[ویکی فقه] مناظره درباره عدالت خلفای ثلاث، مناظره ایست مابین شیخ بهائی و یکی از علمای اهل سنت که درباره حدیث منقول در صحیح بخاری اتفاق افتاد.
محمد بن حسین بن عبدالصّمد معروف به شیخ بهائی از علمای معروف و از مفاخر جهان تشیع، در قرن دهم و یازدهم هجری است، در سال ۱۰۳۱ ه .ق از دنیا رفت و قبرش در مشهد مقدس در جوار مرقد شریف حضرت رضا (علیه السّلام) است، او در یکی از سفرهای خود، با یکی از علمای اهل تسنن ملاقات نمود، و خود را در مقابل او، در ظاهر شافعی وانمود کرد.آن دانشمند اهل سنّت که از علمای شافعی بود، وقتی که دانست شیخ بهائی، شافعی است، و از مرکز تشیّع (ایران) آمده، به او گفت: «آیا شیعه برای اثبات مطلوب و ادّعای خود، شاهد و دلیل دارد؟»شیخ بهائی گفت: من گاهی در ایران با آنها روبرو شده ام، می بینم آنها برای ادّعای خود شواهد محکمی دارند.دانشمند شافعی گفت: اگر ممکن است یکی از آنها را نقل کنید.
روایت پیامبر و خلفای ثلاث
شیخ بهائی گفت مثلاً می گویند: در صحیح بخاری (که از کتب معتبر اهل سنّت است) آمده، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «فاطمة بضعة منّی من آذاها فقد آذانی و من اغضبها فقد اغضبنی؛ «فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است، کسی که او را آزار دهد، مرا آزار داده و کسی که او را خشمگین نماید مرا خشمگین نموده است.» و در چهار ورق دیگر در همان کتاب است: «و خرجت فاطمة من الدّنیا و هی غاضبة علیهما: «و فاطمه وفات کرد در حالی که نسبت به ابوبکر و عمر، خشمگین بود.» جمع این دو روایت و پاسخ به این سؤال طبق مبنای اهل سنّت چگونه است؟
مغالطه ای شگفت
دانشمند شافعی در فکر فرو رفت (که با توجّه به این دو روایت، نتیجه این است که آن دو نفر (عمر و ابوبکر)، عادل نبودند پس لیاقت رهبری و خلافت امت را ندارند). پس از ساعتی تامّل گفت: گاهی شیعیان دروغ می گویند، ممکن است این هم از دروغ های آنها باشد، به من مهلت بده امشب به کتاب صحیح بخاری مراجعه کنم، و صدق و کذب دو روایت فوق را دریابم، و در صورت صدق، پاسخی برای سؤال فوق پیدا کنم.شیخ بهاء می گوید: فردای آن روز، آن دانشمند شافعی را دیدم، از او سؤال کردم که مطالعه و بررسی تو به کجا رسید؟او گفت: همانگونه که گفتم؛ شیعیان دروغ می گویند، زیرا من صحیح بخاری را دیدم، هر دو روایت فوق در آن مذکور است، ولی بین نقل این دو روایت، بیش از پنج ورق فاصله است، در حالی که شیعه می گفت: چهار ورق فاصله است!! ـ براستی عجب پاسخی و شگفت مغلطه ای!!!، منظور وجود این دو روایت در آن کتاب است، خواه بین نقل آن دو روایت پنج ورق فاصله باشد یا پنجاه ورق، چه فرقی می کند و چرا از حق فرار می کنند؟!
محمد بن حسین بن عبدالصّمد معروف به شیخ بهائی از علمای معروف و از مفاخر جهان تشیع، در قرن دهم و یازدهم هجری است، در سال ۱۰۳۱ ه .ق از دنیا رفت و قبرش در مشهد مقدس در جوار مرقد شریف حضرت رضا (علیه السّلام) است، او در یکی از سفرهای خود، با یکی از علمای اهل تسنن ملاقات نمود، و خود را در مقابل او، در ظاهر شافعی وانمود کرد.آن دانشمند اهل سنّت که از علمای شافعی بود، وقتی که دانست شیخ بهائی، شافعی است، و از مرکز تشیّع (ایران) آمده، به او گفت: «آیا شیعه برای اثبات مطلوب و ادّعای خود، شاهد و دلیل دارد؟»شیخ بهائی گفت: من گاهی در ایران با آنها روبرو شده ام، می بینم آنها برای ادّعای خود شواهد محکمی دارند.دانشمند شافعی گفت: اگر ممکن است یکی از آنها را نقل کنید.
روایت پیامبر و خلفای ثلاث
شیخ بهائی گفت مثلاً می گویند: در صحیح بخاری (که از کتب معتبر اهل سنّت است) آمده، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «فاطمة بضعة منّی من آذاها فقد آذانی و من اغضبها فقد اغضبنی؛ «فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است، کسی که او را آزار دهد، مرا آزار داده و کسی که او را خشمگین نماید مرا خشمگین نموده است.» و در چهار ورق دیگر در همان کتاب است: «و خرجت فاطمة من الدّنیا و هی غاضبة علیهما: «و فاطمه وفات کرد در حالی که نسبت به ابوبکر و عمر، خشمگین بود.» جمع این دو روایت و پاسخ به این سؤال طبق مبنای اهل سنّت چگونه است؟
مغالطه ای شگفت
دانشمند شافعی در فکر فرو رفت (که با توجّه به این دو روایت، نتیجه این است که آن دو نفر (عمر و ابوبکر)، عادل نبودند پس لیاقت رهبری و خلافت امت را ندارند). پس از ساعتی تامّل گفت: گاهی شیعیان دروغ می گویند، ممکن است این هم از دروغ های آنها باشد، به من مهلت بده امشب به کتاب صحیح بخاری مراجعه کنم، و صدق و کذب دو روایت فوق را دریابم، و در صورت صدق، پاسخی برای سؤال فوق پیدا کنم.شیخ بهاء می گوید: فردای آن روز، آن دانشمند شافعی را دیدم، از او سؤال کردم که مطالعه و بررسی تو به کجا رسید؟او گفت: همانگونه که گفتم؛ شیعیان دروغ می گویند، زیرا من صحیح بخاری را دیدم، هر دو روایت فوق در آن مذکور است، ولی بین نقل این دو روایت، بیش از پنج ورق فاصله است، در حالی که شیعه می گفت: چهار ورق فاصله است!! ـ براستی عجب پاسخی و شگفت مغلطه ای!!!، منظور وجود این دو روایت در آن کتاب است، خواه بین نقل آن دو روایت پنج ورق فاصله باشد یا پنجاه ورق، چه فرقی می کند و چرا از حق فرار می کنند؟!
wikifeqh: مناظره_درباره_عدالت_خلفای_ثلاث