[ویکی فقه] مناظره درباره سب امام علی (علیه السّلام)، مناظره ای میان عمر بن عبدالعزیز و استادش اتفاق افتاده که با به قدرت رسیدن وی دستور منع لعن امام علی (علیه السّلام) را صادر کردند.
«عمر بن عبدالعزیز» از کودکی استادی خداشناس و با ایمان و آگاه به نام «عبیدالله» داشت. یک روز عُمَر با سایر کودکان همسال خود که همگی از بنی امیه و منسوبین آنان بودند، بازی می کرد. کودکان، در حالی که سرگرم بازی بودند، طبق معمول به هر بهانه کوچک علی (علیه السّلام) را لعن می کردند عمر نیز در عالم کودکی با آنها هم صدا می شد. اتفاقاً در همان هنگام آموزگار وی که از کنار آنها می گذشت، شنید که شاگردش نیز مثل سایر کودکان، علی (علیه السّلام) را لعن می کند. استاد فرزانه چیزی نگفت و به مسجد رفت. هنگام درس شد و عمر برای فراگرفتن درس به مسجد رفت. استاد تا او را دید، مشغول نماز شد.
غضب استاد
عمر مدتی نشست و منتظر شد تا استاد از نماز فارغ شود، اما استاد نماز را بیش از حد معمول طول داد. شاگرد خردسال احساس کرد که استاد از او رنجیده است و نماز بهانه است، آموزگار، پس از فراغت از نماز نگاه تندی به وی افکنده و گفت:از کجا می دانی که خداوند پس از آنکه از اهل «بدر» و «بیعت رضوان» راضی شده بود به آنها غضب کرده و آنها مستحق لعن شده اند؟«منظور استاد این بود که علی (علیه السّلام) یکی از شرکت کنندگان در جنگ بدر و بیعت رضوان بوده و بلکه در صدر آنان قرار داشت و خداوند در قرآن کریم رضایت خود را از آن حضرت اعلام کرده است و لذا لعن آن حضرت قطعاً جایز نیست.»عمر: من چیزی در این باره نمی دانم. استاد: پس به چه علت علی (علیه السّلام) را لعن می کنی؟ عمر: از عمل خود عذر می خواهم و در پیشگاه الهی توبه می کنم و قول می دهم که دیگر این عمل را تکرار نکنم.
منطق تاثیرگذار
سخنان منطقی استاد، او را سخت تحت تاثیر قرار داد و تصمیم گرفت تا نام علی (علیه السّلام) را به زشتی نبرد؛ تا آن که حادثه دوم اتفاق افتاد و او را در تصمیم دیگر خود استوارتر ساخت.حادثه از این قرار بود که پدر عُمَر از طرف حکومت مرکزی شام، حاکم مدینه بود و در روزهای جمعه طبق معمول، ضمن خطبه نماز جمعه، علی (علیه السّلام) را لعن می کرد و خطبه را با سبّ آن حضرت به پایان می رسانید.روزی پسرش عمر به وی گفت: «پدر! تو هر وقت خطبه می خوانی، در هر موضوعی که وارد بحث می شوی داد سخن می دهی و با کمال فصاحت و بلاغت از عهده بیان مطلب بر می آیی، ولی همین که نوبت به لعن علی می رسد، زبانت لکنت پیدا می کند. علت این امر چیست؟» فرزندم! آیا تو متوجه این مطلب شده ای؟ آری پدر!
اعتراف یه حقانیت اهل البیت
...
«عمر بن عبدالعزیز» از کودکی استادی خداشناس و با ایمان و آگاه به نام «عبیدالله» داشت. یک روز عُمَر با سایر کودکان همسال خود که همگی از بنی امیه و منسوبین آنان بودند، بازی می کرد. کودکان، در حالی که سرگرم بازی بودند، طبق معمول به هر بهانه کوچک علی (علیه السّلام) را لعن می کردند عمر نیز در عالم کودکی با آنها هم صدا می شد. اتفاقاً در همان هنگام آموزگار وی که از کنار آنها می گذشت، شنید که شاگردش نیز مثل سایر کودکان، علی (علیه السّلام) را لعن می کند. استاد فرزانه چیزی نگفت و به مسجد رفت. هنگام درس شد و عمر برای فراگرفتن درس به مسجد رفت. استاد تا او را دید، مشغول نماز شد.
غضب استاد
عمر مدتی نشست و منتظر شد تا استاد از نماز فارغ شود، اما استاد نماز را بیش از حد معمول طول داد. شاگرد خردسال احساس کرد که استاد از او رنجیده است و نماز بهانه است، آموزگار، پس از فراغت از نماز نگاه تندی به وی افکنده و گفت:از کجا می دانی که خداوند پس از آنکه از اهل «بدر» و «بیعت رضوان» راضی شده بود به آنها غضب کرده و آنها مستحق لعن شده اند؟«منظور استاد این بود که علی (علیه السّلام) یکی از شرکت کنندگان در جنگ بدر و بیعت رضوان بوده و بلکه در صدر آنان قرار داشت و خداوند در قرآن کریم رضایت خود را از آن حضرت اعلام کرده است و لذا لعن آن حضرت قطعاً جایز نیست.»عمر: من چیزی در این باره نمی دانم. استاد: پس به چه علت علی (علیه السّلام) را لعن می کنی؟ عمر: از عمل خود عذر می خواهم و در پیشگاه الهی توبه می کنم و قول می دهم که دیگر این عمل را تکرار نکنم.
منطق تاثیرگذار
سخنان منطقی استاد، او را سخت تحت تاثیر قرار داد و تصمیم گرفت تا نام علی (علیه السّلام) را به زشتی نبرد؛ تا آن که حادثه دوم اتفاق افتاد و او را در تصمیم دیگر خود استوارتر ساخت.حادثه از این قرار بود که پدر عُمَر از طرف حکومت مرکزی شام، حاکم مدینه بود و در روزهای جمعه طبق معمول، ضمن خطبه نماز جمعه، علی (علیه السّلام) را لعن می کرد و خطبه را با سبّ آن حضرت به پایان می رسانید.روزی پسرش عمر به وی گفت: «پدر! تو هر وقت خطبه می خوانی، در هر موضوعی که وارد بحث می شوی داد سخن می دهی و با کمال فصاحت و بلاغت از عهده بیان مطلب بر می آیی، ولی همین که نوبت به لعن علی می رسد، زبانت لکنت پیدا می کند. علت این امر چیست؟» فرزندم! آیا تو متوجه این مطلب شده ای؟ آری پدر!
اعتراف یه حقانیت اهل البیت
...
wikifeqh: مناظره_درباره_سب_امام_علی