یکیت مشعله باید یکی دلیل به راه
دلیل خویش نبی گیر و از خرد مشعل.
ناصرخسرو.
رانده اول شب بر آن کهپایه و بشکسته سنگ نیمشب مشعل به مشعر نور غفران دیده اند.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 100 ).
مشعل یونس و چراغ کلیم بزم عیسی و باغ ابراهیم.
نظامی.
ز ما رنجه و راحت اندوز ماچراغ شب و مشعل روزما.
نظامی.
احتیاج شمع نبود کلبه عشاق را.زآنکه در هر گوشه از داغی سواد مشعلی است.
مخلص کاشی ( از آنندراج ).
- مشعل برکردن ؛ مشعل زدن و برافروختن. ( آنندراج ) : یزک صبح به محشر نبرد راه دگر
گر شبی برنکند رای منیرت مشعل.
سلمان ( از آنندراج ).
- مشعل خاوری ؛ مشعله خاوری. کنایه از خورشید جهان آراست. ( آنندراج ). و رجوع به مشعله خاوری ذیل مشعله شود.- مشعل زدن ؛ مشعل سوختن و برافروختن. ( از آنندراج ) :
زآن پیشتر که درد تو برداردم ز خاک
مشعل ز داغ بر در دیوانه میزدم.
میرزا جلال اسیر ( از آنندراج ).
- مشعل گیتی فروز ؛ مشعله گیتی فروز : نیمشبان کآن ملک نیمروز
کرد روان مشعل گیتی فروز.
نظامی.
و رجوع به مشعله گیتی فروز ذیل مشعله شود.- مشعل وادی کلیم ؛ تجلیی که موسی علیه السلام را در وادی ایمن در تاریکی ظاهر شده بود. ( آنندراج ) ( غیاث ).
|| مرحوم دهخدا این کلمه را معادل برولور فرانسوی آورده است. و آن آلتی است مشتعل ساختن گاز یا مواد سوختنی در حمام ،لکوموتیو، نانوایی و جز آن را.بیشتر بخوانید ...