منوشان
فرهنگ اسم ها
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرمانروایان دلاور ایرانی که از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی بود
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
وزآن پس بیامد منوشان گرد
خرد یافته جهن را پیش برد.
فردوسی.
ببودند بر دست رستم به پای زرسب و منوشان فرخنده رای.
فردوسی.
به یک دست مرطوس را کرد جای منوشان و خوزان فرخنده رای
که بر کشور پارس بودند شاه
منوشان و خوزان زرین کلاه.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
مَنوشان
(یا: منوشان خوری؛ مانوش) در شاهنامۀ فردوسی، فرمانروای خوریان و از پهلوانان ایرانی. در جنگ کِیخُسرو با اَفراسیاب. پس از آن که افراسیاب از سپاه ایران شکست خورد و به گَنگ دژ پناه برد، پسر خود جَهَن را، به امان و صلح، نزد کیخسرو فرستاد. کسی که پیام آور افراسیاب را به پیشگاه شاه آورد، منوشان بود.
(یا: منوشان خوری؛ مانوش) در شاهنامۀ فردوسی، فرمانروای خوریان و از پهلوانان ایرانی. در جنگ کِیخُسرو با اَفراسیاب. پس از آن که افراسیاب از سپاه ایران شکست خورد و به گَنگ دژ پناه برد، پسر خود جَهَن را، به امان و صلح، نزد کیخسرو فرستاد. کسی که پیام آور افراسیاب را به پیشگاه شاه آورد، منوشان بود.
wikijoo: منوشان
پیشنهاد کاربران
منوشان ( manushan ) ، در شاهنامه، از پهلوانان و سران سپاه ایران در جنگ رویارویی کیخسرو با افراسیاب. افراسیاب در این جنگ شکست خورد و به گنگ دژ پناهنده شد، و ایرانیان دژ را محاصره کردند. افراسیاب پسر خود جهن را برای مذاکره درباره ی آشتی و برداشتن محاصره نزد کیخسرو فرستاد، و منوشان جهن را برای این پیامگزاری به تختگاه کیخسرو رهنمونی کرد.
... [مشاهده متن کامل]
منبع: دایره المعارف فارسی ( غلامحسین مصاحب )
... [مشاهده متن کامل]
منبع: دایره المعارف فارسی ( غلامحسین مصاحب )