منقلا

لغت نامه دهخدا

منقلا. [م َ / م ُ ق َ ] ( مغولی ، اِ ) پیشرو لشکر و پیش قراول. ( ناظم الاطباء ). مقدمه لشکر. مقدمةالجیش. طلایه. منغلا.منغلای. مانگلای : نوروز با چهار هزار سوار منقلا می رفت و صدرالدین زنجانی ملازم او بود. ( تاریخ غازانی چ کارل یان ص 89 ). رجوع به منغلای و منقلای شود. || وکیل و گماشته و رسول. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس