مَنبَع ( از فعل نَبَعَ ) :
یکی از معانی =
منبع الماء: سَرَ آب \ ( فارسی ) ؛ با سراب ( عربی ) هیچ ارتباطی ندارد.
و با "مَنبأ" اشتباه نگیرید.
سرچشمه هم واژه فارسی نو هست.
به
سراب
... [مشاهده متن کامل]
کربلاء
سامراء
اهلاً وسهلاً
عین الماء
N
Notice
لازم به ذکر
. . .
رجوع کنید.
از ترجمه تحت اللفظی وکلمه به کلمه وتشابه نوشتاری ولفظی . . . بپرهیزید!
بونخان
مَنبَع: سرچشمه، خاستگاه، بنمایه
درود بر استاد خردمند، �محسن نقدی�.
بزرگوار، من دارم یک نبیگی ( کتابی ) را از زبان تازی به زبان پارسی ترجمانی می کنم به نام شرح الهدایة الاثیریة.
این نبیگ در زمینه ی هستی شناسی ( آنتولوژی ) و شناخت شناسی ( اپیتومولوژی ) است. چند صده پیش نوشته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
می کوشم که ترجمانیم به پارسی سره باشد.
من نیاز به واژگان پیشنهادی نیکو دارم محسن جان.
این شماره ی من است:09307185404
ازت خواهش می کنم بهم پیام بده تا شماره ات را داشته باشم تا بتوانم توی تلگرام به گونه ی گسترده ازت پرسش های زبانیک بپرسم.
سپاس از محسن نقدی بزرگوار.
منبع: خاستگاه.
منبع سخن شما چه است: خاستگاه سخن شما چه است؟
پارسی را پاس بداریم: )
درود بر همگی.
پیشنهاد واژه "بَرگَشتار، بَرگَشتِمان" به جای "مَرجَع، منبع، منشا، مبدا".
این دو واژه از بن کنونی "بَرگَشتَن" با همراه پسوند "ِمان" یا "ار" گِرد هَم آمده اند تا واژه "برگَشتِمان" ساخته شده است. شیوه ساخت این واژگان با "ساختِمان" و "ساختار"یک است.
... [مشاهده متن کامل]
پس برای نمونه:
نادرست:مرجع او، شناخته شده نبود.
درست تَر:بَرگَشتار او، شناخته شده نبود/برگشتمان او شناخته شده نبود.
پیشنهاد دوستان نیز شایسته است و همه این واژگان باید از سوی "فرهنگستان زبان و ادب عربی" با نام اَلَکی "فرهنگستان زبان و ادب فارسی" رواگ ( =رواج ) داده شود و این تارنما ( =وبسایت ) تنها برای پیشنهاد دادن است، نه برای گسترش واژگان.
بدرود!
واژه های "پشتوانه، بُن نامه" را می توان پیشنهاد داد.
پشتوانه که برابر "پشتیبان، اعتبار" است و می توان برابر خوبی برای این واژه باشد.
واژه "بن نامه" از دو بخش "بُن" که برابر "ریشه، بنیاد، اساس، سرچشمه" است و "بن نامه" برابر "نوشتاری که ریشه، سرچشمه و اساس است" می شود.
بدرود!
در زبان ترکی از واژه
�قایناق�
�گلیم� ( آمده )
�بینا� �بیناسی�: بنیه
�چیخیش� :بیرون آمدن
استفاده میشه.
هاردان ( از کجا ) کیمنن ( از کی ) هم استفاده میشه ولی خود واژه منبع همان موارد گلیم، قایناق، بینا، چیخیش میشه
واژه منبع
معادل ابجد 162
تعداد حروف 4
تلفظ mamba'
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: منابع]
مختصات ( مَ بَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی manba'
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
آگاهی رسان / آگاهی دهنده ( خبررسان )
نمونه:
آگاهی رسان ( منبع ) این خبرگزاری همچنین یادآور شد که رهبر ترکیه �تنها رهبر جهان� است که از �اعتماد از دل و جان برخاسته ی �پوتین� و �ولادیمیر زلنسکی�، مهتر جمهور اوکراین برخوردار است . . .
برگرفته از یادداشتی در دست کار
منبع باید با بهترین واژه ی پارسی جایگزین شود که هم کوتاه و هم به راستی اندیشه ی نویسنده را برساند.
نمونه:
در یک نوشتار می نویسیم : دِبی آب رودِ هیرمند در سیستان فلان متر مکعب است ( منبع: گزارش سازمان آب منطقه ای سیستان ) در اینجا واژه ی" بُنخانه/بُن خانه" درست می نماید.
... [مشاهده متن کامل]
ولی اگر بخواهیم بگوییم منبع آب هیرمند در کوههای افغانستان است باید از واژه ی " خاستگاه/سرچشمه" بهره ببریم.
پس منبع در رفرنس دهی = "بُن خانه"
و در جایی که از آن رود یا آب یا چیزی بیرون می آید یا جاری می شود "خاستگاه/ سرچشمه " مناسب تر است.
کانون
سَرچاو [زبانِ کُردی]
واژه منبع کاملا پارسی است چون در عربی می شود مصدر این واژه یعنی منبع صد درصد پارسی است.
اصل
جوششگاه
ریشه منبع ، نبع است و عین در پایان بسیاری از واژه های عربی، نشان دهنده ایرانی بودن آن واژه است ، پس باید دید که " نب" یا واژه های مانند آن در زبان های هند و اروپایی هست یا نه ؟ البته نظر من این است که
... [مشاهده متن کامل] " نب" با واژه نبی عبری بی ارتباط نیست و شاید ( البته شاید ) واژه نبی عبری با واژه نوا بی ارتباط نباشد و شاید ( البته شاید ) واژه نبی ریشه سومری داشته باشد.
خاستگاه، آگاه
نمونه ها:
ـ برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید ( زیرنویس تارنگاشتم از بیش از ده سال پیش به این سو )
ـ آگاهان ( منابع ) طالبان روز جمعه ۱۲ شهریور به خبرگزاری رویترز گفتند که مِهتَری ( ریاست ) دولت جدید افغانستان را مُلّاعبدالغنی برادر، مِهتَر �دفتر سیاسی� و یکی از بنیانگذاران این گروه بر دوش ( عهده ) خواهد داشت.
... [مشاهده متن کامل] برای �فهرست منابع�، �خاستگاه� واژه خیلی خوبی به چشم میاد!
سرچشمه
اصل، چشمه، سبب، سرچشمه، علت، ماخذ، مبداء، مرجع، منشا
جستار
این واژه عربی است و در زبان فارسی در بیشتر جاها بی معنی است :
برابر های آن :
بنوان
آب جا
نفت جا
کیاناد به جای منابع طبیعی
یا دارایی در خیلی از جاها
Origin
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ژیدِر ( کردی )
پَرکْیت ( سنسکریت: پْرَکرِتی )
پراست prãst ( سنسکریت: پْرَستْهانَ )
بیژا ( سنسکریت: بیجا )
بـُن مایه - بـُنمایه ( bon maaye ( ressource
منبع - منابع زیستی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)