مناهل

/manAhel/

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

مناهل. [ م َ هَِ ] ( ع اِ ) ج ِ مَنهَل. ( دهار ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). جمع منهل که به معنی چشمه باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). آبشخورها. سرچشمه ها: اگر چه آن چشمه مکارم را مناهل آنجاست... ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 346 ). در رزادیق و رساتیق می گشت و مشارع و مناهل می نوشت. ( سندبادنامه ص 304 ). ذوابل صعاد از مناهل اکباد سیراب می کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 266 ). مانند تگرگ از مناهل غمام روان. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به منهل شود.

فرهنگ فارسی

جمع منهل
( اسم ) جمع منهل آبخور ها آبشخور ها .

فرهنگ عمید

= منهل

پیشنهاد کاربران

مناهل : چشمه ها
نهله : نهله ( عربی ) ، 1 - جرعه؛ 2 - سیراب. نهله اسم دختر باریشه عربی است .
مناهل : مناهل اسم دختر با ریشه ( عربی ) به معنی چشمه ها .
مناهل:آبشخور ها
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد و به تصویرسازی و داستان سازی همراه با طنز و شوخی که ماندگاری آن را بیشتر می کند، پرداخت. بطور مثال، چون منهل بر وزن منقل است. می توان تصور کرد که شخص معتادی از ترس افشای اعتیادش در نزد زوجه منقل را در منهل قرار می دهد اما غافل از این موضوع که بعد از مدتی، آب منهل زلال شده و محتویات خود را به ناظرین نشان خواهد داد و القصه. . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

جمع منهل، مناهل است چگونه به یادسپاریم، فرض کنید شخصی از شما بپرسد جمع مکسر منقل چیست؟ آیا چیزی بهتر از مَناقِل به ذهن می رسد لذا مناهل هم بر وزن مناقل در نظر گرفته شود. ،

بپرس