مطلوبیت نهایی اصطلاحی در علم اقتصاد است که به تغییرات مطلوبیت کل، حاصل از بدست آوردن مصرف یک یا چند واحد بیشتر از کالا یا خدمات اشاره دارد. مطلوبیت حاشیه ای، شیب منحنی مطلوبیت کل است. تا زمانی که مطلوبیت حاشیه ای مثبت باشد، مطلوبیت کل با ادامهٔ مصرف افزایش می یابد، اما در صورت منفی شدن مطلوبیت حاشیه ای، مطلوبیت کل هم کم می شود. در جایی که مطلوبیت کل بیشترین مقدار خود را دارد، مطلوبیت حاشیه ای صفر است. [ ۱] مطلوبیت حاشیه ای را می توان به صورت «تغییرات در مطلوبیت بر اثر مصرف یک واحد بیشتر از کالا» نیز تعریف کرد. قانون کاهش مطلوبیت حاشیه ای که توسط آلفرد مارشال ( ۱۸۴۲–۱۹۲۴ میلادی ) ارائه شده، بیان می کند که برای هر فرد مطلوبیت حاشیه ای هر چیزی با هر بار افزایش در میزان مصرفش، کاهش پیدا می کند. برای نمونه فردی که در طول یک بازهٔ زمانی یک هفته ای، یک بستنی می خورد، مقداری احساس رضایت ( مطلوبیت ) می کند، با خوردن بستنی دوم در همان هفته، میزان رضایتِ کل افزایش می یابد، اما میزان افزایش رضایت بر اثر خوردن بستنی دوم، احتمالاً کمتر از میزان افزایش رضایت بر اثر خوردن بستنی اول خواهد بود و در دفعات بعدی نیز این روند ادامه می یابد. [ ۲]
مطلوبیت حاشیه ای از واژه انگلیسی ( marginal utility ) گرفته شده است. مطلوبیت حاشیه ای کالایی مانند X عبارت است از تغییر در مطلوبیت نهایی ( کل ) در ازای یک واحد اضافی کالای X در هر واحد زمان. واژه مطلوبیت اولین بار به وسیله جرمی بنتام انگلیسی مطرح شد. در هر حال نه وی و نه اقتصاددانان هم عصر وی رابطه بین ارزش کالا و مطلوبیتی که از مصرف کالا حاصل می شود را درک نکرده اند. [ ۳]
آدام اسمیت رابطه بین ارزش استفاده ای و ارزش مبادله ای کالا را تشخیص داد و مثال معروفش را در مورد الماس و آب بیان کرد. بدین ترتیب که الماس، قیمت ( ارزش مبادله ای ) بالایی دارد. اما ارزش آن برای زندگی کم است. یعنی ارزش استفاده ای کمی دارد. این در حالی است که آب قیمت ( ارزش مبادله ای ) کمی دارد اما برای زندگی بسیار ضروری است یعنی ارزش استفاده ای بسیار بالایی دارد. تنها ویلیام استنلی جونز بود که به رابطه بین مطلوبیت و قیمت اشاره کرد. او استدلال نمود که این مطلوبیت نهایی ( و نه مطلوبیت کل ) است که به قیمت مرتبط می شود. وی در کتابش ( تئوری اقتصاد سیاسی ) مطلوبیت نهایی را به صورت سیستماتیک بسط داده و باتوجه به مثال آب و الماس می توان نتایج وی را به صورت زیر نوشت:[ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمطلوبیت حاشیه ای از واژه انگلیسی ( marginal utility ) گرفته شده است. مطلوبیت حاشیه ای کالایی مانند X عبارت است از تغییر در مطلوبیت نهایی ( کل ) در ازای یک واحد اضافی کالای X در هر واحد زمان. واژه مطلوبیت اولین بار به وسیله جرمی بنتام انگلیسی مطرح شد. در هر حال نه وی و نه اقتصاددانان هم عصر وی رابطه بین ارزش کالا و مطلوبیتی که از مصرف کالا حاصل می شود را درک نکرده اند. [ ۳]
آدام اسمیت رابطه بین ارزش استفاده ای و ارزش مبادله ای کالا را تشخیص داد و مثال معروفش را در مورد الماس و آب بیان کرد. بدین ترتیب که الماس، قیمت ( ارزش مبادله ای ) بالایی دارد. اما ارزش آن برای زندگی کم است. یعنی ارزش استفاده ای کمی دارد. این در حالی است که آب قیمت ( ارزش مبادله ای ) کمی دارد اما برای زندگی بسیار ضروری است یعنی ارزش استفاده ای بسیار بالایی دارد. تنها ویلیام استنلی جونز بود که به رابطه بین مطلوبیت و قیمت اشاره کرد. او استدلال نمود که این مطلوبیت نهایی ( و نه مطلوبیت کل ) است که به قیمت مرتبط می شود. وی در کتابش ( تئوری اقتصاد سیاسی ) مطلوبیت نهایی را به صورت سیستماتیک بسط داده و باتوجه به مثال آب و الماس می توان نتایج وی را به صورت زیر نوشت:[ ۳]
wiki: مطلوبیت نهایی