معلم

/mo~allem/

مترادف معلم: آموزنده، آموزگار، اتابک، استاد، پرورش دهنده، پروراننده، دبیر، لله، مدرس، مربی، هادی

متضاد معلم: دانش آموز، شاگرد

برابر پارسی: آموزگار، آموزنده

معنی انگلیسی:
educator, instructor, mentor, preceptor, schoolmaster, teacher, instructress, professor

لغت نامه دهخدا

معلم. [ م ُ ل َ ] ( ع ص ) نقش دار و مخطط، چه عَلَم به معنی نقش و نشان است. ( غیاث ) ( آنندراج ). نگارکرده. نگارین. مطرز. منقش ( جامه و جز آن ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ز اشک ابر نیسانی به دیبا شاخ شد معلم
ز بوی باد آذاری به عنبر شاخ شد معجون.
رودکی.
بر لب رودو در باغ امیر از گل نو
گستریده ست تو پنداری وشی معلم.
فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 234 ).
به مروارید و دیبا شادباشد هرکسی جز من
که دیبای بناگوشم به مروارید شد معلم.
ناصرخسرو.
خورشید اهل دین به بقای تو روشن است
دیبای آفرین به ثنای تو معلم است.
سوزنی.
بر دوش فلک قبای کحلی
در چشم قضا نموده معلم.
انوری.
پس به دست خروش بر تن دهر
چاک زن این قبای معلم را.
خاقانی.
چو در سبزپوشان بالا رسیدم
دگر جامه حرص معلم ندارم.
خاقانی.
ده دهی باشد زر سخنم گرچه مرا
چون نجیبان دگر جامه به زر معلم نیست.
خاقانی.
پای در دامان غم کش کز طراز خوشدلی
آستین دست کس معلم نخواهی یافتن.
خاقانی.
پانصد تا معلم به اسم حسام الدوله ابوالعباس تاش. ( تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 48 ). قبای معلم سبزگار ( کذا ) روزگار دوخت به خیاطو مقراض محتاج نگشت. ( سندبادنامه ص 2 ). گفت سعدیا چگونه بینی این دیبای معلم را بر این حیوان لایعلم. ( گلستان ).
عروس زشت زیبا چون توان بود
وگر بر خود کند دیبای معلم.
سعدی.
|| هر چیزی که ممتاز باشد و شناخته شود از نشان و علامت مخصوصی. ( ناظم الاطباء ). نشاندار. با علامت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : به شرف نام بزرگ اولاد مرتضوی و اکباد مصطفوی معلم و مطراست. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 119 ). || آگاه کرده شده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اعلام شود. || سواری که علامت شجاعان را در جنگ بر خود نصب کرده باشد. ( از اقرب الموارد ) . || ( اِ ) موضع تعلیم. ( ناظم الاطباء ).

معلم. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) نشان که در بیابان بود. ( مهذب الاسماء ). نشان راه. ( دهار ). نشان که به راه نهند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). آنچه بدان وسیله می توان راه را پیدا کرد مانند نشان و جز آن. ج ، معالم. ( از اقرب الموارد ). اثر راه.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : لازالت مضیئة المعلم راسخة العلم. ( سندبادنامه ص 10 ). || زمین برابر که در آن غیرعلامت راه چیزی نباشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زمین هموار برابر که در آن جز نشان راه چیزی نباشد. ج ، معالم. ( ناظم الاطباء ). || معلم الشی ٔ؛ جای گمان بردن چیزی که در آنجاست و آنچه بدان استدلال نمایند بر آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جایی که گمان وجود چیزی در آنجا رود. مظنة. ( از اقرب الموارد ). || جای علم خواندن. مدرس. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تعلیم دهنده آموزنده : بمکتبی نرفته و ابجدی نخوانده معلم علوم اولین و آخرین بود. توضیح معلم اعم از آموزگار دبیر و استاد ( بمعانی خاص ) است . یا معلم ازلی . خدای تعالی : بکمال کیاست و و فور حصافت جانب شریف فرزندی کهملفن عقلی و معلم ازلی دارد یقین محقق وظن مصدق داریم . ۲ - عالم و فیلسوفی که جامع علوم عصر و واضع بخشی از دانشها باشد . یا معلم اول . لقب ارسطو . یامعلم ثانی ( دوم ). لقب ابونصر فارابی جمع : معلمین .
آموزاننده تعلیم کننده

فرهنگ معین

(مَ لَ ) [ ع . ] (اِ. ) علایم راهنمایی در کنار راه و جاده . ج . معالم .
(مُ عَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) آموزنده ، تعلیم کننده .
(مُ لَ ) [ ع . ] (اِمف . ) نشان دار، شناخته شده .

فرهنگ عمید

تعلیم دهنده، آموزاننده، آموزگار.
چیزی که به واسطۀ نشان و علامت مخصوصی ممتاز باشد و شناخته شود، نشان دار.
تعلیم داده شده، آموخته شده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُعَلَّمٌ: یاد داده شده
ریشه کلمه:
علم (۸۵۴ بار)

دانشنامه عمومی

معلم (آلبوم). معلم ( به عربی: المعلم ) ( به انگلیسی: Al - Mu`allim ) اولین آلبوم استودیویی از خواننده مسلمان سامی یوسف است. این آلبوم در تاریخ ۲۰۰۳ توسط آواکنینگ با ۸ قطعه منتشر شد. استقبال مردم از این آلبوم به گونه ای بود که بیش از یک میلیون نسخه فروش داشت. سامی یوسف در این آلبوم دو قطعه که با را موزیک ویدئو همراه است منتشر کرده است که این دو موزیک ویدئو عبارتند از: "معلم ( Al - Mu`allim ) " و "دعا ( Supplication ) "
عکس معلم (آلبوم)

معلم (مجموعه تلویزیونی). معلم یک مجموعه تلویزیونی ترکی ( به ترکی استانبولی: Oğretmen ) ، است. این سریال به کارگردانی کورای کریم اوغلو است. و از سریال ژاپنی Mr. Hiiragi's Homeroom تقلید شده است که اولین قسمت آن در تاریخ ۴ مارس ۲۰۲۰ از شبکهٔ فاکس ( FOX ) ترکیه پخش شد. [ ۱] [ ۲] و در ٩ قسمت به پایان رسید.
این سریال در سال ۲۰۲۱ با دوبله فارسی از شبکه ام بی سی پرشیا پخش شد.
داستان این سریال در مورد خودکشی یک دانش آموز به اسم رؤیا است. او یک دونده است و در مسابقه برنده می شود. همکلاسی هایش به او تهمت تقلب در مسابقه و دوپینگ می زنند. وقتی معلم آنها، یعنی آکیف متوجه این موضوع می شود، سعی دارد که مسببین خودکشی رؤیا را پیدا کند؛ به همین خاطر آنها را داخل کلاس زندانی می کند…
شخصیت ( نقش ) های اصلی:
ایلکر کاللی ( آکیف )
جرن مورای ( زینب )
افرا ساراچ اوغلو ( گیزم )
سرهات کیلیچ ( تانر )
سرکان کسکین ( ییلماز )
شریف ارول ( متین )
شخصیت ( نقش ) های کمکی:
روحی ساری ( ضیاء )
• بران سویسال ( ماهیر )
• جانسین شنل ( سیمگه )
• حسن شاهین ترک ( کنان )
• اسماعیل کاراگوز ( جوشکون )
• هاکان دینچ کل ( هارون )
دانش آموزان:
• افه کان جان ( طغرل )
• الیف جرن بالیکچی ( مِوسیم )
• ازگی گور ( نیل )
• رمضان دمیر ( آتش )
• دوعا اوزوم ( رؤیا )
• بنسو اوعور ( سلین )
• اوزگور جیولک ( فیکو )
• جان بارتو اصلان ( چتین )
• سعید نظام ییلماز ( خلیل )
• گوکسو ملک هولوجان ( مینه )
• بوراک جان آراس ( اسماعیل )
• دنیز اوزگور ( سحر )
• فورکان اروغلان ( صالح )
عکس معلم (مجموعه تلویزیونی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

معلّم
شخصی که معمولاً برای تدریس درس یا درس هایی خاص در مقطع تحصیلی معیّن، طبق برنامه ای از پیش تعیین شده ، در مراکز تربیت معلم، آموزش دیده و با کسب روش های تدریس درس یا درس های مورد نظر، برای شغل معلمی تربیت شده است. در زبان فارسی، واژه های مربی، مؤدِّب، استاد، و مُدرِّس مترادف معلم است. معلمان ایران در سطوح گوناگون تحصیلی، از گذشته تا کنون، عبارت اند از
۱. معلمان تابع وزارت آموزش و پرورش
مربی: مهد کودک، کودکستان، آمادگی
آموزگار: دبستان
آموزگار سپاهی: دبستان روستایی
سربازْ معلم: دبستان روستایی
دبیر: دورۀ راهنمایی تحصیلی، دورۀ متوسطه
هنر آموز: هنرستان
مُدرِّس: مرکز تربیت ۲. معلمان نهضت سوادآموزی: آموزشیار
۳. معلمان آموزش عالی (عضو هیئت علمی)
مربی آموزشیار: آزمایشگاه های دانشگاه
مربی: دانشگاه
استادیار: دانشگاه
دانشیار: دانشگاه
استاد: دانشگاه
۴. حوزه های علمیه
مُدَرِّس حوزۀ علمیه
۵. مکتب خانه های قدیم
ملا: مکتب خانه
ملاباجی (زن): مکتب خانه

جدول کلمات

مدرس

مترادف ها

teacher (اسم)
دبیر، مربی، معلم، اموزگار، مدرس، اموختار

pointer (اسم)
شاهین ترازو، نشان دهنده، معلم، اشاره کننده، عقربک، عقربه، اشاره گر، توصیه مفید، نوعی سگ شکاری، نشان گیرنده

educator (اسم)
مربی، معلم، فرهیختار

instructor (اسم)
یاد دهنده، معلم، اموزگار، اموزشیار

guru (اسم)
معلم، معلم مذهبی

preceptor (اسم)
پیر، مربی، معلم

pedagog (اسم)
معلم، اموزگار، اموزگار علم فروش

pedagogue (اسم)
معلم، اموزگار، اموزگار علم فروش

فارسی به عربی

مربی , معلم

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
پِروِنا، چاشنا، دَپیرا:معلم، اموزگار
لری بختیاری
پرونا، چاشنا:معلم
فرهنگی
انسانهای خوب وبا معرفت معلم می شوند
ز بر تعهد به انسانیت عاشق علم می شوند
چون عاشق هستند در این سختی صاحب حلم می شوند
چون معلم ره رو نور است احترام می شوند
آینده فن ودانش و تربیت در جامعه بر دوش معلم آرام می شوند
...
[مشاهده متن کامل]

در کل سرنوشت همه نسل ها در جامعه به دست معلم استحکام می شوند
گر معلم عاشق نباشد جامعه ناسالم می شوند
عشق معلم به دانش یکی دکتر و مهندس وعالم می شوند
پارسی همه انسانهای عاشق یکروز معلم می شوند
معلم ها خود می سوزند تا دردهای جامعه مرهم می شوند
به زبان سنگسری
موعِلِم moalem
نو کو درس دینده no longer deres dynedeh

مُعْلَم: دارای نقش و نگار
( هر که در صف ماتم، اطلس مُعْلَم پوشد. . . ) ( مقامات حمیدی، فی التصوف )
برابرهای پارسی:
درس = آموزه
مدرسه = آموزشگاه
کلاسِ درس = آموزگاه، آموزکَده
( کلاسِ ما درب و پنجره نداشت: آموزگاهِ ما درب و پنجره نداشت )
کلاس = پایه، رده، رسته
( کلاسِ چهارم: پایهٔ چهارم )
...
[مشاهده متن کامل]

همکلاسی = هم آموز، همشاگردی، هم پایه، هم رده
معلم = آموزگار
مُحصِل = دانش آموز، شاگِرد

معلم: همتای پارسی این وژه ی عربی، اینهاست:
آتونātun ، آموزگار ( دری )
مژاک možāk ( سغدی )
آژاره āžāre ( سغدی: ācāre )
آمژاک āmožāk ( پهلوی )
دِیَّانِندَه: ( کُنانِندَه نام ) : معلم.
دِیَّانا: ( کُنانا نام ) : معلمة.
دِیّانِندَه. [ کُناننِدَه نام ]. مُعَلِّم.
دِیّانِستَه. [ کُنانِستَه نام ] مُعَلَّم.
واژه معلم
معادل ابجد 180
تعداد حروف 4
تلفظ mo'lam
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( مُ لَ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی mo'allem
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و متضاد
واژه درست پارسی جایگزین آموزگار
کسیکه مثل شمع میسوزد که مارا راهنمایی کند
کاغذ = لینوس ( چیزی که روش می نویسند )
دفتر = تینوس ( چیزی که داخلش می نویسند )
قلم = پینوس ( چیزی که باهاش می نویسند )
کپی = رونوس
فیر = تعلیم ، آموزش
پرفیر = کتاب ( پر از تعالیم و آموزش )
...
[مشاهده متن کامل]

فیربو = آموزش دیده ، یادگرفته
فیرکر = معلم
فیرکران = معلمان
فیرخواز = دانش آموز ، طلبه
فیرخوازان = دانش آموزان ، طلاب
فیرگه = مدرسه
فیرگاه = مدارس
جعل = ساختگی
جاعل = ساخته چی
منبع ؛ زبان کردی جاف

ادب طراز. [ اَ دَ طِ / طَ ] ( نف مرکب ) استاد. معلم : یکچند ادب طراز دیرین انگیخت حدیث تلخ و شیرین . فیضی .
آموزگار، آموزنده
آموختن: آ ( پیشوند تاکید ) موخ ( مخ، مغز، مزگ ) ت ( نشانه ی گذشته ) ن ( بنواژ ( مصدر ) ساز
بن های زمان گذشته: آموختن آموختاندن آموختگی آموختار آموخستن آموخستاندن آموخستار
آموزش:آ ( پیشوند تاکید ) موز ( مزگ، مزدا، مخ ) ش ( بنواژساز )
...
[مشاهده متن کامل]

بن های زمان اکنون: آموزش آموزایش آموزانش آموزاندن

زادریشه ( مشتق ) های پسوندی : آموختک آموختاک آموختیک آموزک آموزاک آموزیک آموختان آموختانه آموزان آموزانه آموختین آموزین آموختنی آموختنده آموزنده آموخته آموزه آموختیده آموزیده آموختگان آموزگان آموختگار آموزگار آموختگر آموزگر و. . .
زادریشه های پیشوندی: بازآموخت بازآموز پادآموخت پادآموز پتآموخت پتآموز پاژآموخت پاژآموز دژآموخت دژآموز دشآموخت دشآموز و. . .

فارسی به عربی
ای درویش! هوووووووووووووووووووو
منابع• https://www.youtube.com/watch?v=doIKyCyyuCg
هووووووووووووووو
معلمی جز "هو" نیافتم
منابع• https://www.youtube.com/watch?v=wtvnjiieXcQ
هوووووووووووو
منابع• https://www.youtube.com/watch?v=wtvnjiieXcQ
معلم کسی است که می سوزد مثل شمع و نور می دهد
منابع• https://www.youtube.com/watch?v=G3mtkf5-aAM
معلم / mo~allem /
مترادف معلم: آموزنده، آموزگار، اتابک، استاد، پرورش دهنده، پروراننده، دبیر، لله، مدرس، مربی، هادی
متضاد معلم: دانش آموز، شاگرد
برابر پارسی: آموزگار، آموزنده
معلم همچون شمعی است که می سوزد و هنر خودرا به ما میاموزد.
اموزگار ، کسی که می اموزد
کسی که در مدرسه به دانش اموزان علم میاموزد
استاد
مربی
رهنما
یاددهنده
کسی که به دانش آموزان درس آموزش می دهد.
�retmenیعنی معلم . آموزش دهنده. استاد . کسی که درس را به ما یاد می دهد و حتی روز آن هم هست .
روز معلم گرامی و عزیز که به ما دانش و علم می آموزد
آموزش دهنده
مربی
رهنما

معلم یعنی کسی که علم و زندگی به ما می آموزد.
یاد دهنده - آموزش دهنده
سخت کوش. زحمت کش. مظلوم. بهترین انسان های که میشه دید
معلم ها با همدیگر فرق دارند یکی به خاطر حقوق درس میده یکی به خاطر عشق به درس دادن بچه ها . معلم ها با هم فرق میکنند ام بیشتر معلم ها بهترین خاطره ها رو براد دانش آموزانش می سازه. . . .
( :سلامتی همه معلما پایه: )

درواقع معنی واقعی معلمی عشقه
کسی که در منزلت اجتماعی پایینی در این زمانه برخوردار است
اموزگار ، پرورش دهنده، یاد دهنده ی علم و . . .
متضاد معلم: متعلّم، دانش طلب، دانشجو.
استاد دانشگاه
اموزنده راه زندگی
آموزشگر
گایش
تم

teacher
ڪسی ڪہ عݪلم می آموزد

این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی آموژاک است
آموزش دهنده ی علم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس