لغت نامه دهخدا
مستودع. [ م ُ ت َ دَ ] ( ع ص ، اِ )آنکه از او نگهداری امانتی را خواسته باشند. ( از اقرب الموارد ). امانت نگهدار. امانت دار. || آنچه به امانت نزد کسی سپرده باشند. ( از اقرب الموارد ). مالی که ودیعه گذارند. امانت. امانتی. رجوع به استیداع شود : گفتند امامت او مستودع بود یعنی ثابت نبود. ( جهانگشای جوینی ). || امانت گاه. ( غیاث ) ( آنندراج ). مکان ودیعه نهادن و حفظ کردن.( از اقرب الموارد ). || زهدان. ( از منتهی الارب ). جای طفل در شکم. ( از اقرب الموارد ). || جای آدم و حوا در بهشت. ( ناظم الاطباء ). || گور. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به استیداع شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۱. امانت داده شده، سپرده شده.
۲. (اسم ) جای نگه داری ودیعه.
۳. امانتی.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] مستودع یا مودع (به فتح دال) به گیرنده ودیعه را گویند.
جابری عربلو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی، ص۱۵۹.
جابری عربلو، محسن، فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی، ص۱۵۹.
wikifeqh: مودع
[ویکی الکتاب] معنی مُسْتَوْدَعٌ: به ودیعه گذاشته شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب را طی کرده و متولد شده و در زمین که به مقتضای آیه و لکم فی الارض مستقر قرارگاه نوع بشر است مستقر گشته ، و...
معنی مُسْتَوْدَعَهَا: جایگاه موقتش (مستودع یعنی محلی که ودیعه را در آن قرار می دهند. عبارت "وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا"یعنی :قرارگاه واقعی و جایگاه موقت آن را میداند )
معنی مُسْتَقَرٍّ: محل استقرار- قرارگاه دائمی - استقرار یافته ومحقق شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب را طی کرده و متولد شده و در زمین که به مقتضای آیه و لکم فی الارض مستقر ق...
معنی مُّسْتَقِرٌّ: قرار گیرنده (عبارت "کُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ " یعنی :هر کاری[چه خیر و چه شر، چه حق و چه باطل در قرارگاه ویژه خود] قرار میگیرد.مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب...
ریشه کلمه:
ودع (۴ بار)
«مُسْتَوْدَع» از مادّه «وَدْع» (بر وزن منع) به معنای ترک کردن است و از آنجا که امور ناپایدار محل خود را به زودی ترک می گویند، این کلمه به معنای ناپایدار نیز به کار می رود، و «ودیعه» را از این نظر «ودیعه» می گویند که باید محل خود را ترک گوید و به دست صاحب اصلی باز گردد.
و یا از آنجا که امور ناپایدار رها می شوند، و به حالت اول باز می گردند، به هر امر ناپایدار، «مُسْتَوْدَع» گفته می شود; «ودیعه» را نیز به خاطر این که سرانجام باید محل خود را رها کند، و به صاحب اصلی باز گردد «ودیعه» گفته اند.
ترک کردن. «وَدَعَ الشَّیْء: تَرَکَهُ» در اقرب الموارد گوید: علماء نحو گفتهاند: عرب ماضی و مصدر واسم فاعل «یدع» را کشتهاند ولی ماضی آن در بعضی از اشعار عرب آمده است ممکن است مراد نحویها قلت استعمال باشد. . به کفار و منافقان اطاعت نکن و از اذیتیکه میکنند چشم پوش و نادیده بگیر و بر خدا توکل کن. * . تودیع به معنی پشت سر گذاشتن است یعنی خدا تو را پشت سرنگذاشته (ترک نکرده) و دشمن نداشته است. * . . راجع به این دو آیه رجوع شود به «قرر- مستقر».
معنی مُسْتَوْدَعَهَا: جایگاه موقتش (مستودع یعنی محلی که ودیعه را در آن قرار می دهند. عبارت "وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا"یعنی :قرارگاه واقعی و جایگاه موقت آن را میداند )
معنی مُسْتَقَرٍّ: محل استقرار- قرارگاه دائمی - استقرار یافته ومحقق شده (مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب را طی کرده و متولد شده و در زمین که به مقتضای آیه و لکم فی الارض مستقر ق...
معنی مُّسْتَقِرٌّ: قرار گیرنده (عبارت "کُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ " یعنی :هر کاری[چه خیر و چه شر، چه حق و چه باطل در قرارگاه ویژه خود] قرار میگیرد.مراد از مستقردر عبارت "أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ " آن افرادی است که دوران سیر در اصلاب...
ریشه کلمه:
ودع (۴ بار)
«مُسْتَوْدَع» از مادّه «وَدْع» (بر وزن منع) به معنای ترک کردن است و از آنجا که امور ناپایدار محل خود را به زودی ترک می گویند، این کلمه به معنای ناپایدار نیز به کار می رود، و «ودیعه» را از این نظر «ودیعه» می گویند که باید محل خود را ترک گوید و به دست صاحب اصلی باز گردد.
و یا از آنجا که امور ناپایدار رها می شوند، و به حالت اول باز می گردند، به هر امر ناپایدار، «مُسْتَوْدَع» گفته می شود; «ودیعه» را نیز به خاطر این که سرانجام باید محل خود را رها کند، و به صاحب اصلی باز گردد «ودیعه» گفته اند.
ترک کردن. «وَدَعَ الشَّیْء: تَرَکَهُ» در اقرب الموارد گوید: علماء نحو گفتهاند: عرب ماضی و مصدر واسم فاعل «یدع» را کشتهاند ولی ماضی آن در بعضی از اشعار عرب آمده است ممکن است مراد نحویها قلت استعمال باشد. . به کفار و منافقان اطاعت نکن و از اذیتیکه میکنند چشم پوش و نادیده بگیر و بر خدا توکل کن. * . تودیع به معنی پشت سر گذاشتن است یعنی خدا تو را پشت سرنگذاشته (ترک نکرده) و دشمن نداشته است. * . . راجع به این دو آیه رجوع شود به «قرر- مستقر».
wikialkb: مُسْتَوْدَع
پیشنهاد کاربران
مُسْتَوْدَع: از ودیعه، وداع و خداحافظی است. ودیعه را از آن جهت نامند که روزی باید به نزد صاحبش به طور کامل و بدون تصرف برگردد، کسی که یک شمشیر امانت می گیرد باید همان شمشیر را کامل در زمان عهدش برگرداند.
ماده۶۰۷ قانون مدنی =ودیعه ( امانت )
ودیعه گذار= مودع
ودیعه گیر=مستودع یا امین
امین ؛ نگهدارنده؛ امانت گیر
ودیعه گذار= مودع
ودیعه گیر=مستودع یا امین
امین ؛ نگهدارنده؛ امانت گیر
فردی که مال پدیده را در دست دارد و از آن نگهداری می کند. ودیعه گیر.
ودیعه گیرنده
در عقد ودیعه
بعبارتی امانتدار را گویند
بعبارتی امانتدار را گویند
بنام خدا
با سلام ، معنی کلمه فوق دستور الهی میباشد.
با تشکر
با سلام ، معنی کلمه فوق دستور الهی میباشد.
با تشکر