مسمط

/mosammat/

لغت نامه دهخدا

مسمط. [ م ُ س َم ْ م َ ]( ع ص ، اِ ) حکمی که رد نشود. حکم روان : حکمک مسمطاً؛أی متمماً. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). أیضاً یقال : خذ حقک مسمطاً؛ أی سهلا مجوزاً نافذاً. ( اقرب الموارد ). || هو لک مسمطاً، أی هنیاً؛ آن برای تو گوارا باد. ( از اقرب الموارد ). || فرستاده ای که بازنگردد. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). || سلک مروارید. || دُر در رشته کشیده شده. ( آنندراج ). || ( اصطلاح ادبی ) نوعی از شعر، و آن چنان باشد که جمع کند ابیات را یک قافیه مخالف قوافی ابیات سابقه. گویند شعر مسمط و قصیدة مسمطة. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). شعری که هر بیت او سه قافیه یا زیاده داشته باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). در اصطلاح ، صنعت شعری است که شاعر در سه مصراع یا بیشتر یک قافیه را رعایت کند و مصرع چهارم را یا مافوق آن را بر حالت خود گذارد، پس مربع و مخمس و مسدس و مسبع و مثمن و متسع از افراد مسمط است. و مسمط صیغه اسم مفعول است از تسمیط که به معنی مروارید در رشته کشیدن باشد. چون درصنعت مسمط در اواخر چند مصراع قوافی متماثل پی هم می آورند به مروارید در رشته کشیدن مناسبتی تمام دارد،یا آن که مسمط از آن گویند که تسمیط در لغت چیزی به فتراک زین بستن است و چون شاعر چند مصرع خود را با بیت دیگری مربوط و منظم میکند گویا که چیزی به فتراک زین بسته است. ( آنندراج ) ( غیاث ). مسمط، مشتق است ازتسمیط و آن در لغت مروارید در رشته کشیدن است و در صنایع چنان است که شاعر مصراعی چند گوید که متفق باشند در وزن و قافیه و در آخر مصراع اخیر که متفق است در وزن ، قافیه اصلی بیارد که بنای شعر بر آن کرده است ، خواه قافیه اصلی موافق قافیه مطلع باشد یا نباشد، و این مصاریع چند را سمطی نهد بعده هم بر آن شمار ابیات دیگر نویسد غیر قافیه مسمط اول ، مگر در مصراع اخیر که قافیه مسمط اول آوردن در آن شرط است و این را نیز سمطی نهد، و هم بر این نمط شعر تمام کند واین کم از چهار روا نیست و بیش از ده لطافت ندارد. پس بر این تقدیر هفت قسم میشود: مربع و مخمس و مسدس و مسبع و مثمن و متسع و معشر. مثال مربع، سمط اول :
ای لب لعل تو به طعم شکر
وی رخ خوب تو به نور قمر
وی قد رعنای تو سرو دگر
خاطرم آشفته به هر سه نگر.
سمط ثانی :
چون لب تو نیست شکردر جهان
ماه نتابد چو تو در آسمان
سرو نخیزد چو تو در بوستان بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - برشته کشیده ( مروارید و جز آن ) . ۲ - ( شعر ) الف - بیتی که بچهار قسم ( پاره ) تقسیم شود و در آخر سه قسم اول شاعر سجع نگاه دارد و در قسم چهارم قافیه آرد شعر مسجع مانند : ای ساربان منزل مکن جز بر دیار یار من تا یک زمان زاری کنمبر ربع واطلال و دمن. ربع از دلم پر خون کنماطلال را جیحون کنم خاک دمن گلگون کنم از آب چشم خویشتن ... ( معزی ) ( حدائق السحر ۶۲ - ۶۱ ) توضیح شمس قیس همین شعر معزی را مسجع نامیده و مسمط را بر نوع ذیل اطلاق میکند ولی رشید وطواط مسمط قدیم واصلی را همین نوع اولی داند . ب - شعری شامل چند بند و هر بند شامل چند مصراع بر یک وزن و یک قافیه در حالی که در پایان مصراع آخر قافی. اصلی را - که بنای شعر بر آنست - آورند مثال : خیزید وخز آرید که هنگام خزانست باد خنک از جانب خوارزم و زانست . آن برگ رزان بین که بر آن شاخ زرانست گویی که یکی پیرهن رنگ رزانست . دهقان بتعجب سرانگشت گزانست کاندر چمن و باغ نه گل ماند نه گلزار. ( منوچهری المعجم ) ۳ - حکمی که رد نشود .

فرهنگ معین

(مُ سَ مَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - مروارید به رشته کشیده شده . ۲ - نوعی قالب شعری که پنج مصراع آن به یک قافیه و مصراع ششم به قافیة دیگر باشد.

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) نوعی شعر مرکب از چند بند که قافیۀ مصراع های هر بند با بندهای دیگر متفاوت است ولی قافیۀ مصراع های آخر بندها با هم یکسان است، مانند این شعر: خیزید و خز آرید که هنگام خزان است / باد خنک از جانب خوارزم وزان است آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است / گویی به مثل پیرهن رنگرزان است دهقان به تعجب سر انگشت گزان است / کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار (منوچهری: ۱۵۳ ).
۲. (صفت ) [قدیمی] در رشته کشیده شده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مسمط اسم عربی از ریشه «سمط» و به معنای رشته مروارید و رشته ای که مانند بند تسبیح در آن مهره ها کرده باشند و نیز به معنای زیور گردن و دوال فتراک یعنی تسمه شکاربند و ترک بند آمده است. و در اصطلاح اگر شاعر پنج مصراع بگوید بر یک قافیه و در مصراع ششم قافیه اصلی را که بناء شعر بر آن باشد، بیاورد.
در فرهنگ اصطلاحات ادبی، مسمط معادل Multiple-poem (شعر چند بندی) بیان شده است. این واژه در منابع درجه اول علم بدیع به دو مفهوم اطلاق شده است:
← شعر مسجع
معمول ترین مسمط آن است که شاعر پنج مصراع بر یک وزن و قافیه بگوید و در آخر یک مصراع بیاورد که وزن آن با مصراع های قبل یکسان و قافیه اش مختلف باشد؛ که آن پنج مصراع را «رشته» و مصراع ششم را «بند» گویند.سایر رشته های مسمط به همین صورت ساخته می شود. آنچه گفته شد مسمط شش مصراعی بود که آن را «مسدس» می گویند.ممکن است تعداد مصراع های هر بخش کمتر یا بیشتر از شش باشد که در این صورت با توجه به شماره مصراع ها نامگذاری می شود.مانند مسمط مثلث (سه مصراعی) مربع (چهار مصراعی) و مخمس (پنج مصراعی)؛ اما بیشتر از شش مصراعی چندان معمول نیست و کمتر از سه مصراع اصلاً مسمط نباشد.
مسمط تضمینی
نوع خاصی از مسمط است که همان خصوصیات مسمط را دارد با این ویژگی که شاعر پیش از هر بیت غزل از شاعری صاحب آوازه و استاد، چند مصراع از خود می آورد که با بیت مورد تضمین هم معنی و هم مضمون است.به عنوان نمونه بندی از مسمطی را که شیخ بهایی (شاعر قرن دهم) سروده و در آن غزلی از خیالی بخارایی (شاعر قرن نهم) را تضمین کرده، ذکر می کنیم: تا کی به تمنای تو وصال تو یگانه ••• اشکم شود از هر مژه چون سیل روانهخواهد به سر آید شب هجران تو یا نه؟ ••• «ای تیر غمت را دل عشاق نشانه»•••• جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه •••مسمط فوق «مخمس» است و بیت داخل گیومه از خیالی بخارایی است.
منشا مسمط
...

[ویکی اهل البیت] مسمط اسم عربی از ریشه «سمط» و به معنای رشته مروارید و رشته ای که مانند بند تسبیح در آن مهره ها کرده باشند و نیز به معنای زیور گردن و دوال فتراک یعنی تسمه شکاربند و ترک بند آمده است.
در فرهنگ اصطلاحات ادبی، مسمط معادل Multiple-poem (شعر چندبندی) بیان شده است. این واژه در منابع درجه اول علم بدیع به دو مفهوم اطلاق شده است:
                      
در اینجا از مسمط معنای دوم آن مورد نظر است و آن قالب شعری است مرکب از بخش های کوچک که همه در وزن و عدد مصراع ها یکی و در قوافی مختلف باشند.
معمول ترین مسمط آن است که شاعر پنج مصراع بر یک وزن و قافیه بگوید و در آخر یک مصراع بیاورد که وزن آن با مصراع های قبل یکسان و قافیه اش مختلف باشد؛ که آن پنج مصراع را «رشته» و مصراع ششم را «بند» گویند. سایر رشته های مسمط به همین صورت ساخته می شود.
آنچه گفته شد مسمط شش مصراعی بود که آن را «مسدس» می گویند. ممکن است تعداد مصراع های هر بخش کمتر یا بیشتر از شش باشد که در این صورت با توجه به شماره مصراع ها نامگذاری می شود. مانند مسمط مثلث (سه مصراعی) مربع (چهار مصراعی) و مخمس (پنج مصراعی)؛ اما بیشتر از شش مصراعی چندان معمول نیست و کمتر از سه مصراع اصلاً مسمط نباشد.
نوع خاصی از مسمط است که همان خصوصیات مسمط را دارد با این ویژگی که شاعر پیش از هر بیت غزل از شاعری صاحب آوازه و استاد، چند مصراع از خود می آورد که با بیت مورد تضمین هم معنی و هم مضمون است.

دانشنامه آزاد فارسی

مُسَمّط
مسمّط در لغت به معنی رشته کشیده شده است و در اصطلاح ادبی به دو معنا به کار رفته است. نخست آن که به شعری گفته می شود که در آن هر بیت به چهار قسمت هم وزن تقسیم شود و در پایان هریک از سه بخش نخست بیت، سجع رعایت شود. برخی این گونه سجع را قافیۀ میانی نامیده اند. نمونه ای از مسمّط در مفهوم این بیت سعدی است: «در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن/من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود». معنای اصطلاحی دیگر مسمّط: نام یکی از قالب های شعری است که مرکّب از چند بخش است. شمار مصراع های هر بخش با دیگر بخش ها یکسان است. به هر بخش یک رشته گفته می شود. مصراع های هر رشته هم قافیه اند اما مصراع پایانی هر رشته قافیۀ جداگانه دارد. به مصراع پایانی هر رشته، بند می گویند. بندهای همۀ رشته ها با یکدیگر هم قافیه هستند و حلقۀ ارتباط تمام رشته های یک مسمّط است. قافیۀ بندها ممکن است با قافیۀ رشتۀ اول هماهنگ باشد و ممکن است قافیۀ مستقل داشته باشد. اگر هر رشته، سه مصراع داشته باشد، مسمّط مثلث اگر چهار مصراع باشد، مسمّط مربع، اگر پنج مصراع باشد مسمّط مخمّس و اگر شش مصراع باشد مسمّط مسدّس خوانده می شود. بنیانگذار مسمّط در شعر فارسی منوچهری دامغانی است و مسمّط معروف وی با مطلع «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است/باد خنک از جانب خوارزم وزان است...» از مشهورترین مسمط های شعر فارسی است. مسمّط تضمینی نیز نوعی از مسمّط است و آن هنگامی است که شاعری غزلی از شاعر دیگر را تضمین کند به گونه ای که قبل از هر بیت چند مصراع هم قافیه با مصراع اول هر بیت بیاورد به گونه ای که دو مصراع پایانی در هر رشته بیت غزلی باشد که تضمین شده است. در این گونه مسمّط ها تعداد رشته ها تابع تعداد بیت های غزل است و ترتیب قرارگرفتن رشته ها نیز براساس ترتیب ابیات غزل است. شیخ بهایی غزلی از خیالی بخارایی را تضمین کرده که از زیباترین مسمط های تضمینی شعر فارسی است که بند نخستین آن چنین است: تا کی به تمنای وصال تو یگانه/اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه/خواهد به سرآید شب هجران تو یا نه/ای تیر غمت را دل عشاق نشانه/جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه».

پیشنهاد کاربران

مسمط آن است که شاعر پنج مصراع بر یک وزن و قافیه بگوید و در آخر یک مصراع بیاورد که وزن آن با مصراع های قبل یکسان و قافیه اش مختلف باشد؛ که آن پنج مصراع را �رشته� و مصراع ششم را �بند� گویند
مبدع مسمط منوچهری دامغانی است

بپرس