[ویکی فقه] مناظره درباره حکمت نبوت، مناظره ای میان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) و عده ای از اشراف قریش در مورد نبوت و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) اتفاق افتاده است.
در ابتدای بعثت، روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) در صحن کعبه نشسته بود، جماعتی از اشراف و بزرگان قریش مانند ابوالبختری، ابوجهل و عاص ابن وائل و... وارد مسجد شدند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) مشغول یاد دادن قرآن، و قوانین اسلام به چند نفر از یاران خود بود.اشراف با دیدن پیامبر و یاران، به خود گفتند کم کم کار محمد بالا گرفته و فوق العاده مهم شده، خوب است برویم او را سرزنش کنیم و با او بحث نمائیم و با باطل نمودن آن چه آورده، او را نزد یارانش خوار و شرمسار نمائیم شاید با این وسیله، دست از گمراهی و عصیان و سرکشی خود بردارد. اگر از این راه هم نشد، چاره اش شمشیر است.
خصوصیت فرستاده پروردگار
ابوجهل: بسیار خوب، ولی چه کسی می تواند با او بحث کند؟ عبدالله بن ابی امیه: من، آیا تو مرا به عنوان همتای نیرومند او در بحث قبول نداری؟ ابوجهل: چراهمگی با هم به طرف پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) حرکت کردند، عبدالله شروع به سخن کرد و گفت: محمد تو ادعای خیلی بزرگی می کنی، و گفتار حیرت انگیزی داری، می پنداری تو فرستاد ه آفریدگار جهان، هستی؟ ولی برای آفریدگار جهان شایسته نیست که کسی مانند تو را به عنوان رسالت انتخاب کند، زیرا تو هم مانند ما بشری هستی که می خوری و می آشامی و در بازارها راه می روی. و قالو ما لهذا الرسول یاکل الطعام و یمشی فی الاسواق.
شرایط پیامبر خدا
نگاه کن ببین پادشاه روم و ایران، برای سفارت، کسی را انتخاب می کنند که دارای ثروت کلان، اهمیت اجتماعی فوق العاده، دارای کاخ ها، خانه ها، خیمه ها، و دارای چندین برده و خدمتکار باشد. آفریدگار جهان که از این شاه ها مهم تر است، اینها بنده های او هستند و بنابراین او تو را با این فقر و تنگدستی به عنوان پیامبر انتخاب نمی کند و با این وضع اگر تو سفیر او بودی، حتماًً فرشته ای همراهت می فرستاد تا ادعای تو را تصدیق کند، و ما آن فرشته را می دیدیم. لولا انزل الیه ملک فیکون معه نذیرا. بلکه اساساً اگر خدا می خواست پیامبر بفرستد، فرشته ای را برای رسالت انتخاب می کرد ولو شاء الله لانزل ملائکه لقالوا لوشاء ربنا لانزل ملائکه. نه بشری مانند خود ما، تو را کسی جادو کرده و از این جهت خیال می کنی که پیامبری، ولی واقع این طور نیست.
← ثروتمند بودن پیامبر
...
در ابتدای بعثت، روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) در صحن کعبه نشسته بود، جماعتی از اشراف و بزرگان قریش مانند ابوالبختری، ابوجهل و عاص ابن وائل و... وارد مسجد شدند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) مشغول یاد دادن قرآن، و قوانین اسلام به چند نفر از یاران خود بود.اشراف با دیدن پیامبر و یاران، به خود گفتند کم کم کار محمد بالا گرفته و فوق العاده مهم شده، خوب است برویم او را سرزنش کنیم و با او بحث نمائیم و با باطل نمودن آن چه آورده، او را نزد یارانش خوار و شرمسار نمائیم شاید با این وسیله، دست از گمراهی و عصیان و سرکشی خود بردارد. اگر از این راه هم نشد، چاره اش شمشیر است.
خصوصیت فرستاده پروردگار
ابوجهل: بسیار خوب، ولی چه کسی می تواند با او بحث کند؟ عبدالله بن ابی امیه: من، آیا تو مرا به عنوان همتای نیرومند او در بحث قبول نداری؟ ابوجهل: چراهمگی با هم به طرف پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) حرکت کردند، عبدالله شروع به سخن کرد و گفت: محمد تو ادعای خیلی بزرگی می کنی، و گفتار حیرت انگیزی داری، می پنداری تو فرستاد ه آفریدگار جهان، هستی؟ ولی برای آفریدگار جهان شایسته نیست که کسی مانند تو را به عنوان رسالت انتخاب کند، زیرا تو هم مانند ما بشری هستی که می خوری و می آشامی و در بازارها راه می روی. و قالو ما لهذا الرسول یاکل الطعام و یمشی فی الاسواق.
شرایط پیامبر خدا
نگاه کن ببین پادشاه روم و ایران، برای سفارت، کسی را انتخاب می کنند که دارای ثروت کلان، اهمیت اجتماعی فوق العاده، دارای کاخ ها، خانه ها، خیمه ها، و دارای چندین برده و خدمتکار باشد. آفریدگار جهان که از این شاه ها مهم تر است، اینها بنده های او هستند و بنابراین او تو را با این فقر و تنگدستی به عنوان پیامبر انتخاب نمی کند و با این وضع اگر تو سفیر او بودی، حتماًً فرشته ای همراهت می فرستاد تا ادعای تو را تصدیق کند، و ما آن فرشته را می دیدیم. لولا انزل الیه ملک فیکون معه نذیرا. بلکه اساساً اگر خدا می خواست پیامبر بفرستد، فرشته ای را برای رسالت انتخاب می کرد ولو شاء الله لانزل ملائکه لقالوا لوشاء ربنا لانزل ملائکه. نه بشری مانند خود ما، تو را کسی جادو کرده و از این جهت خیال می کنی که پیامبری، ولی واقع این طور نیست.
← ثروتمند بودن پیامبر
...
wikifeqh: مناظره_درباره_حکمت_نبوت