متن کامل]
پرستندگان میتراس از نظام پیچیده ای مبتنی بر هفت درجه از تشرف و ضیافت های آیینی همگانی پیروی می کردند. تشرف یافتگان خود را syndexioi به معنی «کسانی که دست در دست هم متحد شده اند»، می نامیدند. آنان در نیایشگاه های زیرزمینی که اکنون به آن mithraea ( مفرد mithraeum ) گفته می شود و در دین ایرانی مهرابه می گفتند، یکدیگر را ملاقات می کردند. تعداد زیادی از این پرستشگاه ها باقی مانده است. به نظر می رسد خاستگاه این دین ایران بوده و مرکز این آیین در روم بوده، و در سراسر امپراتوری روم غربی تا منتهی الیه جنوبی آفریقای رومی و نومیدیا، منتهی الیه شمالی بریتانیای رومی، و به میزان کمتری در سوریه رومی در شرق، محبوب بوده است.
میترائیسم رقیب مسیحیت اولیه پنداشته می شود. در قرن چهارم، میتراپرستان مورد آزار و اذیت مسیحیان قرار گرفتند و متعاقباً این آیین تا پایان همان قرن در امپراتوری روم سرکوب شد و از میان رفت.
یافته های بی شمار باستان شناسی، از جمله مکان های ملاقات، بناها و مصنوعات، به دانش مدرن دربارهٔ میترائیسم در سراسر فرمانروایی روم کمک کرده است. شمایل میتراس نشان می دهد که وی از یک سنگ متولد می شود، گاوی را ذبح می کند، و ضیافتی را با خدای Sol ( خورشید ) برگزار می کند. نمونه های مرتبط با این آیین تا کنون در تقریباً ۴۲۰ مکان مختلف کشف شده است که از میان این آثار می توان به حدود ۱۰۰۰ کتیبه، ۷۰۰ نمونه از صحنه ذبح گاو نر ( تاورکتونی ) و حدود ۴۰۰ اثر تاریخی دیگر اشاره کرد. تخمین زده می شود که حداقل ۶۸۰ مهرابه تنها در شهر رم وجود داشته است. هیچ روایت یا مطالب یزدان شناختی مکتوب از این آیین به جا نمانده است. اطلاعات محدودی را می توان از حجاری ها و اشارات مختصر یا گذرا در ادبیات یونانی و لاتین استخراج کرد. تفسیر شواهد فیزیکی پیدا شده در ارتباط با این آیین همچنان مسئله ساز و محل بحث است.






... [مشاهده متن کامل]
پرستندگان میتراس از نظام پیچیده ای مبتنی بر هفت درجه از تشرف و ضیافت های آیینی همگانی پیروی می کردند. تشرف یافتگان خود را syndexioi به معنی «کسانی که دست در دست هم متحد شده اند»، می نامیدند. آنان در نیایشگاه های زیرزمینی که اکنون به آن mithraea ( مفرد mithraeum ) گفته می شود و در دین ایرانی مهرابه می گفتند، یکدیگر را ملاقات می کردند. تعداد زیادی از این پرستشگاه ها باقی مانده است. به نظر می رسد خاستگاه این دین ایران بوده و مرکز این آیین در روم بوده، و در سراسر امپراتوری روم غربی تا منتهی الیه جنوبی آفریقای رومی و نومیدیا، منتهی الیه شمالی بریتانیای رومی، و به میزان کمتری در سوریه رومی در شرق، محبوب بوده است.
میترائیسم رقیب مسیحیت اولیه پنداشته می شود. در قرن چهارم، میتراپرستان مورد آزار و اذیت مسیحیان قرار گرفتند و متعاقباً این آیین تا پایان همان قرن در امپراتوری روم سرکوب شد و از میان رفت.
یافته های بی شمار باستان شناسی، از جمله مکان های ملاقات، بناها و مصنوعات، به دانش مدرن دربارهٔ میترائیسم در سراسر فرمانروایی روم کمک کرده است. شمایل میتراس نشان می دهد که وی از یک سنگ متولد می شود، گاوی را ذبح می کند، و ضیافتی را با خدای Sol ( خورشید ) برگزار می کند. نمونه های مرتبط با این آیین تا کنون در تقریباً ۴۲۰ مکان مختلف کشف شده است که از میان این آثار می توان به حدود ۱۰۰۰ کتیبه، ۷۰۰ نمونه از صحنه ذبح گاو نر ( تاورکتونی ) و حدود ۴۰۰ اثر تاریخی دیگر اشاره کرد. تخمین زده می شود که حداقل ۶۸۰ مهرابه تنها در شهر رم وجود داشته است. هیچ روایت یا مطالب یزدان شناختی مکتوب از این آیین به جا نمانده است. اطلاعات محدودی را می توان از حجاری ها و اشارات مختصر یا گذرا در ادبیات یونانی و لاتین استخراج کرد. تفسیر شواهد فیزیکی پیدا شده در ارتباط با این آیین همچنان مسئله ساز و محل بحث است.






[میسِر. میتر . موذرایا. مودرایا . میسیراآ. موسرایا. میترایسم. میسرایم. موذرا ] که همگی برگرفته از نام میترا یا مهر ایرانی است
گردونه مهر ایران باستان در اصل و ریشه اشاره به گردش خورشید بدور زمین نداشته است که یک تفسیر سطحی - نجومی بیش نمی باشد بلکه اشاره به حرکت دایره وار عشق و زندگی که همیشه پس از یک دور کامل به نقطه اول بر میگردد و حرکت خودرا دوباره در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین از نو آغاز می کند تا بازگشت دوباره به حالت بهشت برین اولیه و ازلی و ابدی . راز ها و معانی ژرف نهفته در پشت پرده ظاهر گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان یکی می باشند و ژرف ترین حقیقت و راز و معنای نهفته در پشت پرده ظاهر این دو گرونه این است که عشق و زندگی انسان بصورت خطی و پیوسته جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه. هر بار در یک وادی یا منزل یا پله و یا ایستگاهی برتر و کمال یافته تر از پیش و آنهم نه روی یک مسیر مارپیچی یا فنری شکل از پایین به بسوی بالا بلکه دایره وار در سر جای خود در بطن ظرف نگهدارنده محتوا یعنی مکان و بیمکانی مطلق رویهمدیگر و از یک خمیر مایه ساختاری و واحد و یگانه . گردونه مهر و چرخه تولد و مرگ خردمندان گم نام ایرانی و هندو یک پدیده طبیعی است و شرح و توضیح و تبیین و توجیه آن از طریق گردش حلول روان یا تناسخ باطل می باشد و حقیقت ندارد. لذا باطل بودن شرح و توضیح یک پدیده طبیعی به این معنا نیست که خود پدیده طبیعی هم باطل باشد. سمبل ها یا نشان های کوچکتر چلیپا و سواستیکا یا علامت صلیب شکسته ( در اصل غلابی شکل ) یعنی میترا و وارونه ایرانیان و شیوا و شاکتی هندوان یکی خدای عشق و زندگی و نه خدای خورشید و دیگری اله عشق و زندگی و نه اله ماه با حروف لاتین به شکل های زیر :
... [مشاهده متن کامل]
Mitra & Warune : MW
Shiva & Shakti : SS
Man and Woman
Side an Side
مرد و زن دست در دست هم ؛ در کنار همدیگر ؛ همراه و همگام و هم قدم با همدیگر و هردو در پیشگاه خداوند متعال به یک سهم مساوی و برابر با هم از حق و حقوق و زندگی و آزادی بر خوردار.
در اصل و ریشه در میدان های کلی خود شناسی و انسان شناسی اشاره به این راز و حقیقت ژرف داشته و دارند که هرفرد انسانی چه زن و چه مرد حداقل دارای دو جنبه یا دو بُعد انسانی می باشد، یعنی هم زن و هم مرد روی همدیگر ؛ یکی اصلی و واقعی و عینی و آشکار و پدیدار شده یا فنومنی و دیگری فرعی و پنهانی و غیر واقعی و سایه وار و پدیدار نشده یا نوومنی . این دو جنبه یا دو بُعد انسانی به یک سهم مساوی و برابر با هم از حق زندگی دنیوی و تجربه عشق به غیر و تولید مثل از طریق زوجیت و آمیزش جنسی با غیر برخوردار می باشند. این دو نیم زوج بنیادی و خودی در طول سلسله طویل نظم ها و زندگی های دنیوی در طول زمان و بیزمانی پشت سر هم و هرکدام در دنیای واقعی و عینی و شهودی خاص و ویژه خویش از مادر متولد می شوند و زندگی و عشق دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند و آنهم نه یک یا دو یا صد و یا هزار بار بلکه بطور فراوان به تعداد مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و اشرف بین دو حالت بهشت برین متوالی ( مبدء و معاد علمی و نه آئینی و دینی ) . و آنهم در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها. بودا حدود دوهزار و پانصد سال پیش شرح و توضیح چرخه تولد و مرگ را توسط پیشینیان خردمند هندوی خویش از طریق گردش حلول روان یا تناسخ قاطعانه باطل اعلام نموده و چرخش آنر فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و امکان پذیر دانسته است. به زبان و روش علمی امروز و فردا یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان یا جهان از طریق وقوع مه بانگ های متوالی براثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط انقباض.
نتیجه کلی اینکه ما انسان ها بمثابه تافته هایی جدا بافته از تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون این طبیعت و کیهان مثل بابا آدم و ننه حوای سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام از بیرون وارد این دنیا نشده ایم و بازگشت مان هم از راه قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر، نمی باشد.
لذا باید از این گمراهه روی های پراکنده آئینی و دینی و مذهبی و آتئیستی و خواب ژرف تاریخی از باستان تاکنون بیدار شویم و داستان یا افسانه آفرینش جهان و موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی را بطور کامل از نو بسرائیم ( مشروط بر اینکه بخواهیم ) و این بار به روش و زبان علمی به کمک شناخت و دانش علمی و تفسیر صحیح و حقیقی تئوری های علمی.
یک نکته بسیار مهم :
آئین یکتاپرستی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان در جهت رقابت و مقابله و مبارزه با آئین های بت پرستی نازل نگردیده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نشده است بلکه برخاسته از دل و زمینه های غنی و حاصلخیز آئین های بت پرستی بوده و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آنها. و دو داستان بنیادی و مشترک سه دین باصطلاح توحیدی؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد هم مطمئن و یقینن و بدون شک و تردید و شبهه دو افسانه تخیلی - توهمی بیش نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است. شاید مهمترین نکته از نکات در زمینه بینش و باور آئینی و دینی و آتئیستی این باشد که شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، من بر این بینش و باورم که خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران از دیدگاه علمی و نه خدای آئینی و دینی و آتئیستی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه بر زبان و در ادبیات و یک مقوله یا مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجّوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. همچنین برخلاف بینش و باور و ایمان سه دین توحیدی بر این بینش و باور و ایمانم که خداوند متعال در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری هرگز مورد استنطاق و مؤاخذه و بازجویی و بازپرسی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و سزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و نخواهد نمود. و آنهم به کوری چشمان و کری گوشان سر و دل اهریمن یا ابلیس و یا شیطان آئینی و دینی که یک موجود خیالی - اوهامی بیش نبوده و نمی باشد و به شکل یک مفهوم یا ایده انتزاعی فقط در خرد یا عقل ناقص بشر از باستان تاکنون موجود بوده و می باشد.
به قول بابا ظاهر بهر جا که رو می کنم فقط ترا می بینیم و یا به قول سعدی انسان یک زمانی بجایی می رسد که فقط خدا را می بیند. در تائید کلام بابا طاهر و اصلاح کلام سعدی ، از دیدگاه من خداوند متعال نه تنها باطن واقعیت و طبیعت و کیهان بلکه ظاهر آنها هم هست ( هو الظاهر و الباطن ) و بخش باطنی وی دقیقا شش برابر بخش ظاهری اش می باشد، نه یک ذره کمتر و نه یک ذره بیشتر.
... [مشاهده متن کامل]
مرد و زن دست در دست هم ؛ در کنار همدیگر ؛ همراه و همگام و هم قدم با همدیگر و هردو در پیشگاه خداوند متعال به یک سهم مساوی و برابر با هم از حق و حقوق و زندگی و آزادی بر خوردار.
در اصل و ریشه در میدان های کلی خود شناسی و انسان شناسی اشاره به این راز و حقیقت ژرف داشته و دارند که هرفرد انسانی چه زن و چه مرد حداقل دارای دو جنبه یا دو بُعد انسانی می باشد، یعنی هم زن و هم مرد روی همدیگر ؛ یکی اصلی و واقعی و عینی و آشکار و پدیدار شده یا فنومنی و دیگری فرعی و پنهانی و غیر واقعی و سایه وار و پدیدار نشده یا نوومنی . این دو جنبه یا دو بُعد انسانی به یک سهم مساوی و برابر با هم از حق زندگی دنیوی و تجربه عشق به غیر و تولید مثل از طریق زوجیت و آمیزش جنسی با غیر برخوردار می باشند. این دو نیم زوج بنیادی و خودی در طول سلسله طویل نظم ها و زندگی های دنیوی در طول زمان و بیزمانی پشت سر هم و هرکدام در دنیای واقعی و عینی و شهودی خاص و ویژه خویش از مادر متولد می شوند و زندگی و عشق دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند و آنهم نه یک یا دو یا صد و یا هزار بار بلکه بطور فراوان به تعداد مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و اشرف بین دو حالت بهشت برین متوالی ( مبدء و معاد علمی و نه آئینی و دینی ) . و آنهم در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان ها. بودا حدود دوهزار و پانصد سال پیش شرح و توضیح چرخه تولد و مرگ را توسط پیشینیان خردمند هندوی خویش از طریق گردش حلول روان یا تناسخ قاطعانه باطل اعلام نموده و چرخش آنر فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و امکان پذیر دانسته است. به زبان و روش علمی امروز و فردا یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان یا جهان از طریق وقوع مه بانگ های متوالی براثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط انقباض.
نتیجه کلی اینکه ما انسان ها بمثابه تافته هایی جدا بافته از تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون این طبیعت و کیهان مثل بابا آدم و ننه حوای سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام از بیرون وارد این دنیا نشده ایم و بازگشت مان هم از راه قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر، نمی باشد.
لذا باید از این گمراهه روی های پراکنده آئینی و دینی و مذهبی و آتئیستی و خواب ژرف تاریخی از باستان تاکنون بیدار شویم و داستان یا افسانه آفرینش جهان و موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی را بطور کامل از نو بسرائیم ( مشروط بر اینکه بخواهیم ) و این بار به روش و زبان علمی به کمک شناخت و دانش علمی و تفسیر صحیح و حقیقی تئوری های علمی.
یک نکته بسیار مهم :
آئین یکتاپرستی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان در جهت رقابت و مقابله و مبارزه با آئین های بت پرستی نازل نگردیده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نشده است بلکه برخاسته از دل و زمینه های غنی و حاصلخیز آئین های بت پرستی بوده و فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آنها. و دو داستان بنیادی و مشترک سه دین باصطلاح توحیدی؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد هم مطمئن و یقینن و بدون شک و تردید و شبهه دو افسانه تخیلی - توهمی بیش نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است. شاید مهمترین نکته از نکات در زمینه بینش و باور آئینی و دینی و آتئیستی این باشد که شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش که امیدوارم سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشد، من بر این بینش و باورم که خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق و بیکران از دیدگاه علمی و نه خدای آئینی و دینی و آتئیستی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه بر زبان و در ادبیات و یک مقوله یا مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و منجی و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجّوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. همچنین برخلاف بینش و باور و ایمان سه دین توحیدی بر این بینش و باور و ایمانم که خداوند متعال در هیچ زمان و بیزمانی و در هیچ مکان و بیمکانی هیچگاه هیچ فرد انسانی را بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری هرگز مورد استنطاق و مؤاخذه و بازجویی و بازپرسی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد داد و هیچ انسانی را به عذاب و سزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و نخواهد نمود. و آنهم به کوری چشمان و کری گوشان سر و دل اهریمن یا ابلیس و یا شیطان آئینی و دینی که یک موجود خیالی - اوهامی بیش نبوده و نمی باشد و به شکل یک مفهوم یا ایده انتزاعی فقط در خرد یا عقل ناقص بشر از باستان تاکنون موجود بوده و می باشد.
به قول بابا ظاهر بهر جا که رو می کنم فقط ترا می بینیم و یا به قول سعدی انسان یک زمانی بجایی می رسد که فقط خدا را می بیند. در تائید کلام بابا طاهر و اصلاح کلام سعدی ، از دیدگاه من خداوند متعال نه تنها باطن واقعیت و طبیعت و کیهان بلکه ظاهر آنها هم هست ( هو الظاهر و الباطن ) و بخش باطنی وی دقیقا شش برابر بخش ظاهری اش می باشد، نه یک ذره کمتر و نه یک ذره بیشتر.