[ویکی فقه] موضوع علم فلسفه اسلامی اصل واقعیت و هستی است؛ به همین جهت این علم مادر همه علوم به شمار می رود و از سوی دیگر کلید حل مهمترین مسائل بنیادی در زندگی انسان می باشد. مسائلی که اساسی ترین نقش را در سرنوشت بشر و سعادت و خوشبختی ابدی یا شقاوت و بدبختی جاودانی وی ایفاء می نمایند.هیچ انسان عاقلی چنین توهمی نمی کند که جهان هستی هیچ در هیچ است، و نه انسانی وجود دارد و نه موجود دیگری. حتی سوفیست هایی که مقیاس همه چیز را انسان می دانند، دست کم وجود خود انسان را قبول دارند. بنابراین اگر کسی وجود خودش و وجود انکارش را هم انکار کند، مانند کسی است که در وجود شکش را هم انکار نماید و باید او را عملاً وادار به پذیرفتن واقعیت کرد.به هر حال انسان عاقلی که ذهنش با شبهات سوفیست ها و شکاکان و ایدئالیست ها آلوده نشده باشد، نه تنها وجود خودش و وجود قوای ادراکی و صورت ها و مفاهیم ذهنی و افعال و انفعالات روانی خودش را می پذیرد، بلکه به وجود انسان های دیگر و جهان خارجی هم اعتقاد یقینی دارد. از این رو گفته می شود که اعتقاد به وجود عینی و هستی بدیهی و فطری است.در این مقاله حقیقت هستی و انواع و جلوه های آن و روابط کلی موجودات با یکدیگر مورد بحث و کاوش قرار می گیرد.
واضح است که سر و کار عقل همواره با مفاهیم است و هر جا فکر و اندیشه ای تحقق یابد یا تعقل و استدلالی انجام گیرد مفاهیم ذهنی نقش ابزارهای ضروری و جانشین ناپذیر را ایفاء می کنند حتی علوم حضوری هنگامی می توانند در فکر و استدلال مورد بهره برداری قرار گیرند که مفاهیم ذهنی از آنها گرفته شود و حتی هنگامی که به وجود عینی و خارجی اشاره می کنیم و توجه ذهن را به ماورای خودش معطوف می داریم باز هم از مفاهیم عینی و خارجی استفاده می کنیم مفاهیمی که نقش آینه و مرآت یا سمبول و علامت را برای حقایق عینی بازی می کنند.
← یکسان نبودن مفاهیم
دانستیم که ابزار اصلی اندیشیدن و استدلال کردن مفاهیم و معقولات است ولی نقل و انتقال اندیشه ها و تفهیم و تفهم همواره به وسیله الفاظ صورت می گیرد و همانگونه که مفاهیم نقش مرآت و آینه را برای امور خارجی ایفاء می کنند الفاظ نیز همین نقش را نسبت به مفاهیم بازی می کنند و میان الفاظ و مفاهیم آن چنان رابطه مستحکمی بوجود می آید که غالبا هنگام فکر کردن الفاظ حاکی از مفاهیم به ذهن می آید و بر این اساس الفاظ را وجود لفظی اشیاء نامیده اند چنانکه مفاهیم را وجود ذهنی آنها تلقی کرده اند و بعضی چندان مبالغه کرده اند که اساسا فکر کردن را سخن گفتن ذهنی دانسته اند و طرفداران مکتب تحلیل زبانی لینگویستیک پنداشته اند که مفاهیم فلسفی واقعیتی ورای الفاظ ندارند و بازگشت بحث های فلسفی به شاخه ای از مباحث زبان شناختی است پنداری که بی مایگی آن تا حدودی در حث شناخت شناسی آشکار شده است.
← رابطه لفظ و معنی
در بخش اول دانستیم که قبل از شروع در مسائل هر علم باید نخست موضوع آن را بشناسیم و تصور صحیحی از آن داشته باشیم و نیز در هر علم حقیقی غیر قراردادی باید از وجود حقیقی موضوع آن آگاه باشیم تا مباحثی که بر محور آن دور می زند بی پایه و بی اساس نباشد و در صورتی که وجود موضوع بدیهی نباشد باید به عنوان یکی از مبادی تصدیقی علم اثبات شود که معمولا این کار در علم دیگری انجام می گیرد و نیازمند به بحث های فلسفی است.
← موضوع در فلسفه از نظر تصور و تصدیق
...
واضح است که سر و کار عقل همواره با مفاهیم است و هر جا فکر و اندیشه ای تحقق یابد یا تعقل و استدلالی انجام گیرد مفاهیم ذهنی نقش ابزارهای ضروری و جانشین ناپذیر را ایفاء می کنند حتی علوم حضوری هنگامی می توانند در فکر و استدلال مورد بهره برداری قرار گیرند که مفاهیم ذهنی از آنها گرفته شود و حتی هنگامی که به وجود عینی و خارجی اشاره می کنیم و توجه ذهن را به ماورای خودش معطوف می داریم باز هم از مفاهیم عینی و خارجی استفاده می کنیم مفاهیمی که نقش آینه و مرآت یا سمبول و علامت را برای حقایق عینی بازی می کنند.
← یکسان نبودن مفاهیم
دانستیم که ابزار اصلی اندیشیدن و استدلال کردن مفاهیم و معقولات است ولی نقل و انتقال اندیشه ها و تفهیم و تفهم همواره به وسیله الفاظ صورت می گیرد و همانگونه که مفاهیم نقش مرآت و آینه را برای امور خارجی ایفاء می کنند الفاظ نیز همین نقش را نسبت به مفاهیم بازی می کنند و میان الفاظ و مفاهیم آن چنان رابطه مستحکمی بوجود می آید که غالبا هنگام فکر کردن الفاظ حاکی از مفاهیم به ذهن می آید و بر این اساس الفاظ را وجود لفظی اشیاء نامیده اند چنانکه مفاهیم را وجود ذهنی آنها تلقی کرده اند و بعضی چندان مبالغه کرده اند که اساسا فکر کردن را سخن گفتن ذهنی دانسته اند و طرفداران مکتب تحلیل زبانی لینگویستیک پنداشته اند که مفاهیم فلسفی واقعیتی ورای الفاظ ندارند و بازگشت بحث های فلسفی به شاخه ای از مباحث زبان شناختی است پنداری که بی مایگی آن تا حدودی در حث شناخت شناسی آشکار شده است.
← رابطه لفظ و معنی
در بخش اول دانستیم که قبل از شروع در مسائل هر علم باید نخست موضوع آن را بشناسیم و تصور صحیحی از آن داشته باشیم و نیز در هر علم حقیقی غیر قراردادی باید از وجود حقیقی موضوع آن آگاه باشیم تا مباحثی که بر محور آن دور می زند بی پایه و بی اساس نباشد و در صورتی که وجود موضوع بدیهی نباشد باید به عنوان یکی از مبادی تصدیقی علم اثبات شود که معمولا این کار در علم دیگری انجام می گیرد و نیازمند به بحث های فلسفی است.
← موضوع در فلسفه از نظر تصور و تصدیق
...
wikifeqh: مقدمه_هستی شناسی