[ویکی فقه] بیشتر انسانها وقتی با موجود جدیدی رو به رو می شوند و یا مفهوم تازه ای را درک می کنند، به طور طبیعی تلاش می کنند میان این موجود جدید و داده های گذشته خود ارتباط بر قرار کرده و موضوع جدید را در دسته بندی هایی قبلی ذهن خود جای دهند؛ مثلا وقتی "قارچ ها" برای اولین بار کشف شدند به دلیل شکل و رنگی که داشتند بیشتر دانشمندان تصور می کردند قارچ ها دسته ای از گیاهان هستند، اما به مرور زمان و با کشف نحوه تولید مثل قارچ ها معلوم شد این موجودات نه جزء گیاهان هستند و نه جزء حیوانات بلکه قارچ ها برای خود دسته ای جداگانه در جانوران تشکیل می دهند.
فلاسفه و منطق دانان گذشته به دلیل اینکه چنین فرایندی را برای شناخت موجودات جدید و تعریف موضوعات تازه صحیح و قابل اعتنا می یافتند، تلاش بسیاری نمودند تا بتوانند تقسیم بندی صحیح و کاملی از تمامی موجودات عالم برای خود و دیگران ارائه کنند، تا به این وسیله انسانها زمانی که با یک موجود جدید روبه رو می شوند، به سرعت و دقت بتوانند آن را مقایسه و شناسایی کرده و به خصوصیاتش پی ببرند. این تلاش های فلاسفه و منطق دانان بحثی به نام "مقولات عشر" را در منطق و فلسفه بوجود آورد که در آن سعی شده همین تقسیم بندی کلی از عالم بیان شود.
تاریخچه
رساله " قاطیغوریاس " یا "مقولات عشر" تا پیش از آنکه " فرفوریوس " بخش "کلیات خمس" را به ابتدای " ارغنون " اضافه کند، به عنوان اولین بخش کتاب ارغنون و یکی از مهمترین رساله های منطقی ارسطو شناخته می شد؛ البته بعضی از منطق دانان در انتساب "قاطیغوریاس" به ارسطو تردیدهایی کرده بودند اما بیشتر شارحان آثار وی، این انتساب را پذیرفتند و شرح های خود را با همین کتاب آغاز کردند. در دوره ای از قرون وسطی که کلیسا تدریس منطق و فلسفه را ممنوع اعلام کرده بود، پس از زمان کوتاهی تدریس مقولات عشر را جایز شمرد زیرا احساس می کرد مطالب این بخش با تعالیم کلیسا سازگاری دارد؛ بنابراین پس از مدتی عده ای تصور می کردند مقولات عشر اصلی ترین بخش منطق و شاید تمام آن است؛ به همین دلیل پس از اینکه "فرفوریوس" باب "ایساغوجی" یا " کیات خمس " را به منطق اضافه کرد، تصور عده ای بر این شد که "کلیات خمس" مقدمه ای برای باب مقولات عشر است و نه کل منطق.
← نظریه ابن سینا
برای تعریف "مقولات عشر" اول باید دانست که "مقولات" جمع "مقوله" است که در لغت به معنای "گفته شده" می باشد، اما در اصطلاح منطقیین و فلاسفه به هر موضوعی که گفته بشود "مقوله" نمی گویند، بلکه تنها به آنچه در جواب سؤال "ما هو" گفته می شود "مقوله" می گویند؛ به عبارت ساده تر زمانی که ما از چیستی یک شئ می پرسیم درباره "مقوله" آن شئ سوال کرده ایم و پاسخی که می شنویم همان "مقوله" آن شی است؛ برای مثال کسی که تا کنون " فنج " ندیده و از چیستی "فنج" می پرسد به او می گویند فنج یک پرنده است، یعنی پرنده مقوله ای است که فنج یکی از انواع آن است و به همین ترتیب همه اشیاء به نوبه خود دارای یک مقوله هستند.
← اجناس عالیه
...
فلاسفه و منطق دانان گذشته به دلیل اینکه چنین فرایندی را برای شناخت موجودات جدید و تعریف موضوعات تازه صحیح و قابل اعتنا می یافتند، تلاش بسیاری نمودند تا بتوانند تقسیم بندی صحیح و کاملی از تمامی موجودات عالم برای خود و دیگران ارائه کنند، تا به این وسیله انسانها زمانی که با یک موجود جدید روبه رو می شوند، به سرعت و دقت بتوانند آن را مقایسه و شناسایی کرده و به خصوصیاتش پی ببرند. این تلاش های فلاسفه و منطق دانان بحثی به نام "مقولات عشر" را در منطق و فلسفه بوجود آورد که در آن سعی شده همین تقسیم بندی کلی از عالم بیان شود.
تاریخچه
رساله " قاطیغوریاس " یا "مقولات عشر" تا پیش از آنکه " فرفوریوس " بخش "کلیات خمس" را به ابتدای " ارغنون " اضافه کند، به عنوان اولین بخش کتاب ارغنون و یکی از مهمترین رساله های منطقی ارسطو شناخته می شد؛ البته بعضی از منطق دانان در انتساب "قاطیغوریاس" به ارسطو تردیدهایی کرده بودند اما بیشتر شارحان آثار وی، این انتساب را پذیرفتند و شرح های خود را با همین کتاب آغاز کردند. در دوره ای از قرون وسطی که کلیسا تدریس منطق و فلسفه را ممنوع اعلام کرده بود، پس از زمان کوتاهی تدریس مقولات عشر را جایز شمرد زیرا احساس می کرد مطالب این بخش با تعالیم کلیسا سازگاری دارد؛ بنابراین پس از مدتی عده ای تصور می کردند مقولات عشر اصلی ترین بخش منطق و شاید تمام آن است؛ به همین دلیل پس از اینکه "فرفوریوس" باب "ایساغوجی" یا " کیات خمس " را به منطق اضافه کرد، تصور عده ای بر این شد که "کلیات خمس" مقدمه ای برای باب مقولات عشر است و نه کل منطق.
← نظریه ابن سینا
برای تعریف "مقولات عشر" اول باید دانست که "مقولات" جمع "مقوله" است که در لغت به معنای "گفته شده" می باشد، اما در اصطلاح منطقیین و فلاسفه به هر موضوعی که گفته بشود "مقوله" نمی گویند، بلکه تنها به آنچه در جواب سؤال "ما هو" گفته می شود "مقوله" می گویند؛ به عبارت ساده تر زمانی که ما از چیستی یک شئ می پرسیم درباره "مقوله" آن شئ سوال کرده ایم و پاسخی که می شنویم همان "مقوله" آن شی است؛ برای مثال کسی که تا کنون " فنج " ندیده و از چیستی "فنج" می پرسد به او می گویند فنج یک پرنده است، یعنی پرنده مقوله ای است که فنج یکی از انواع آن است و به همین ترتیب همه اشیاء به نوبه خود دارای یک مقوله هستند.
← اجناس عالیه
...
wikifeqh: مقولات_نسبی_عرضی
[ویکی اهل البیت] فلاسفه قدیم مجموعه جوهر واعراض نه گانه را که جنس عالی همه موجودات هستی است ( یعنی بالاتر از آن جنسی وجود ندارد) مقولات عشر نامیده اند. که به آنها اجناس عالیه نیز گفته می شود. مقولات عشر در تقسیم اولی بردو گونه است: جوهر وعرض
جوهر جنس موجودی است که در بودن خود نیاز به هستی موجود دیگری ندارد. مانند مقوله ماده و عرض جنس موجودی است که دربودن خود نیازمند بودن موجود دیگری است مانند مقوله رنگ.
عرض برنه قسم است :کم، کیف، وضع، این، له، متی، اضافه، فعل، انفعال
که دراین بیت آمده است :
کم وکیف وضع این له زبعدش هم متی--- همچنین باشد مضاف وفعل وبعدش انفعال
برای تعریف "مقولات عشر" اول باید دانست که "مقولات" جمع "مقوله" است که در لغت به معنای "گفته شده" می باشد، اما در اصطلاح منطقیین و فلاسفه به هر موضوعی که گفته بشود "مقوله" نمی گویند،بلکه تنها به آنچه در جواب سؤال "ما هو" گفته می شود "مقوله" می گویند؛ به عبارت ساده تر زمانی که ما از چیستی یک شئ می پرسیم درباره "مقوله" آن شئ سوال کرده ایم و پاسخی که می شنویم همان "مقوله" آن شی است؛ برای مثال کسی که تا کنون " فنج " ندیده و از چیستی "فنج" می پرسد به او می گویند فنج یک پرنده است، یعنی پرنده مقوله ای است که فنج یکی از انواع آن است و به همین ترتیب همه اشیاء به نوبه خود دارای یک مقوله هستند.
حال اگر همان شخص تا به حال پرنده نیز ندیده باشد و از چیستی پرنده بپرسد در جوابش می گویند پرنده یک جانور است که ویژگی های خاصی مانند توانایی پریدن دارد؛ بنابراین پرنده نیز به نوبه خود "نوعی" از یک مقوله بالاتر به نام "جانور" است و به همین ترتیب هر مقوله "زیر مجموعه" یا یک "نوع" برای "مقوله ای" بالاتر است؛ این سلسله مقولات همین طور بالا می رود تا آنجا که به مقوله ای برسیم که این مقوله دیگر نوعی برای هیچ مقوله بالاتر از خود نباشد، به تعبیر دیگر این مقوله خود نقطه شروع مقوله ها باشد و بالاتر از آن دیگر مقوله ای نتوان یافت؛ به این مقولات که دیگر بالاتر از آنها هیچ مقوله ای نیست "ماهیات اولیه" یا "اجناس عالیه" می گویند.
ارسطو برای اولین بار در رساله "قاطیغوریاس" ادعا کرد "ماهیات اولیه" یا "مقولات اولیه"، ده مقوله بیشتر نیستند و تمام مقولات دیگر از همین ده مقوله سرچشمه می گیرند. در زمان ترجمه رساله قاطیغوریاس به عربی، نام این کتاب را به دلیل ده مقوله بودن این ماهیات، از قاطیغوریاس به "مقولات عشر" یا "مقوله های دهگانه" تغییر دادند و این مقولات در زبان عربی به "مقولات عشر" معروف شدند.
جوهر جنس موجودی است که در بودن خود نیاز به هستی موجود دیگری ندارد. مانند مقوله ماده و عرض جنس موجودی است که دربودن خود نیازمند بودن موجود دیگری است مانند مقوله رنگ.
عرض برنه قسم است :کم، کیف، وضع، این، له، متی، اضافه، فعل، انفعال
که دراین بیت آمده است :
کم وکیف وضع این له زبعدش هم متی--- همچنین باشد مضاف وفعل وبعدش انفعال
برای تعریف "مقولات عشر" اول باید دانست که "مقولات" جمع "مقوله" است که در لغت به معنای "گفته شده" می باشد، اما در اصطلاح منطقیین و فلاسفه به هر موضوعی که گفته بشود "مقوله" نمی گویند،بلکه تنها به آنچه در جواب سؤال "ما هو" گفته می شود "مقوله" می گویند؛ به عبارت ساده تر زمانی که ما از چیستی یک شئ می پرسیم درباره "مقوله" آن شئ سوال کرده ایم و پاسخی که می شنویم همان "مقوله" آن شی است؛ برای مثال کسی که تا کنون " فنج " ندیده و از چیستی "فنج" می پرسد به او می گویند فنج یک پرنده است، یعنی پرنده مقوله ای است که فنج یکی از انواع آن است و به همین ترتیب همه اشیاء به نوبه خود دارای یک مقوله هستند.
حال اگر همان شخص تا به حال پرنده نیز ندیده باشد و از چیستی پرنده بپرسد در جوابش می گویند پرنده یک جانور است که ویژگی های خاصی مانند توانایی پریدن دارد؛ بنابراین پرنده نیز به نوبه خود "نوعی" از یک مقوله بالاتر به نام "جانور" است و به همین ترتیب هر مقوله "زیر مجموعه" یا یک "نوع" برای "مقوله ای" بالاتر است؛ این سلسله مقولات همین طور بالا می رود تا آنجا که به مقوله ای برسیم که این مقوله دیگر نوعی برای هیچ مقوله بالاتر از خود نباشد، به تعبیر دیگر این مقوله خود نقطه شروع مقوله ها باشد و بالاتر از آن دیگر مقوله ای نتوان یافت؛ به این مقولات که دیگر بالاتر از آنها هیچ مقوله ای نیست "ماهیات اولیه" یا "اجناس عالیه" می گویند.
ارسطو برای اولین بار در رساله "قاطیغوریاس" ادعا کرد "ماهیات اولیه" یا "مقولات اولیه"، ده مقوله بیشتر نیستند و تمام مقولات دیگر از همین ده مقوله سرچشمه می گیرند. در زمان ترجمه رساله قاطیغوریاس به عربی، نام این کتاب را به دلیل ده مقوله بودن این ماهیات، از قاطیغوریاس به "مقولات عشر" یا "مقوله های دهگانه" تغییر دادند و این مقولات در زبان عربی به "مقولات عشر" معروف شدند.
wikiahlb: مقولات_عشر