مفهوم حصر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دلالت التزامی جمله حصر بر نفی طبیعت حکم از غیر محصور را مفهوم حصر گویند.
یکی از اقسام مفهوم مخالف «مفهوم حصر» بوده و به معنای دلالت التزامی جمله حصر بر نفی طبیعت حکم از غیر محصور است؛ برای مثال، در «جاء القوم الا زیدا» طبیعت حکم آمدن از زید نفی شده است.
اسباب و ادوات حصر
اسباب و ادوات حصر مختلف است مانند: استثنا که با ادات الا و انما و بل صورت می گیرد؛ مثل استثنا در: (لا اله الا الله) و (انما الهکم الله واحد) که مفهوم دو آیه این است که خدایی غیر از الله نیست.و مانند: هیئت های دلالت کننده بر حصر که در علم بلاغت از آنها به تفصیل بحث شده است، از آن جمله، مقدم شدن مفعول، مانند: (ایاک نعبد وایاک نستعین) که «ایاک» مفعول و بر دیگر ارکان جمله فعلیه مقدم شده است. مفهوم آیه این است که غیر از تو را نمی پرستیم و از غیر تو کمک نمی خواهیم.و مقدم شدن مسند الیه معرف به لام جنس، مثل: «العالم محمد».
عناوین مرتبط
...

پیشنهاد کاربران

مفهوم حصر ؛ ( اصطلاح اصول ) در اصطلاح اصولیان ، مراد این است که وصفی بر موصوف خاصی مقدم شده باشد، مثل �الامیر زید� و �شجاع عمرو� که از آن مفهوم حصر مستفاد می شود، زیرا ترتیب طبیعی خلاف آن است و عدول از ترتیب طبیعی نیز برای افاده همین معنی است و اصولاً علمای عربیت گویند: �تقدیم ما احقه التأخیر یفید الحصر� ومثلاً جمله �انما الاعمال بالنیات � مفید این است که اعمال بدون نیت مفید فایده نمی باشند و همین طور است آیه شریفه �اًنما المؤمنون الذین اًذا ذکر اﷲ وجلت قلوبهم � و در مفهوم القاب گویند قول تحقیق عدم حجیت است. ( از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- مفهوم شرط ؛ ( اصطلاح اصول ) مفهوم بر دو قسم است : یکی آنکه موافق با حکم مذکور منطوق باشد در نفی و اثبات که مفهوم موافق گویند، مانند دلالت حرمت تأفیف بر حرمت ضرب که لحن خطاب و فحوی هم نامند و در غیر این صورت مفهوم مخالف گویند و دلیل خطاب هم نامند. مفهوم مخالف بر چند قسم است : مفهوم شرط، غایت ، صفت ، حصر، لقب و. . . در اینکه مفهوم شرط حجت است یا نه میان اصولیان بحث است. البته مورد بحث اعم است از مورد وقوع جمله های شرطی بعد از حروف و ادات شرط یا آنچه دلالت بر تعلیق کند صریحاً یا تضمناً. بنابراین اسمائی که متضمن معنی شرطند، مانند: �و من لم یستطع منکم طولاً أن ینکح المحصنات المؤمنات فمن ما ملکت ایمانکم � یکسانند و در هر حال عده ای از اصولیان گویند هرگاه حکمی تعلیق بر امری شود بواسطه ادات شرط دلالت بر انتفای آن حکم کند در موقعی که آن معلق به یا شرط منتفی شود، مثلاً اگر گفته شود: �ان جائک زید فا کرمه � مفید این معنی است که اگر زیدنیامد او را اکرام مکن ، یعنی واجب نیست اکرام او نه آنکه حرام است و اگر مفید این معنی نباشد شرط لغو خواهد بود. عده دیگر گوینده تعلیق حکمی بر امری موجب افاده این معنی نیست که در صورت انتفای آن شرط حکم منتفی شود، زیرا ممکن است از ایراد شرط فوایدی دیگرخواسته شده باشد و چنانکه از این آیت �و لاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء اًن أردن تحصنا� این معنی فهمیده نمی شود که اگر بخواهند زنا بدهند بگذارید و بلکه آنها را وادار کنید و اگر نخواستند وادار نکنید، بلکه مفید این معنی است که با وجود آنکه خود این دختران عفیف و نجیب اند شما چرا آنها را وادار بر زنا می کنید در حالی که شما اولی هستید که جلوگیری کنید، پس معلوم شد که ممکن است از ایراد شرط و تعلیق احکام بر شرایط، فوایدی دیگر منظور باشد وجود شرط بیهوده و لغو نباشد و همین طور است این آیت : �و لایحل لهن أن یکتمن ما خلق اﷲ فی أرحامهن ان کُن َّ یُؤمِن َّ باﷲ� که معنی آن این است که اگر ایمان به خدا ندارند حلال است کتمان کردن و اگر ایمان دارند حرام است ، بلکه منظورتوبیخ و سرزنش است که با وجود ایمان به خدا و با وجود دستورات الهی که در این مورد هست چرا کتمان می کنند. ( از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ) .