ملاعلی نوری مازندرانی اصفهانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ملاعلی نوری مازندرانی اصفهانی فرزند جمشید نوری مازندرانی، از بزرگترین فلاسفه و حکمای اسلامی متاخر (در حکمت متعالیه) و عالم ربانی در قرون ۱۲ و ۱۳ ه ق می باشد.
ملا علی در نیمه قرن دوازدهم هـ ق، در نور (مازندران) به دنیا آمد، اما به دلیل هجرت و اقامت طولانی در اصفهان، به اصفهانی هم مشهور شد!!
مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۶۲۷.
از آنجا که او از افراد معدود و انگشت شمار چند قرن اخیر است که تا عمق فلسفه صدرایی نفوذ کرده و از بزرگترین حکمای صدرایی و زنده کننده طریقه ملاصدراست، باید شناخت اجمالی در این زمینه شود تا معلوم گردد که به قول بزرگان، اگر وی ظهور نکرده بود، صدرالمتاهلین (ملاصدرا) شناخته نمی شد و مقام واقعی خود را به دست نمی آورد. آخوند ملاعلی، صدرالمتاهلین را در الهیات و فلسفه کلی، بزرگترین حکیم دانسته و تحقیق بسیاری از امهات مباحث فلسفی را فقط خاص او می دانست، لذا به جهت نبوغ سرشار و فهم و درک زیاد، به این حکمت ملاصدرا را (حکمت متعالیه) که مشکل ترین و پر مؤثر ترین مشرب شعب فلسفی است، احاطه کامل پیدا نمود. و از هر طریقی، چه از تحصیل نزد استادش «آقا محمد بیدآبادی» و چه از مطالعه شخصی، به مقامی بی رقیب در بین شارحان و مروجان مبانی ملاصدرا رسید، تا جایی که برخی از محققین تاریخ فلسفه، جایگاه او را از این باب، نزدیک به جایگاه خود «ملاصدرا» شمرده اند. از طرف دیگر تدریس بسیار طولانی اش که قریب هفتاد سال، آن هم به طور منظم و مستمر به درازا کشید، شاگردان بسیار تربیت کرد، شاگردانی که همه از اصفهان نبودند، بلکه از اطراف به حوزه بزرگ درسی آن مرد الهی می آمدند که به حق، هر یک از اساتید و از ارکان حکمت متعالی و جمعی از آنها عهده دار اداره بزرگترین حوزه فلسفی و عرفانی شده و علم و حکمت و نشر مکتب صدرایی را از آن خود کردند؛ باید گفت: حکمت صدرایی از همان زمان ظهور خود، در میان دانشمندان مطرح بود ولی تا مدت ها بعد از مرگ ملاصدرا، همچنان مدار تعلیم و تعلم اهل حکمت، کتب ابن سینا و شیخ الاشراق، بود اما از زمان «خواجوئی» و سپس «بیدآبادی» کتب ملاصدرا و خصوصا اسفار، محل اعتنا و کتب درسی شد و در زمان «ملاعلی» و تسلط کاملش بر کتب ملاصدرا و با همان «حکمت متعالیه» به اوج خود رسید. و با وجود حکمای بزرگ، هیچ فیلسوفی به اندازه او منشا آثار و مبدا فیض و برکات در دوران اخیر نبوده. «ملاعلی» علاوه بر عظمت علمی و مقام شامخ بی نظیرش در معقولات، در زهد و تقوا، در درجه ای بود که او را ابوذر زمان و سلمان دوران می دانستند! در تمام دوران زندگی، همراه با این مقام هاست، در اصفهان به مجاهده نفس و تزکیه آن پرداخته تا مراتب علمی و عملی او مسلم بزرگان عصر و مرجع استفاده عموم قرار گرفت! عقل درایت عملی و نظری این فیلسوف بی بدیل، تا سر حد کمال بود و از همین رو، درک وضع محیط و اجتماع زمان، هرگز قاصران و کوته فکران را علیه فلسفه بسیج نکرد و با کسانی که قدرت داشتند حوزه علمی و فلسفی او را در هم بکوبند مدارا نمود و هیچگاه در صدد هتک احترام فقها و مجتهدان دوران بر نیامد و لذا بانفوذترین علما و فقها هم به او اظهار ارادت می کردند. چون بالذات، مردی زاهد و عابد بود، به حکمت و معرفت و علمای متخصص این فن، حرمت خاص قائل بود و توانست بدون دغدغه خاطر و دور از مزاحمان قشری حدود هفتاد سال، به تربیت شاگردان فلسفه و حکمت بپردازد. از دیگر احوالات «آخوند نوری» خوش خطی، مخصوصا خط شکسته اش بود که سرآمد اهل زمانه شده بود، گاهی هم شعر می سرود. در مسجد «سید» اصفهان، به نماز جماعت، «سیدمحمدباقر حجةالاسلام شفتی» و مرحوم «حاجی ابراهیم کلباسی (کرباسی)»، که مرجعیت اصفهان را داشتند، می رفت و بعد از نماز باهم جلسه می کردند! آنها هم فوق العاده برایش احترام قائل بوده و در مجالس بر خود مقدم می کردند. علاقه بسیار زیادی به «میرزا ابوالقاسم قمی» (عالم بزرگ قرن ۱۳ هـ ق) داشت و با یکدیگر مراوداتی داشتند که در اواخر کتاب «جامع الشتات» میرزا قمی آمده است.
شاگردان
۱- از بزرگترین شاگردانش، پسر برومند او میرزا حسن نوری (میرزا حسن آخوند)، که استاد «آقا علی مدرس حکیم» بود.
مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۵۹۹.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس