مناظره بهلول با عمر بن عطاء عدوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مناظره بهلول با عمر بن عطاء عدوی، مناظره ای بین بهلول شیعی و عمر بن عطاء عباسی، از دربار هارون الرشید درباره ایمان و شخص راستگو اتفاق افتاد که در نهایت بهلول هم حقانیت امام علی (علیه السّلام) را اثبات، و عمر را نیز رسوا کرد.
بهلول که نام اصلی او، «وهب بن عمر» بود، اهل کوفه بود. وی از اصحاب و تلامذه حضرت امام صادق (علیه السّلام) می باشد و در مقام علمی و فقاهت، به مرتبه ارجمندی قدم گذاشته بود. او از بنی اعمام هارون الرشید محسوب می شده و چون در نزد هارون الرشید از حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السّلام)، سعایت نمودند که قصد خروج دارد و می خواهد خلافت را از شما بگیرد، آن ملعون از علماء و صاحبان فتوی، در مورد قتل موسی بن جعفر (علیه السّلام) استفتاء نمود و آنها فتوی دادند که چون این داعیه، موجب اغتشاش و خون ریزی می شود، لذا برای جلوگیری از فتنه، قتل آن حضرت واجب است. هنگامی که این استفتاء را از بهلول نمودند، از برای آنکه خود را از این خطر بزرگ حفظ نماید، خود را به دیوانگی زد تا مبادا در قتل آن حضرت شرکت نماید و لکن در همان حالت بظاهر دیوانگی مطالب حقه را به مردم گوشزد می کرد و نصائح پر قیمتی از برای مردم بیان می نمود.
حقیقت ایمان
روزی بهلول در مجلس «محمد بن سلیمان عباسی»، پسر عموی هارون الرشید حاضر بود و یک نفر از علماء اهل تسنن بنام «عمر بن عطاء العدوی» که از اولاد عمر بن خطاب بود نیز در مجلس حضور داشت. «عمر بن عطاء العدوی» از والی اذن خواست تا با بهلول مشغول مباحثه و مذاکره شود، آنگاه از بهلول پرسید: «حقیقت ایمان چیست؟» بهلول گفت: «قال مولانا الصادق (علیه السّلام): الایمانُ عَقْدٌ بِالْقَلْبِ وَ قَولٌ باللّسانِ وَ عَمَلٌ بالْجوارحِ وَ الارکانِ»یعنی: «ایمان عبارت است از عقیده قلبی و گفتن با زبان و عمل کردن با اعضاء و جوارح.» عمر گفت: «از اینکه گفتی «قال مولانا الصّادق» معلوم می شود که غیر از جعفر بن محمد دیگر هیچ کس صادق و راستگو نیست، چون تو لقب صادق را اختصاص به او دادی.» بهلول گفت: «این اشکال اول به جدّ تو «عمر بن الخطاب» وارد است که به رفیقش ابوبکر لقب «صدّیق» داد. مگر در زمان او کسی دیگر راستگو نبود؟»عمر بن عطاء گفت: «نه، در آن زمان تنها کسی که راستگو بود فقط ابوبکر بود!»
رابطه ایمان و صدق
بهلول گفت: «دروغ می گویی، زیرا خداوند در کلام مجیدش می فرماید:«والَّذینَ آمَنوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ اولئکَ هم الصدّیقونَ». یعنی: «آنچنان کسانی که ایمان به خداوند و پیامبران او آورده اند، آنها همه، صدّیق می باشند.»پس با این همه مؤمنی که در زمان ابوبکر بودند چطور می شود فقط صدیقیّت را به ابوبکر اسناد داد؟
اولین مومن
...

پیشنهاد کاربران

بپرس