منبع

/manba~/

مترادف منبع: اصل، چشمه، سبب، سرچشمه، علت، ماخذ، مبداء، مرجع، منشا

برابر پارسی: سرچشمه، آبشخور، خاستگاه، بن مایه، بن مایه

لغت نامه دهخدا

منبع.[ مَم ْ ب َ ] ( ع اِ ) چشمه و این صیغه اسم ظرف است از نبوع که به معنی برآمدن آب است از زمین. ( غیاث ) ( آنندراج ). محل خروج آب. ج ، منابع. ( از اقرب الموارد ).چشمه. سرچشمه. ( ناظم الاطباء ) : هرند جویی است بر در جرجان که منبع آن از کوههای... منفجر می شود. ( ترجمه تاریخ یمینی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ص 50 ). ابتداء توالد و تناسب ایغور در کنار رودخانه ٔارقون بوده است که منبع آن از کوهی است که آن را قراقورم خوانند. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 39 ).
پیکان تیر از کف تو منبع زلال
سنگ و کلوخ در نظر توست جام جم.
کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 4 ).
حافظ ار آب حیات ازلی می خواهی
منبعش خاک در خلوت درویشان است.
حافظ.
فرق است آب خضر که ظلمات جای اوست
تا آب ما که منبعش اﷲاکبر است.
حافظ.
- منبع حیوان ؛ چشمه آب حیات :
گیرم احوال دلم دوست رساند بر دوست
وصف شوقم بر آن منبع حیوان که برد.
ابن یمین.
|| مصدر و اصل و بیخ. ( ناظم الاطباء ). منشاء : امروز مرکز خلافت است و مستقر امامت و منبع ملک. ( کلیله و دمنه ).
مرتع حلمش چراخواران صورت را ربیع
منبع علمش جزاخواهان معنی را جزا.
سنائی ( دیوان چ مصفا ص 21 ).
او جوهری است که منبع او دل است. ( چهارمقاله ص 14 ).
خداوندی که در ملکش ز اقبالش ندا آمد
مرو را قبله و قدرت هم او را منبع و مفخر
چه قبله قبله حاجت چه قدرت قدرت ایزد
چه منبع منبع احسان چه مفخر مفخر کشور.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 139 ).
فلک ز جود تو سازد لطیفهای وجود
مگر که منبع جود تو مصدر اشیاست.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 43 ).
سده ساحت تو منبع امن
خانه دشمن تو معدن ویل.
انوری ( ایضاً ص 674 ).
خطه خراسان در عهد او مقصد جهانیان بود و منشاء علوم و منبع فضایل. ( سلجوقنامه ظهیری ص 45 ).
آنکه چرخش معدن جود و مکارم خوانده است
وآنکه شرعش منبع فضل و فضایل یافته.
جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگردی ص 321 ).
اعنی شروان شرالبقاع و اوحشها بدان مهبط سعداکبر... و منبع معالی اعنی گنجه... ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 192 ). سواد شب حامل انوار ستارگان است. سواد، منبع اسرار ربوبیت است. ( منشآت خاقانی ایضاً 210 ). حضرت اومنبع فضایل و منتجع افاضل بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 337 ). پر طاوس و بال او آمد و ممات او ازمنبع حیات پدید گشت. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 58 ). از جستن معایب که نفس آدمی منبع و منشاء آن است زبان کشیده دارند. ( مرزبان نامه ایضاً ص 123 ). که مال ترا منبع نفع و ضرر و مطمح خیر و شر دانند. ( مرزبان نامه ایضاً ص 62 ). اصناف اضیاف... روی بدان منبع کرم آورده.( لباب الالباب چ نفیسی ص 113 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

چشمه، جای جوشیدن وبیرون آمدن آب، اصل ومنشا، منابع جمع
( اسم ) ۱ - چشمه . ۲ - اصل منشا : [ سنجر ... خطه خراسان در عهد او مقصد جهانیان بود و منشا علوم و منبع فضایل و معدن هنر و فرهنگ ... ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا . خاور .۴۵ ) جمع : منابع .

فرهنگ معین

(مَ بَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - سرچشمه ، جای بیرون آمدن آب . ج . منابع . ۲ - محل پیدایش چیزی ، منشأ، اصل .

فرهنگ عمید

۱. اصل، منشٲ.
۲. مٲخذ.
۳. جای جوشیدن و بیرون آمدن آب از زمین، چشمه.

فرهنگستان زبان و ادب

{source} [علوم نظامی] شخصی که معمولاً تابعیت خارجی دارد و برای انجام مأموریت های اطلاعاتی به کار گرفته می شود
{source} [مهندسی محیط زیست و انرژی] هر مکان یا وسیله یا فعالیتی که موجب انتشار مواد آلاینده در محیط شود متـ . چشمه

دانشنامه عمومی

منبع (فیلم ۱۹۱۸). منبع ( انگلیسی: The Source ) فیلمی به کارگردانی جورج ملفورد است که در سال ۱۹۱۸ منتشر شد.
والاس رید
آن لیدل
• تئودور رابرتس
ریموند هاتون
جیمز کروز
چارلز وست
• چارلز استانتون اوگل
عکس منبع (فیلم ۱۹۱۸)

منبع (فیلم ۱۹۹۹). منبع ( انگلیسی: The Source ( 1999 film ) ) فیلمی در ژانر مستند به کارگردانی چاک ورکمن است که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جانی دپ، دنیس هاپر، و جان تورتورو اشاره کرد. [ ۱]
عکس منبع (فیلم ۱۹۹۹)

منبع (فیلم ۲۰۰۲). «منبع» ( انگلیسی: The Source ( 2002 film ) ) فیلمی در ژانر علمی–تخیلی است که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد.
عکس منبع (فیلم ۲۰۰۲)

منبع (فیلم ۲۰۱۱). «منبع» ( فرانسوی: La Source des femmes ) فیلمی در ژانر درام و کمدی است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به حایم عباس و بیونه اشاره کرد.
عکس منبع (فیلم ۲۰۱۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

ماخذ

مترادف ها

original (اسم)
منبع، سر چشمه، عین

cause (اسم)
سبب، جنبش، عنوان، هدف، جهت، علت، سرمایه، مرافعه، موجب، انگیزه، نهضت، باعی، موضوع منازع فیه، موری، منبع

rill (اسم)
جویبار، جوی کوچک، منبع، شیارهای ساحلی دریا

source (اسم)
ماخذ، مایه، خاستگاه، منشاء، مبدا، منبع، سر چشمه، عین، چشمه، مصدر، مایه مبداء

provenance (اسم)
حد، اصل، منشاء، زادگاه، منبع، منطقه قدرت یا درک

fount (اسم)
مخزن، منبع، چشمه، فواره

fountainhead (اسم)
منبع، سر چشمه، منبع خبر، اصل و سرچشمه

wellspring (اسم)
منبع، سر چشمه

headspring (اسم)
منبع، سر چشمه، ورزش و اکروبات با سر

quarry (اسم)
شکار، منبع، صید، معدن سنگ، لاشه شکار، توده انباشته، شیشه آلماسی چهارگوش

parent (اسم)
منبع، والدین، پدر یا مادر

wellhead (اسم)
منبع، سر چشمه، چشمه، سر دیوار، سرچاه نفت

فارسی به عربی

اصلی , تجهیز , صهریج , لغم , مصدر , نافورة , ینبوع

پیشنهاد کاربران

مَنبَع ( از فعل نَبَعَ ) :
یکی از معانی =
منبع الماء: سَرَ آب \ ( فارسی ) ؛ با سراب ( عربی ) هیچ ارتباطی ندارد.
و با "مَنبأ" اشتباه نگیرید.
سرچشمه هم واژه فارسی نو هست.

به
سراب
...
[مشاهده متن کامل]

کربلاء
سامراء
اهلاً وسهلاً
عین الماء
N
Notice
لازم به ذکر
. . .
رجوع کنید.
از ترجمه تحت اللفظی وکلمه به کلمه وتشابه نوشتاری ولفظی . . . بپرهیزید!

بونخان
مَنبَع: سرچشمه، خاستگاه، بنمایه
درود بر استاد خردمند، �محسن نقدی�.
بزرگوار، من دارم یک نبیگی ( کتابی ) را از زبان تازی به زبان پارسی ترجمانی می کنم به نام شرح الهدایة الاثیریة.
این نبیگ در زمینه ی هستی شناسی ( آنتولوژی ) و شناخت شناسی ( اپیتومولوژی ) است. چند صده پیش نوشته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

می کوشم که ترجمانیم به پارسی سره باشد.
من نیاز به واژگان پیشنهادی نیکو دارم محسن جان.
این شماره ی من است:09307185404
ازت خواهش می کنم بهم پیام بده تا شماره ات را داشته باشم تا بتوانم توی تلگرام به گونه ی گسترده ازت پرسش های زبانیک بپرسم.
سپاس از محسن نقدی بزرگوار.

منبع: خاستگاه.
منبع سخن شما چه است: خاستگاه سخن شما چه است؟
پارسی را پاس بداریم: )
درود بر همگی.
پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا".
این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" یا "ار" گِرد هَم آمده اند تا واژه "برگَشتِمان" ساخته شده است. شیوه ساخت این واژگان با "ساختِمان" و "ساختار"یک است.
...
[مشاهده متن کامل]

پس برای نمونه:
نادرست:مرجع او، شناخته شده نبود.
درست تَر:بَرگَشتار او، شناخته شده نبود/برگشتمان او شناخته شده نبود.
پیشنهاد دوستان نیز شایسته است و همه این واژگان باید از سوی "فرهنگستان زبان و ادب عربی" با نام اَلَکی "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" رواگ ( =رواج ) داده شود و این تارنما ( =وبسایت ) تنها برای پیشنهاد دادن است، نه برای گسترش واژگان.
بدرود!

واژه های "پشتوانه، بُن نامه" را می توان پیشنهاد داد.
پشتوانه که برابر "پشتیبان، اعتبار" است و می توان برابر خوبی برای این واژه باشد.
واژه "بن نامه" از دو بخش "بُن" که برابر "ریشه، بنیاد، اساس، سرچشمه" است و "بن نامه" برابر "نوشتاری که ریشه، سرچشمه و اساس است" می شود.
بدرود!
در زبان ترکی از واژه
�قایناق�
�گلیم� ( آمده )
�بینا� �بیناسی�: بنیه
�چیخیش� :بیرون آمدن
استفاده میشه.
هاردان ( از کجا ) کیمنن ( از کی ) هم استفاده میشه ولی خود واژه منبع همان موارد گلیم، قایناق، بینا، چیخیش میشه
واژه منبع
معادل ابجد 162
تعداد حروف 4
تلفظ mamba'
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: منابع]
مختصات ( مَ بَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی manba'
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
آگاهی رسان / آگاهی دهنده ( خبررسان )
نمونه:
آگاهی رسان ( منبع ) این خبرگزاری همچنین یادآور شد که رهبر ترکیه �تنها رهبر جهان� است که از �اعتماد از دل و جان برخاسته ی �پوتین� و �ولادیمیر زلنسکی�، مهتر جمهور اوکراین برخوردار است . . .
برگرفته از یادداشتی در دست کار
منبع باید با بهترین واژه ی پارسی جایگزین شود که هم کوتاه و هم به راستی اندیشه ی نویسنده را برساند.
نمونه:
در یک نوشتار می نویسیم : دِبی آب رودِ هیرمند در سیستان فلان متر مکعب است ( منبع: گزارش سازمان آب منطقه ای سیستان ) در اینجا واژه ی" بُنخانه/بُن خانه" درست می نماید.
...
[مشاهده متن کامل]

ولی اگر بخواهیم بگوییم منبع آب هیرمند در کوههای افغانستان است باید از واژه ی " خاستگاه/سرچشمه" بهره ببریم.
پس منبع در رفرنس دهی = "بُن خانه"
و در جایی که از آن رود یا آب یا چیزی بیرون می آید یا جاری می شود "خاستگاه/ سرچشمه " مناسب تر است.

کانون
سَرچاو [زبانِ کُردی]
واژه منبع کاملا پارسی است چون در عربی می شود مصدر این واژه یعنی منبع صد درصد پارسی است.
اصل
جوششگاه
ریشه منبع ، نبع است و عین در پایان بسیاری از واژه های عربی، نشان دهنده ایرانی بودن آن واژه است ، پس باید دید که " نب" یا واژه های مانند آن در زبان های هند و اروپایی هست یا نه ؟ البته نظر من این است که
...
[مشاهده متن کامل]
" نب" با واژه نبی عبری بی ارتباط نیست و شاید ( البته شاید ) واژه نبی عبری با واژه نوا بی ارتباط نباشد و شاید ( البته شاید ) واژه نبی ریشه سومری داشته باشد.

خاستگاه، آگاه
نمونه ها:
ـ برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید ( زیرنویس تارنگاشتم از بیش از ده سال پیش به این سو )
ـ آگاهان ( منابع ) طالبان روز جمعه ۱۲ شهریور به خبرگزاری رویترز گفتند که مِهتَری ( ریاست ) دولت جدید افغانستان را مُلّاعبدالغنی برادر، مِهتَر �دفتر سیاسی� و یکی از بنیانگذاران این گروه بر دوش ( عهده ) خواهد داشت.
...
[مشاهده متن کامل]

برای �فهرست منابع�، �خاستگاه� واژه خیلی خوبی به چشم میاد!
سرچشمه
اصل، چشمه، سبب، سرچشمه، علت، ماخذ، مبداء، مرجع، منشا
جستار
این واژه عربی است و در زبان فارسی در بیشتر جاها بی معنی است :
برابر های آن :
بنوان
آب جا
نفت جا
کیاناد به جای منابع طبیعی
یا دارایی در خیلی از جاها

Origin
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ژیدِر ( کردی )
پَرکْیت ( سنسکریت: پْرَکرِتی )
پراست prãst ( سنسکریت: پْرَستْهانَ )
بیژا ( سنسکریت: بیجا )
بـُن مایه - بـُنمایه ( bon maaye ( ressource
منبع - منابع زیستی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس